برخی از آثار سینمایی که دنبالهای برای یک فیلم موفق و برجسته هستند، نتوانستند همانند فیلم اصلی باشند و عملاً دنبالههای بد برای فیلمهای عالی به شمار میروند.
هیچ کس هرگز قصد ساخت یک فیلم بد را ندارد، به خصوص اگر قرار باشد دنباله فیلمی باشد که عموماً مورد استقبال منتقدان و تماشاگران قرار گرفته است. در حالی که به راحتی میتوان گفت که دنبالهها آثاری هستند که فقط برای کسب درآمد بیشتر ساخته شدند اما حقیقت این است که برخی دنبالههای بسیار عالی نیز وجود دارند که ارزش سرمایهگذاری اضافه را داشتند و از جمله این دنبالهها نیز میتوان به فیلم The Godfather: Part II، فیلم The Empire Strikes Back، فیلم Before Sunset، فیلم Aliens و فیلم Terminator 2: Judgment Day اشاره کرد که به طور کلی جزو فیلمهای کلاسیک و برجسته تاریخ سینما محسوب میشوند.
در حالی که مطمئناً بیش از چندین فرنچایز سینمایی وجود دارند که به طور گسترده نتوانستند انتظارات را برآورده کنند اما برخی از دنبالهها آنقدر ضعیف بودند که باعث شدند تا مخاطبان به طور کامل از این فرنچایزها ناامید شوند. این دنبالهها باعث از بین رفتن شهرت کل یک مجموعه، بازیگر یا حتی یک ژانر شدند. در ادامه به معرفی دنبالههایی میپردازیم که آنقدر بد بودند که به شهرت فیلم اصلی لطمه زدند.
۱۰. فیلم Joker: Folie à Deux – محصول سال ۲۰۲۴
فیلم «جوکر: جنون دو نفره» ظاهراً برای موفقیت مقدر شده بود چراکه اولین فیلم جوکر ساخته تاد فیلیپس توانست به موفقیت غافلگیرکنندهای دست پیدا کند و به پرفروشترین فیلم با رتبه R در تاریخ سینما تبدیل شود، البته قبل از اینکه فیلم Deadpool & Wolverine در سال جاری میلادی این جایگاه را از آن بگیرد. این اثر سینمایی حتی یازده نامزدی جایزه اسکار کسب کرد و توانست جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد برای نقشآفرینی درخشان واکین فینیکس در نقش آرتور فلک را به دست بیاورد.
متأسفانه فیلم دوم جوکر هیچ چیز جدیدی در مورد این شخصیت برای گفتن ندارد چراکه بیشتر داستان حول محور صحنههای کسلکننده در زندان و دادگاه است. افشای اینکه خود آرتور فلک در واقع آن جوکری نیست که در داستانهای بتمن وجود دارد، واقعاً گیجکننده بوده است و این در حالی است که تلاش تاد فیلیپس برای شوکهکننده و غیرمنتظره بودن پایان داستان منجر به یک آشفتگی کامل شد که به نظر نمیرسید مخاطبان روشنی در ذهن داشته باشد. عدم استفاده مناسب از استعداد لیدی گاگا نیز به همان اندازه ناراحتکننده است.
۹. فیلم Speed 2: Cruise Control – محصول سال ۱۹۹۷
فیلم سینمایی «سرعت ۲: کنترل سفر دریایی» موفق شد تا این مجموعه که میتوانست به یک فرنچایز سینمایی بزرگ تبدیل شود را نابود کند چراکه اولین فیلم این مجموعه با بازی کیانو ریوز بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای اکشن دهه ۹۰ میلادی شناخته میشود. کیانو ریوز به طرز غیرمنتظرهای این فرصت برای حضور در دنباله را رد کرد و همین نیز باید در همان ابتدا نشانهای برای همه افراد دخیل در پروژه میبود که ساخت فیلم دوم هرگز ایده خوبی نخواهد بود.
این دنباله به سادگی یک ماجرای خندهدار است چراکه نتوانست همان تسلط بر تنشی را به تصویر بکشد که فیلم اول را به یک اثر مهیج و بسیار جذاب تبدیل کرده بود. در حالی که حرفه ساندرا بولاک توانست پس از این فیلم نیز ادامه داشته باشد اما فیلم «سرعت ۲: کنترل سفر دریایی» باعث توقف این مجموعه شد. در بیش از دو دههای که از این مجموعه سپری میشود، هنوز مشخص نیست که آیا فیلم سوم آن نیز ساخته خواهد شد یا خیر.
۸. فیلم Shazam! Fury of the Gods – محصول سال ۲۰۲۳
فیلم «شزم! خشم خدایان» یک شکست قابل توجه پس از موفقیت فیلم اول بود، فیلم اولی که یکی از بهترین فیلمهایی محسوب میشود که از دنیای سینمایی ناموفق دیسی در آن زمان است. فیلم اول «شزم» به این دلیل موفق بود که درون مایه سخت و نوشتههای پرمدعای فیلمهای دیسی ساخته زک اسنایدر را نداشت. به جای تمرکز بر صحنههای کوتاه، فقط سعی میکرد یک داستان خوب را روایت کند.
فیلم «شزم! خشم خدایان» تمام اشتباهات فیلمهای دنباله را مرتکب میشود چراکه سعی داشت تا داستان بسیار بزرگتری را به تصویر بکشد و این در حالی بود که درک خوبی از قوس داستانی شخصیتهایش نداشت. علاوه بر یک حضور کوتاه غیرضروری از گل گدوت در نقش واندر وومن، این اثر سینمایی در پایان خودش یک صحنه پس از تیتراژ قرار داده که به فیلم سوم اشاره دارد، فیلمی که اکنون بعید است هرگز ساخته شود.
۷. فیلم Caddyshack II – محصول سال ۱۹۸۸
فیلم «پادوی گلف ۲» دنبالهای بسیار فاجعهبار بود که ظاهراً برند National Lampoon را قبلاً بهعنوان یکی از موفقترین مبتکران کمدی در این صنعت شناخته میشد، خراب کرد. اولین فیلم «پادوی گلف» مطمئناً به دلیل جذبه بسیار شدید بین بازیگرانش توانست موفق باشد اما متأسفانه دنباله آن نتوانسته همان جذابیت را تکرار کند.
فیلم «پادوی گلف» ماهیت صمیمانه فیلم اول را نادیده گرفت چراکه در یک تشدید کاملاً بدبینانه عمیق شده بود که باعث شد تا مانند یک کمدی ورزشی دیگر احساس شود. در حالی که دن آیکروید مطمئناً به خاطر تلاشش برای پر کردن خلأ بیل موری سزاوار اعتبار است اما فیلم «پادوی گلف» آنقدر اثر فاجعهبار و ناامیدکنندهای بود که باعث شد تا شهرت فیلم اول نیز لکهدار شود. متأسفانه این اثر اولین اثر در بین دنبالههای کمدی متعدد و ناامیدکنندهای است که به نظر میرسید تنها از روی طمع شرکت ساخته شدند.
۶. فیلم Independence Day: Resurgence – محصول سال ۲۰۱۶
فیلم «روز استقلال: رستگاری» دنبالهای بود که دو دهه در حال ساخت بوده است اما توانست تا همه کسانی که اولین فیلم محصول سال ۱۹۹۶ میلادی ساخته رولاند امریش را دوست داشتند را ناامید کند. در حالی که فیلم اول «روز استقلال» بسیار سرگرمکننده و هیجانانگیز با طنزی بیپروا بود اما دنباله آن آشکارا خشن، افسردهکننده و غیر پیروزمندانه بوده است.
این اثر سینمایی باعث ایجاد شک و تردیدهای جدی در مورد کارنامه هنری رولاند امریش بهعنوان کارگردان شد چراکه فیلم خوب در کارنامه هنری او همانند فیلم «روز استقلال» بسیار کمتر به نظر میرسیدند. عدم حضور ویل اسمیت در این فیلم جدید برای ایفای مجدد نقش خودش در نقش کاپیتان استیو میلر نیز باعث بدتر شدن اوضاع شد و بازیگران جدید مایکا مونرو، لیام همسورث و جسی تی آشر نیز آن کاریزمای لازم برای رهبری چنین اثر علمی تخیلی و بلندپروازانهای را نداشتند. به نظر میرسید که پس از این فیلم، برنامه برای ساخت فیلم سوم «روز استقلال» از بین رفته است.
۵. فیلم Staying Alive – محصول سال ۱۹۸۳
فیلم «زنده ماندن» یک اثر کاملاً فاجعه به شمار میرود چراکه توانست تمام جذبه و موفقیتی که فیلم سینمایی Saturday Night Fever به دست آورده را از بین ببرد. اگرچه اکنون این اثر بیشتر به خاطر موسیقی متن نمادین Bee Gees شناخته میشود، فیلم اصلی Saturday Night Fever یک فیلم بسیار تاریکتر از آن چیزی است که معمولاً از آن یاد میشود. این فیلم احساسات یک جمعیت جوان محروم را بررسی میکند و حتی برای جان تراولتا نامزد بهترین بازیگر مرد در جوایز اسکار را به همراه داشت.
فیلم «زنده ماندن» به طور کلی یک فیلم رقص است و هیچ یک از زیر متنهایی که فیلم اول را به آن اثر کلاسیک و موفق تبدیل کرده بود، نداشت. در حالی که سیلوستر استالونه با کار روی دنبالههای Rocky و First Blood خودش را بهعنوان کارگردانی بااستعداد ثابت کرد اما کارگردانی او در فیلم «زنده ماندن» نشان داد که او ممکن است بهترین انتخاب برای ساخت چنین آثاری نباشد.
۴. فیلم Zoolander 2 – محصول سال ۲۰۱۶
فیلم «زولندر ۲» دنبالهای کمدی است که خیلی دیر ساخته شده چراکه جهان و دنیای سینما از زمان اکران اولین فیلم آن در سال ۲۰۰۱ میلادی بسیار تغییر کرده است. در حالی که اولین فیلم «زولندر» در نحوه هجو عناصر پوشش رسانهای مد نسبتاً پیشگام بود اما فیلم دوم فقط جوکهای ساده و آشکار از آن ساخته بود.
به نظر میرسید که فیلم «زولندر ۲» آنچه که تماشاگران در مورد فیلم اول دوست داشتند را اشتباه گرفته است چراکه به نظر نمیرسید علاقه زیادی به شخصیتهای درک با بازی بن استیلر و هانسل با بازی اوون ویلسون وجود داشته باشد. خود بن استیلر نیز از نحوه استقبال طرفداران فیلم اول از این فیلم ابراز تأسف کرده است. با این حال، او توانست مسیر بازیگری خودش را کاملاً تغییر بدهد و وقتش را صرف ساخت سریال تحسین شده و مهیج Escape at Dannemora و سریال درام و علمی تخیلی Severance از سرویس آنلاین اپل تیوی پلاس بکند.
۳. فیلم Exorcist II: The Heretic – محصول سال ۱۹۷۷
فیلم «جنگیر ۲: مرتد» آنقدر اشتباه بسیار بزرگی بود که کارگردان فیلم اصلی «جنگیر» یعنی ویلیام فریدکین اساساً آن را رد کرد چراکه احساس میکرد این توهین قابل توجهی به کاری است که او در فیلم اصلی انجام داده است. به راحتی میتوان فهمید که چرا فریدکین اینقدر آزرده شده است؛ چیزهای زیادی در این فیلم وجود دارند که اصلاً ترسناک نیستند.
فیلم «جنگیر ۲: مرتد» تمام وحشت ساده فیلم اول را با یک ماجراجویی عجیب و غریب جهانی عوض کرده بود که استعدادهای ریچارد برتون و لیندا بلر را هدر داده بود. این اثر سینمایی توانست مسیر فرنچایز را برای نزدیک به یک دهه از بین ببرد چراکه در نهایت ویلیام پیتر بلاتی، رماننویس اصلی The Exorcist سومین فیلم این مجموعه را نویسندگی و کارگردانی کرد تا بتواند این مجموعه را نجات بدهد.
۲. فیلم Weekend at Bernie’s II – محصول سال ۱۹۹۳
فیلم «تعطیلات آخر هفته در خانه برنی ۲» ممکن است بهعنوان یک اثر بد اما لذتبخش شناخته شود اما این دنباله توانسته فرض اصلی داستان را تا حد بسیار زیادی محدود کند. اگرچه فیلم اول مطمئناً دارای برخی از عناصر طنز شوکهکننده بود که امروز به خوبی اجرا نشدند اما به اندرو مککارتی این فرصت را داد تا قدرت ستارهای که او را به یکی از بزرگترین ستارههای نسل خودش تبدیل کرده بود، نشان بدهد.
این اثر سینمایی به طور ساده بیمعنی است و احساس میشود که بسیار بدخواهانهتر از آن چیزی است که نیاز است. با توجه به اینکه دهه ۱۹۹۰ میلادی شاهد ظهور ستارگان کمدی جدیدی مانند جیم کری و آدام سندلر بود که به نظر میرسید ژانر را در جهتی جدید و هیجانانگیز پیش میبرند، رفتارهای منسوخ شده و طنزهای این دنباله بسیار کهنه و قدیمی احساس میشدند.
۱. فیلم Blues Brothers 2000 – محصول سال ۱۹۹۸
فیلم «برادران بلوز ۲۰۰۰» همیشه ایده بدی به نظر میرسید چراکه بخشی از جادوی فیلم اول جذبه شگفتانگیز بین دن آیکروید و جان بلوشی بود. پس از مرگ بلوشی، بعید به نظر میرسید که کارگردان جان لندیس هرگز تلاش کند تا دنبالهای برای این اثر سینمایی بدون حضور بازیگران اصلی بسازد.
اگرچه مطمئناً جان گودمن یکی از بهترین بازیگران نسل خودش است اما او جایگزین خوبی برای بلوشی نبود چراکه ثبات شخصیتپردازی باعث شده تا مخاطبان به اتفاقات این دنباله چندان جذب نشوند. فیلم «برادران بلوز ۲۰۰۰» با وجود موسیقی متن تأثیرگذار، آنقدر بد و فاجعه بود که به نظر میرسید توهینی به طرفداران فیلم اول است و عملاً به کارنامه هنری جان لندیس بهعنوان یک کارگردان کمدی نسبتاً موفق پایان داد. مطمئناً اگر به خاطر این دنباله فوقالعاده ناامیدکننده نبود، شاید امروز فیلم «برادران بلوز» از جایگاه بهتری در بین مخاطبان برخوردار میبود و بیشتر تحسین میشد.
منبع: collider
source