محمد مذکوری
واژهای در استان بوشهر وجود دارد که در گذشته در دیالوگ مردم کاربرد
و معنای خاصی داشته، اما امروز منسوخ
شده است؛ واژه «صحراییها» که بیشتر در بوشهر، بندرریگ و بندردیلم رواج داشته است.
در این نوشتار بهطور خاص به کاربرد و پیامد این واژه در «بندرریگ»
خواهیم پرداخت. در
فرهنگ گفتاری این بندر، «صحراییها» اصطلاحی بود که به روستاییان یا به کسانی که
خارج از «بندرریگ» سکونت داشتند، اطلاق میشد. به این معنا که اگر کسی از روستاهای
اطراف وارد بندرریگ میشد، میگفتند: «آدم صحرا اومد» (عین عبارتی که در بندرریگ
رواج داشته).
این اصطلاح زاییده یک تفکر است و جریانی عمیق را به دنبال دارد که
مجال بررسی آن در این مختصر نمیگنجد. اما همینقدر کفایت میکند که بگوییم «صحراییها
برآمده از یک تفکر خودنگر و خودبین» بود که به عرصه ظهور رسیده است. این واژه برای
دو عامل اصلی بندرریگ یعنی «خوانین و مردم» کاربرد متفاوتی داشته و هرکس متناسب
با درجه حب و میزان بغض خویش این اصطلاح را به کار میبرد.
بندرریگ در پشت پرده قدرت خوانین و در عرصه عمل آنها نمیبایست «رشد
و اهمیت» پیدا میکرد، از طرفی مردم هم گوش به فرمان خوانین و پیرو سیاستهای آنها
بودند. مهاجرپذیری برای «خوانین» سخت بود؛ آنها حتی قانونی وضع کرده بودند که
افراد غریبهای که به بندرریگ میآمدند، بایستی تا پیش از غروب آفتاب از بندرریگ
خارج میشدند، این امر بهدلیل امنیت یا هر عنوانی بوده
تاثیر منفی در جامعه آن زمان از خود باقی گذاشت و از آنجا که در جامعههای سنتی
گذشته مانند بندرریگ قوانین از بالا به پایین وضع میشد، مردم آگاهانه یا
ناآگاهانه پیرو روش و طریقه حاکمان یا خوانین خود بودند.
همچنین از لحاظ روند روبهگسترش قاچاق در آن روزگار ضابطین و مردم
بندرریگ نمیخواستند افرادی که از اطراف وارد این بندر میشوند از «کار و کردار»
آنها مطلع شوند و از چشمانداز دیگر نگاه خودبینانه و خودپسندانه مردم
بندرریگ به روستاییان اطراف بود، چراکه بندرریگ به دلیل ساز و کار بندری و نظم تشکیلاتی
و بهرهگیری از مواهب حضور خانِ بزرگ حیاتداود دارای یک تمدن شهری بود و این مزایا
باعث شد مردم بندرریگ یک نگاه برتریجویانه نسبت به روستاهای اطراف و سایرین داشته
باشند.
بنابراین«خوانین و مردمِ» بندرریگ با یکدیگر و در راستای منافع هم این
اصطلاح را نسبت به موقعیت خود به کار میبردند که باعث شد به مرور جزء فرهنگ عامه
این ناحیه شود و هرکس بهدنبال دستیابی به هدفی خاص یا
موقعیت خود از این اصطلاح استفاده میکرد.
باری، سخت پذیرفتن مهاجرین و مردم اطراف و تفکر صحراییها پیامدی جز
این نداشت که روستاییان و حتی عشایر قشقایی که در فصل زمستان به بندرریگ میآمدند
و محصولات کشاورزی و لبنیاتی و… خود
را در بندرریگ عرضه میکردند، دیگر به بندرریگ نیایند و به طلب شغل به شهر همجوار
آن یعنی گناوه راهی شوند تا فارغ از هر نوع قضاوت و نگاهی برتریجویانه به کسب
درآمد مشغول شوند.
تفکر صحرایی پیامدی که از خود برای بندرریگ به یادگار گذاشت، جزء محیطی
مسدود و مصلوب در خویش نبود؛ چراکه بندرریگیهایی که در بازار قدیمِ بندرریگ دکان
داشتن و اجناس خارجی میآوردند، یکییکی دکانهای خود را بستند و به شغل دیگری
مشغول شدن، به این علت که مردم روستاهای اطراف بندرریگ یا عشایر قشقایی که به این
نواحی میآمدند و پس از فروش محصول خود در بازار بندرریگ مایحتاج خانه و خانوار
خود را از آن بازار تهیه میکردند، دیگر به بندرریگ نیامدند و آن دادوستد و
وابستگی اقتصادی که میان بندرریگیها و روستاییان جریان داشت و دارای منفعت بود،
به پایان غمانگیزی دچار شد.
با این اوصاف، تفکر «صحرایی» در بندرریگ نه تنها زمینه رنجیدگی
روستاییان را فراهم کرد؛ بلکه بازار و اقتصاد بندرریگ را به پرتگاه سقوط کشاند و
پایان خوشی نداشت. امروزه تفکر یا اصطلاح «صحراییها» دیگر کاربردی در بندرریگ
ندارد و یک خط بطلان روی آن کشیده و منسوخ شده است؛ اما پدیده و بدعتی از نوع دیگری
برجسته شده و جای صحراییها را گرفته که پیامدش برای بندرریگ همان از رونق افتادن
و خمودگی خواهد بود.
آن بدعت تازه چیست؟ پدیده نوظهور «بندرریگی الاصل یا بندرریگی اصیل»
است. اگر شما در بندرریگ به فردی بگویی فلان شخص فلان کار را انجام داده در پاسخ
به شما میگوید «اینها بندری نیستند و اصالتشان از جای دیگری است.»
برای من مشخص نیست بر چه مبنایی و چه الگویی ما «بندرریگی اصیل را از
غیراصیل» تشخیص میدهیم؟ شهری که به گواه تاریخ چندینبار بهدلیل جنگها و نبردها
و بیماریهای همهگیر خالی از سکنه شده است، چطور میتواند به شکل همبافت و پیوسته
ساکنان اولیه خود را حفظ کند؟ داشتن نژاد پاک و خالص مانندِ داشتن زبان پاک امری
است محال و ناشدنی و این اصطلاحها و عبارتها خالی از معنی حقیقی هستند و بیشتر برای دوران غارنشینی مناسب هستند تا عصر
حاضر.
تمامی کسانی که در این یکصد سال در بندرریگ زیستهاند و از جامعۀ
اولیۀ خود فرهنگ و خردهفرهنگهایی را آوردهاند بندرریگی هستند.
اگر کسی از من
این سؤال را بپرسد که چه کسانی بندرریگی اصیل هستند میگویم: «آن کسانی که با
تمام توانِ مالی و فکری خود سعی در عمران و آبادی این دیار گذاشتهاند و خواستهاند
با تمام بضاعت خود چه مادی چه معنوی به این شهر خدمت کرده باشند.»
«آدمصحرا و آدم اصیل بندر»
گفتن، دو روی یک سکهاند و فرقی باهم دیگر ندارند. به اعتقاد راقم این سطور، ماهیت
تمام این پدیدهها یکی است و برخاسته از خلقوخویِ خودپسندی و خودبزرگپنداری است
که به شدت میان ما بندرریگیها رواج داشته است.
غرض از یادآوری
این سیر تاریخی تاکید و تصریح بر این نکته است که اخلاقیات نامیمون و
ناپسند و گسترش برخی رفتارهای ضد توسعهای در این جامعه وجود داشته، اما دیگر نباید
اجازه داد آنها به شکلی دیگر در جامعه امروزی بندرریگ خود را نشان دهند، چرا که
بندرریگ دیگر جایی برای اشتباه کردن ندارد.
source