با نقد و بررسی God of War Ragnarok، جدیدترین عنوان پورت شدهی سونی برای پلتفرم PC همراه ما باشید.
دقت کنید که این مقاله، حاوی اسپویل داستانی بازی است
تصاویر قرار گرفته در متن توسط سونی برای گیمفا ارسال شدهاند و از گیمپلی نویسنده کپچر نشدهاند
God of War Ragnarok، بعد از اتفاقات نسخهی قبل و کشته شدن بالدر توسط کریتوس آغاز میشود. جایی که مرگ بالدر، به وقوع رگناروک سرعت بخشید و آن را چند قرن به جلو انداخت. نه تنها اکنون کریتوس و آتریوس باید با تلاشهای فریا برای انتقام پسرش مقابله کنند، بلکه اودین، ثور و دیگر افراد قدرتمند آزگارد نیز به دنبال انتقام هستند.
داستان بازی، از همان ابتدا، شروعی طوفانی دارد و شاهد سکانسهای برخورد زیادی بین کریتوس، اودین، ثور و فریا هستیم. با توجه به آمادهسازی و شکلگیری داستان در نسخهی قبلی، کاملا این انتظار وجود داشت که God of War Ragnarok، یک قصۀ تمام عیار پر از لحظات دراماتیک و حماسی را روایت کند. اما آیا این عنوان، همان اندازه که انتظار داشتیم و همان اندازه که نام رگناروک عظیم است، موفق شد به انتظارات پاسخ دهد؟ هم بله و هم خیر.
از یک طرف، شاهد بلوغ شخصیتی بسیاری از کاراکترهای بازی، از فریا گرفته تا خود کریتوس هستیم و دیگر از پرداخت شخصیتی تک بعدی و سطحی خبری نیست. اما متاسفانه از طرف دیگر، بازی در زمینه روایت، شخصیت پردازی، منطق روایی و ساختار داستانی لنگ میزند و مشکلات مختلفی به خود میبیند.
در واقع نه تنها مشکل داستان و شخصیتهای بازی، به این نسخه و تصمیمات نگارشی نویسندگان بر میگردد، بلکه این مسئله نیز قابل تأمل است که بسیاری از سوالهای مطرح شده بازی اول، هیچگاه جواب داده نشدند. چه کسی World Serpent را فرا خواند؟ علت اصلی Desolation چه بود؟ و سوالهای ریز و درشت دیگری که با توجه به پایان یافتن ماجراجویی کریتوس در دنیای نورس، هیچوقت قرار نیست جوابی برای آنها دریافت کنیم.
مهمتر از این موارد، باید به انتظار فوقالعاده بالای مخاطبان از اتفاقات داستانی God of War Ragnarok نیز اشاره کنم. قرار بود ما شاهد برخی از بینظیرترین و حماسیترین نبردهای تاریخ بازیهای ویدیویی در این نسخه باشیم و ثور و کریتوس، دست به خلق صحنههای حماسی بزنند، اما واقعیت، به شکل متفاوتی رقم خورد.
خدای صاعقه، یکی از قدرتمندترین خدایان نورس، کسی که صدها Giant را از پای درآورده و به عنوان یک نابودگر، سابقه نبردهای بزرگ و کوچک پرشماری را دارد، در حالی که از هزاران نبرد جان سالم به در برده و حتی در چند مرحله نبرد سهمگین با کریتوس نیز زنده میماند، با فرو رفتن نیزه در سینهاش، در لحظه میمیرد! این یکی از ناامیدکنندهترین لحظات کل God of War Ragnarok برای من بود. اگر به داستانهای Mimir در نسخهی قبل به خوبی گوش داده باشید، احتمالا در ذهنتان از ثور، شخصیت فوقالعاده قدرتمندی ساخته بودید. کسی که بیرحم، قدرتمند و توانمند است و همه چیز را به خاک و خون میکشد.
ثامور را به یاد دارید؟ همان جاینت فلک زدهای که Thor با یک ضربه او را از پای درآورد و در نسخهی قبل برای به دست آوردن Chisel به مکان جسد او رفتیم. او یک مورد از صدها قربانی Thor در نُه اقلیم بود. همواره از ثور به معنای واقعی کلمه یک هیولای مخوف و قدرتمند در نسخهی قبلی نام برده میشد و نمایشهای God of War Ragnarok نیز بر این امر صحه میگذاشت. اما خدای رعد و برق اساطیر نورس، به شکل خندهداری با یک ضربه نیزه از پای در آمد و به دلایل نامشخصی ناپدید شد و حتی از جنازه او نیز خبری نبود!
نمیدانم هدف سازندگان از به تصویر کشیدن مرگ ثور به این شکل چه بود، چرا که کشته شدن او در این سکانس حتی کمکی به پرداخت شخصیت اودین نکرد و هدف روایی خاصی نیز در پی نداشت. تنها یک توجیه وجود دارد، نویسندگان نمیخواستند کریتوس او را بکشد، بنابراین تصمیم گرفتند مرگ او را به دست اودین رقم بزنند. اما مشکل اینجاست فارغ از احمقانه بودن این ایده، چگونگی پیادهسازی آن نیز مضحک است. کریتوس ثور را به صلح دعوت میکند و سپس اودین به ثور دستور میدهد کریتوس را بکشد، اون نمیپذیرد و اودین که از سرپیچی او عصبانی شده، نیزه خود را در سینهاش فرو میکند و او را میکشد! این بود آن ثور که همه از او میترسیدند؟ این بود آن ثور که یوتنارها را تا مرز انقراض برد؟ اشتباه نکنید، من به صورت کلی مشکلی با چگونگی مرگ او (فرو رفتن سینه به سینهاش) ندارم، مشکل این جاست که شخصیت جذابی مثل ثور، میتوانست در سکانسی حماسیتر و جذابتر از پای درآید، نه در ظرف دو-سه ثانیه!
مشکلات پرداخت و روایت داستان به شخصیت ثور محدود نمیشود و خدای خدایان آزگارد یعنی اودین نیز به شکل خندهداری نوشته شده و سعی در رسیدن به بلوغ شخصیتی دارد.
اگر به داستانهای میمیر در نسخهی قبل توجه کرده باشید، در مواقع اودین موفق به فریب جاینتها، خدایان و افراد عادی زیادی شده است. او آن قدر فریبکار بود که حتی فریا نیز فریب او را خورد و جادوهای ونیر را از او آموخت و در ادامه اودین از همان جادو علیه خود فریا استفاده کرد.
اما بر خلاف وعده و وعیدهای پرشمار نسخهی قبلی، نمایش Odin در این نسخه، حداقل از باب تصمیمهای استراتژیک و منطقی بسیار احمقانه بودند. همانطور که میدانید، Odin سالها برای رویارویی با رگناروک آماده میشد و تا آن جایی که میتوانست، به جمع کردن دانش و پیشگوییهای مرتبط میپرداخت. اما در طول بازی، بیش از آن که نگران رگناروک باشد، به شکل بیمارگونهای به Rift و Mask اعتیاد پیدا کرده بود. تا حدی که مخاطب به این فکر میکرد که Odin نسبت به رگناروک بیتفاوت است. این در حالی است که او به لطف نفوذ به مقر کریتوس، از تمام اتفاقات جدید مثل پیشگویی اصلی رگناروک خبر داشت. اگر او اینقدر در مورد رگناروک اطلاع داشت، چرا کاملا بیتفاوت رفتار میکرد و اهمیتی به این اتفاق اجتنابناپذیر نمیداد؟ یعنی Rift و Mask قدرت تفکر و منطق بینی او را به کلی از او سلب کرده بودند؟ از طرف دیگر پر واضح است ایده ماسک و Rift، هنگام ساخت نسخهی قبلی در ذهن نویسندگان وجود نداشت چرا که Mimir کوچکترین اشارهای به این مورد نکرد. حفره بعدی در قصه این است که در نسخهی قبل، میمیر داستان متفاوتی از چگونگی کور شدن یک چشم اودین تعریف کرد.
اولین حفره بزرگ داستانی, آن جایی رقم خورد که کریتوس با ساخت نیزه Draupnir، برای رویارویی با Heimdall آماده میشد. نکته این جاست که Odin به لطف پوشش در قامت Tyr، از این نقشه و در کل از تمام اقدامات کریتوس و همراهانش خبر داشت. سوال مهم این است، اگر Odin میدانست که کریتوس Heimdall را خواهد کشت، چرا شیپور Gjallarhorn را از او نگرفت؟ اگر کریتوس Gjallarhorn را در اختیار نداشت و در آن نمیدمید، هیچ راه دیگری برای ورود به Asgard وجود نداشت! یعنی حلقهی مفقوده رگناروک، شیپوری بود که Heimdall حمل میکرد.
البته باید اشاره کنم تصمیمهای گرفته شده برای تغییر شخصیت و بلوغ کریتوس را به شخصه مثبتتر ارزیابی میکنم. حقیقت این است که سانتا مونیکا نمیتوانست کریتوس ریبوت شده را، مانند کریتوس نسخههای کلاسیک، صرفا در قالب یک ماشین کشتار و انتقام به مخاطب عرضه کند چرا که آن فرمول، قبلا استفاده شده بود و هیچ تازگیای نداشت. بنابراین تغییر شخصیت کریتوس از فردی بیرحم، خونخوار و خشمگین به فردی آرامتر و منطقیتر که تمامی جوانب را میسنجد، تصمیمی منطقی بود و این بار میتوانیم با کریتوس از لحاظ عاطفی و احساسی، ارتباط بهتری برقرار کنیم چرا که شاهد شخصیتی عمیقتر، احساسیتر و جذابتر هستیم.
در کل باید بگویم هر چقدر بازی God of War Ragnarok، در زمینه مبارزات، اکتشاف، المانهای سینمایی و موارد فنی خارقالعاده است، همان قدر در بخش نویسندگی لنگ میزند و با مشکلات شدید داستانی، روایی و شخصیت پردازی دست و پنجه نرم میکند. البته با این وجود، بازی حس و حال یک ماجراجویی را به خوبی به مخاطب انتقال میدهد، اما در انتقال حس نبرد رگناروک، آن قدر موفق عمل نمیکند که بلاشک یکی از دلایل این اتفاق، عجلهای بودن روایت بازی در این نسخه است.
در این نسخه، شاهد مبارزات و گیمپلیای مشابه با نسخهی قبل، اما با جزئیات، ریزه کاریها و موارد بیشتر و عمیقتر هستیم. نه تنها کریتوس از همان اول بازی میتواند از Leviathan و Blades of Chaos استفاده کند، بلکه در ادامهی بازی، شاهد استفاده او از نیرهای جادویی و فوقالعادهای قدرتمند هستیم که هم عمق و انعطاف خوبی به مبارزات میدهد و هم از تکراری شدن و یکنواختی مبارزات جلوگیری میکند.
از طرف دیگر این بار شاهد مناطق قابل اکتشاف بسیار بیشتری در قلمروهای مختلفی هستیم. Alfheim مناطق کاملا جدیدی به خود میبیند، Svartalfheim و چند قلمرو جدید به بازی اضافه شدهاند و همچنین، مانند نسخهی قبل، شاهد المانهای MV در بازی هستیم و بازگشت به مناطق قبلا اکتشاف شده، نقش مهمی برای تجربهی محتویات فرعی بازی به شمار میآید.
حقیقت این است که اگر بحث تجربهی خالص یک اثر باشد، God of War Ragnarok در این زمینه کمنظیر عمل میکند. جای جای دنیای بازی، کاری برای انجام دادن، دشمنی برای شکست دادن و درخواست یا اصطلاحاً یک Favor برای انجام دادن وجود دارد.
نسخهی PC بازی، موارد و حواشی بسیار زیادی را به همراه دارد. اگر قصد خرید نسخهی PC بازی از طریق استیم را دارید، در نظر داشته باشید از آن جایی که لینک کردن اکانت PSN اجباری است، ممکن است دچار مشکل شوید. چگونه؟ به خاطر این که عملا لینک کردن اکانت PSN با اینترنت ما، اگر غیر ممکن نباشد، فوقالعاده دشوار است و حتی استفاده از نرمافزارهای مختلف، ممکن است گرهکشا نباشد و شاید مجبور باشید اکانت خود را به دوست خودتان در خارج از ایران بسپارید برای لینک کردن یا خوش شانس باشید. ما نیز به سختی توانستیم حساب کاربری پلی استیشن را به استیم متصل کنیم.
مورد بعدی، این است که خوشبختانه از آن جایی که بازی، برای کنسول PS4 نیز منتشر شده بود، از لحاظ بهینهسازی ابتدایی، در وضع بسیار مطلوبی قرار داشت و همین مسئله باعث میشود که شما بتوانید God of War Ragnarok را، حتی روی سیستمهای قدیمیتر، به شرط رزولوشن ۱۰۸۰، به صورت مطلوبی تجربه کنید و خروجی خوبی بگیرید. در واقع گرافیکی مثل ۲۰۶۰Super، به راحتی میتواند نزدیک ۱۰۰ فریم روی تنظیمات Medium یا High خروجی بدهد و حتی با داشتن کارت گرافیکی مثل ۱۰۶۰، میتوانید ۴۰ تا ۵۰ فریم روی تنظیمات Medium خروجی بگیرید که بسیار قابل تحسین است. در واقع همان موضوع عرضهی بازی برای کنسول PS4، باعث شد بازی بسیاری از جزئیات سنگین گرافیکی و پردازشی را نداشته باشد و اکنون پورت پیسی بازی نیز، با سیستمهای قدیمیتر نیز بهینه است و خروجی خوبی میدهد.
البته باید اشاره کنم که هنگام فست تراول بین قلمروها، بعضا ممکن است شاهد افت فریم شدید باشید که با وجود آزار دهنده بودن، از آن جایی که خارج از مبارزات و گیمپلی اتفاق میافتد، آن چنان به تجربهی اصلی بازی لطمه نمیزند. اما خارج از این موارد، بازی از لحاظ فنی آن چنان آزار دهنده ظاهر نمیشود و تجربهای یکپارچه و دلچسب را ارائه میدهد.
God of War Ragnarok PC
نسخه PC بازی God of War Ragnarok، به لطف بهینه سازی مطلوب، قرار دادن مود Valhalla و بهبودهای بصری، تجربهای دلچسب را ارائه میدهد. هر چند شاید به خاطر مشکلات داستانی و شخصیتپردازی نتوان آن را یک شاهکار دانست، اما همچنان تجربهای غنی را به مخاطبان ارائه میدهد و البته مود Valhalla که به عنوان DLC در نسخۀ PC وجود دارد، ارزش آن را بالاتر میبرد.
نکات مثبت:
- مبارزات هیجاننگیز، سینمایی و روان
- عمیق بودن مکانیزم سلاحهای بازی
- محتوای متنوع و جذاب
- بازی کاوش و اکتشاف دلچسبی دارد
- صداپیشگی فوقالعاده کرکترها
- تنوع بالای محیطها و قلمروها
- ریتم مناسب داستان بازی
- پیاده سازی مناسب المانهای نقشآفرینی
- حالت Valhalla ارزش تجربهی بالایی دارد
- بهینه سازی مناسب
نکات منفی:
- باگها و حفره های داستانی مختلف
- ضعف شخصیت پردازی
- عجلهای بودن روایت بازی
- اجباری بودن اتصال به اکانت PSN
- برخی افت فریمهای گاه و بیگاه در حین جابهجایی میان مناطق
۹
این بازی بر اساس کد ارسالی ناشر (Sony) و روی PC بررسی شده است
source