Wp Header Logo 2057.png

ذکاوت سیاسی شهید نصرالله از مولفه‌های ثبات و امنیت لبنان بود

به گزارش روزپلاس، حجت الاسلام محمدرضا زائری جزو نخستین‌های اهالی رسانه‌ فارسی زبان است که یک گفت و گوی مشروح با شهید سید حسن نصرالله دبیرکل فقید حزب الله لبنان تهیه و منتشر کرده است. وی که اکنون رایزن فرهنگی ایران در الجزایر است در فاصله سفری که به ایران داشت -که مقارن با فاصله بین شهادت شهید نصرالله و بزرگداشت مراسم اربعین آن شهید بزرگوار- انجام شد.زائری علاوه بر گفت و گوی مشروحی که با شهید نصرالله داشته به واسطه تحصیل در لبنان چند نوبت دیگر هم دیدارهایی با ایشان داشته که در لابلای گفت و گو با ما به آن‌ها هم اشاره می‌کند که به شناخت بیشتر مخاطب از روحیات و لایه‌های کمتر شناخته شده شخصیتی دبیر کل فقید حزب الله لبنان کمک می کند، همچنین تجربه زیست او در میان جامعه خاص لبنان  و تشریح مختصری از آن در این گفت و گو، ذکاوت سیاسی و اجتماعی شهید نصرالله را بهتر عیان می‌کند.

برای شروع بحث از تجربه خودتان در آن مدتی که در لبنان تحصیل می‌کردید بفرمایید  و اینکه جو فرهنگی لبنان و بافت فرهنگی  لبنان و تکثر قومیت‌هایی که معروف هست؛ و اینکه حزب الله به عنوان یک تشکل شیعی چه نقشی در این بافت پیچیده سیاسی-فرهنگی دارد؟

این جنبه ای که در مورد لبنان فرمودید به نظرم یک جنبه بسیار مهم و حساس و قابل تأمل و مطالعه‌ای است که اگر درک درستی از آن نداشته باشیم، شاید خیلی مسایل دیگر در مورد لبنان را نتوانیم هضم کنیم و بفهمیم. من مشخصاً یک مثالی خواهم زد؛ این جامعه متکثر و متنوع و متعدد در داخل خودش با طیف‌های گوناگون؛ گرچه جمعیت زیادی ندارد ولی حساسیت لبنان به جهت موقعیت استراتژیکش، پیشینه تاریخی اش، کشوری که در کتاب مقدس آمده، در انجیل و تورات با یک پیشینه بسیار قدیمی.در واقع می‌خواهم بگویم با یک تاریخ چند هزار ساله ما روبرو هستیم به جهت تاریخی از یک طرف در شرایط فعلی که از کشورهایی است که در منطقه و در جهان بسیار نقش آفرین و اثرگذار و جریان ساز در عین حال کل جمعیت این کشور شاید 5 میلیون بشود ارزیابی کرد و بیشتر از این تعداد، خارج از کشور لبنانیایی هستند که زندگی می‌کنند. اما همین جمعیت اندک حدود 18 طایفه دارد که بعضاً با همدیگر اختلافات گوناگون و جدی دارند؛ در عین حال همزیستی مسالمت‌آمیز و شگفتی را در طول تاریخ داشتند. یک تعبیری از امام موسی صدر نقل شده که اگر لبنان نبود باید می‌ساختیمش! ناظر به همین در واقع تنوع و تفاوت و همزیستی حالا حزب الله در این بافت و در این ساختار و در این موقعیت یک تشکلی شده که این پرچم را برافراشته است. یکی از نکاتی که در حزب الله و عملکردش به شدت قابل توجه و تامل است کارکردش و عملکردش در این موقعیت و در این زمینه است.

در شرایط پیچیده و منحصر به فرد لبنان، درک پشتوانه‌های هر جریان سیاسی برای تحلیل مسائل بعدی ضروری است. لبنان دارای تنوعی از جریانات است که هر کدام پشتوانه منطقه‌ای یا بین‌المللی دارند. اهل سنت به عربستان سعودی، مسیحیان مارونی به فرانسه و شیعیان به ایران متکی هستند. این وابستگی‌ها آشکار و شناخته‌شده هستند.  ارتباط شیعیان لبنان با ایران سابقه‌ای طولانی دارد و به قبل از انقلاب اسلامی و دوران محمدرضا پهلوی بازمی‌گردد.  حتی شواهدی از کمک‌های دوران قاجار نیز وجود دارد که رهبر انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه نصر به آن اشاره کرده‌اند. این ارتباط تاریخی تا به امروز ادامه داشته و در جمهوری اسلامی به شکل حمایت از حزب‌الله لبنان نمود یافته است. حتی اگر جمهوری اسلامی وجود نداشت، این ارتباط به شکلی دیگر ادامه می‌یافت.

به عنوان مثال، سید حسن نصرالله در همایش پس از جنگ 33 روزه، دست رهبر انقلاب را بوسید.  این اقدام در فرهنگ لبنان و منطقه قابل درک است، اما ممکن است در ایران برای برخی  ناآشنا باشد.  همزمان، رهبر مارونی‌های لبنان نیز دست پاپ را بوسید. این مثال نشان‌دهنده تفاوت فرهنگی میان ایران و لبنان است.سعد حریری، نخست‌وزیر سابق لبنان با تابعیت سه‌گانه لبنانی، فرانسوی و سعودی، در اعیاد فطر و قربان ابتدا به عربستان می‌رفت و به پادشاه سعودی تبریک می‌گفت و سپس به لبنان بازمی‌گشت و جلسات رسمی کابینه را تشکیل می‌داد. این مثال گویای ساختار متنوع و پیچیده لبنان است.

با توجه به این پیچیدگی‌ها، رابطه جمهوری اسلامی ایران و حزب‌الله لبنان را باید از منظری متفاوت بررسی کرد.  مدیریت فضای سیاسی و مذهبی در لبنان بسیار دشوار است و شهید نصرالله با ویژگی‌های شخصیتی منحصر به فرد خود توانست تا زمان شهادتش این فضا را به خوبی مدیریت کند و با همه جریانات ارتباط موثری برقرار نماید.

حتی جریان 14 مارس نیز گاهی اذعان می‌کردند که بدون کمک سید حسن نصرالله، تشکیل دولت به این آسانی امکان‌پذیر نبود و ایشان در این زمینه همکاری زیادی داشتند.

اقای  نصرالله، خدا رحمتش کند، شخصیتی بی‌نظیر بود.  شاید این سخنان در فضای سوگواری و چهلم ایشان، تعارف به نظر برسد، اما من با تمام وجود معتقدم ایشان فردی معمولی و عادی نبود. شاید هزار سال طول بکشد تا مانند سید حسن نصرالله ظهور کند. شخصیت ایشان استثنایی بود؛ هوش و ذکاوت شگفت‌انگیز، شخصیت قدرتمند و کاریزمای بی‌نظیر، مجموعه‌ای کم‌یاب در یک فرد است.  ایشان با این ویژگی‌ها، رهبری حزب‌الله لبنان را در شرایطی بسیار حساس پس از شهادت سید عباس موسوی، که برای ایشان حکم برادر بزرگتر، مرشد و پدر معنوی را داشت، بر عهده گرفت. در طول حدود سی سال رهبری،  ایشان دوران حساسی از تاریخ منطقه را پشت سر گذاشتند که حتی در جنگ‌های اعراب و اسرائیل در دهه‌های گذشته نیز مشابه آن وجود ندارد.  ایشان در این جایگاه، علاوه بر رهبری سیاسی حزب‌الله در بافت پیچیده لبنان پس از سایکس-پیکو،…

تقسیم بندی که در پایان جنگ جهانی اول برای عثمانی رخ داد

بله اتفاقی که در لبنان افتاد متاسفانه اینه که الان یک چینشی وجود داره که به همین دلیل هم هیچ وقت آمار درستی از جمعیت به نسبت جمعیت بیرون نمی‌آید.

 یک امر محتومی هست رئیس جمهور از مارونی‌های لبنان، نخست وزیر از اهل سنت، رئیس مجلس از شیعیان و این جایگاه که کاملا تقسیم بندی تشکیلات سیاسی حزب الله هم جای اینکه خودش را صرفاً یک گروه جهادی مبارز و چریکی تعریف کند؛ یک تشکیلات سیاسی مثل حزب کاملاً در متن جامعه تعریف کرده است. در انتخابات مجلس شرکت می‌کند، نامزد معرفی می‌کند با میشل عون پیمان همکاری می‌بندد و به عنوان توافق راهبردی رسماً اعلام می‌شود.

 این جایگاه و موقعیت به عنوان رهبر سیاسی از یک طرف به عنوان یک رهبر دینی که ایشان در در واقع سخنرانی های شب عاشورا کاملاً مثل یک رهبر دینی باید هدایت معنوی بکند، ذکر مصیبت بکند، توجهات معنوی و قلبی و روحانی به مردم بدهد؛ از یک طرف به عنوان یک رهبر نظامی در جنگ 33 روزه خاطرات شهید قاسم سلیمانی رضوان الله علیه هست که لحظاتی گذشت ضاحیه زیر بمباران هر لحظه ممکن بود کسی باقی نماند، من و سید حسن نصرالله و شهید عماد مغنیه سه نفری در جایی تنها گیر افتاده بودیم؛  فقط ما بودیم و هیچ دسترسی به کسی هم نداشتیم؛ درمیدان باید تصمیم بگیرد که الان کجا را موشک بزنیم؟ کجا را اقدام نکنید؟ کجا را وارد بشوید.

حتی وقتی  می‌پرسند که جنگ سی و سه روزه در اثر آن گروگان گیری سربازان اسرائیلی اتفاق افتاد زمان برگرده به عقب چکار می‌کنید؟ ایشان می‌گوید ما اقدام دیگری نمی‌کنیم یعنی کاملاً تصمیم‌گری تاکتیکی عملیاتی وسط میدان برای هدایت میدان جنگ از یک طرف به عنوان یک کسی که باید فضای لبنان را با سایر کشورها تطبیق بدهد، یعنی دیپلماسی حزب الله فقط در دوران بعد از جنگ 33 روزه را اگر ما بخواهیم مطالعه کنیم خودش یک کتاب مستقل می شود با گروه‌های خارجی که رسماً میان مذاکرات در سطوح بسیار بالا این همه تعدد مسئولیت و تعدد نقش. شما وقتی نگاه می‌کنید می‌بینید اصلاً یک مسئله عادی و طبیعی نیست این جایگاه، جایگاهی است که آقای سید حسن نصرالله در واقع  قرار گرفت.

 

سپاسگزارم؛ خیلی جامع فرمودید. کمی در مورد محیط پیرامونی شهید صحبت کردیم، اگر موافق باشید درباره ویژگی‌های شخصیتی شهید نصرالله هم صحبت کنیم؛ ایشان در 21 سالگی از امام اجازه حکم می گیرند که با توجه به سخت گیری‌های امام خمینی(ره) در امور حسبیه بسیار نادر بوده و در عین حال ایشان به اعتراف دوست و دشمن دارای مطالعه بسیار بالا و عمیق بوده‌اند؛ خود اسرائیلی‌ها اعتراف می‌کنند که دو نفر اگه ما را خوب بشناسند یکی سید حسن نصرالله و یکی یحیی سنوار هستند و بنابر نقلی ایشان ماهی هزار صفحه از آثار اسرائیلی مطالعه می‌کردند که به شناخت کامل از دشمن برسند. در این زمینه توضیح بیشتر بفرمایید.

من در همان مصاحبه خودم با ایشان اولین سوالی که پرسیدم این بود که آن سید حسنی که در علائم آخرالزمان هست که شهادتش از علائم آخرالزمان و مقدمات ظهور است شما هستید؟ ایشان خیلی با لطافت و ظرافت در واقع از موضوع رد شد و راجع به خودش اصلاً صحبت نکرد. البته بحث ایشان این بود که این تطبیق‌ها را خیلی نباید مطرح کرد در عین حالی که این روایات بخشی اش کاملاً صحیح است ولی خیلی نباید به این موضوعات دامن زد. بقیه سوالات ما هم همینجوری بود خیلی پرهیز داشتتند از اینکه در مورد خودش صحبت بکند.

واقعا من باور و فهمم این است که خداوند اصلاً ایشان را آماده کرده بود برای این موقعیت والا به طور طبیعی یک نوجوان 16 ساله که باید به طور عادی این نوجوان مشغول بازی و سرگرمی شود می رود نجف تنها. در گفتگویی خود ایشان تعریف می‌کند که من بعضی وسایل شخصی را فروختم و یک مقدار پدرم کمک کرد یک مقداری از دوستانم قرض می گیرم.پا شدم رفتم نجف مدتی در واقع با سختی ایشان در نجف زندگی می‌کند و سید محمد غروی عالم بزرگ صور و یار امام موسی صدر به ایشان سفارش نامه‌ای می‌دهد و وقتی شهید سید محمد باقر صدر ایشان را می‌بیند در همان نگاه اول مجذوب ایشان می‌شود. در خاطرات ایشان هست که سید عباس موسوی ایشان را می‌برد پیش محمد باقر صدر رضوان الله علیه. سید محمد باقر صدر نابغه برجسته جهان تشیع، عالم بزرگ حوزه نجف، صاحب کرسی درس خارج فقه و اصول با این جوان 16 ساله نیم ساعت حرف می‌زند و می‌گوید در همان نیم ساعت سید محمد باقر صدر تصمیم خودش را گرفت و گویی آینده او را پیش‌بینی کرد.

از طرفی  آقای سید حسن 21 ساله می‌آید تهران خدمت امام رضوان الله علیه می‌رسد. چه چیزی امام در این آدم دیده که آن توجه ویژه را می‌کند. می‌دانید که امام خمینی(ره) خیلی حساس و دقیق بودند مخصوصاً در مسائل شرعی که وجوهات مردم و اموال شرعی در واقع متعلق به حضرت صاحب الزمان (عج)  است، امام خیلی حساس بودند چه می‌شود امام این جوان 20 ساله را می‌بیند و به او اجازه می‌دهد!

خود آقای نصرالله را من از ایشان سؤال کردم گفتم امام در شما چی دیده بودند؟ ایشان با فروتنی گفت من نمی‌دانم لطف امام بود و بعد گفتند البته من شنیده بودم از اعضای دفتر امام رضوان الله علیه که از محبت خاص ایشان به من می‌گفتند. ببینید این یک اشاراتی هست که حضرت امام در ایشان یک چیزی و یک آینده‌ای را پیش بینی کرده در این شخصیت در این وجود این آدم در مقاطع مختلف امتحاناتی که پس می‌دهد.

 شما نگاه کنید فقط یک مقطع شهادت پسرش که بسیار برای ایشان عزت آفرید بسیار در خود لبنان و کشورهای عربی اثر عمیق و گسترده‌ای گذاشت کار به جایی رسید که نقل کردند در کاخ یکی از شاهزاده‌های عرب عکس ایشان را به دیوار زدند، در الازهر مصر برای اولین بار عکس یک عالم شیعه کنار عکس جمال عبدالناصر بلند شد. روی دست‌ها بالا آمد در فضای کشورهای عربی خیلی افراد گرایش پیدا کردند به تشیع و مقاومت و این جبهه و اسم‌های فرزندانشان را حسن و نصرالله گذاشتند.

 یکی از دلایلش همین فضایی بود که اتفاق افتاده بود شهید سید هادی نصرالله در میدان به شهادت رسید در زمانی که  محمد حسنین هیکل این یادداشت را نوشت خیلی گسترده شد؛ پسر دودی که تاجر معروف مصری بود عاشق شاهزاده دیانا شد و با او ازدواج کرد؛ آن ماجراهایی که همزمان در انگلستان پیش آمده بود همزمان شد و مصادف شد. یک مقاله‌ای نوشت بین هادی و دودی مقایسه کرد پسر سید حسن نصرالله را پسر آن تاجر بزرگ مصری را و منظورش در واقع پسران ثروتمندان عرب و بزرگان عرب بود در مقایسه با پسر این فرمانده که در میدان و در جبهه رفته شهید شده مثل یک سرباز عادی حزب‌الله .

 

در مورد بازگشت پیکر شهید هادی نصرالله هم مراسم با شکوهی را شاهد هستیم.

بله عجیب است. چون جنازه ایشان را اسرائیل نگه داشته بودند بعد از مدتی جنازه آزاد شد؛ شرایط حساسی است؛ پسر اول رابطه عاطفی با پدر دارد. حالا به عنوان مجاهد از میدان جنازه‌اش برگشته است. پدر می‌خواهد وداع کند اما حتی یک لحظه بیشتر کنار این جنازه مکث نمی کند که مبادا گفته شود او با پسر خودش بیشتر رابطه برقرار کرد، مانند پیکر‌های سایر شهدا توقف می کند و رد می‌شود.

در مصاحبه خود ایشان گفت من تا امروز وقتی می‌رفتم دیدار خانواده شهدا شرمنده آنها بودم. امروز هم شرمنده‌ام ولی یک کمی خیالم راحت است که پسر خود من کشته شده. بعد وقتی که مراسم برگزار می‌شود این ظرافت ها را ببینید. قرار بوده طبق روال در استقبال شهدا روضه پخش کنند. ایشان می‌گوید روضه پخش نکنید چون ما وقتی روضه پخش می‌کنیم اشک می‌ریزیم مبادا دشمن بگوید این چون پسرش کشته شده دارد اشک می‌ریزد. بعد خود ایشان می‌گوید که نورافکن‌ها روشن بود، من عرق کرده بودم شیشه عینکم بخار کرده بود جایی را نمی‌دیدم، ناخودآگاه خواستم دست ببرم دستمال کاغذی بردارم و شیشه عینکم را پاک کنم، مکث کردم گفتم مبادا این تکه را تقطیع کنند، برش بزنند این ویدیو را فردا پخش کنند بگویند پسرش کشته شد اشک ریخت. در این حد تا آخر سخنرانی چشمم جایی را نمی‌دید شیشه عینکم تار بود ولی سخنرانی را ادامه دادم.

دیدیم آدم معمولی نیست آدم عادی نیست پسرش کشته شده و بعد سی و چند سال زندگی این آدم که خود ایشان نقل کرده بود که من دو شب در یک جا نخوابیدم.

 من در این کتاب نقل کردم خود خانم رباب خواهر امام موسی صدر به من گفت خانم ایشان برای من تعریف کرد که من گاهی بچه‌ام می‌پرسد الان روز است یا شب؟  بعد این بچه مدرسه باید برود؛ رفت و آمدها همه محدود گاهی وقتها پدر و مادر ایشان ماه‌ها  از ایشان خبر ندارند خواهر و برادرش سالی یک بار گاهی مثلا دو سال یک بار در یک افطاری ماه رمضان شاید بتوانند همدیگه را ببینند.

 یک زندگی مجاهدانه‌ای که من خودم گاهی با خودم فکر می‌کنم دو سه روزش را به سختی می‌توانیم تحمل کنیم. در عین حال  جدیت در کار، مطالعه اش جدی، ورزش جدی، رسیدگی اش به مسائل محرومین جدی.

درباره آغاز دبیرکلی ایشان بعد از شهادت شهید سید عباس موسوی صحبت کنیم، چه شد که ایشان برای دبیرکلی حزب الله لبنان انتخاب شدند؟

پس از شهادت سید عباس موسوی، سید حسن نصرالله در سن جوانی به رهبری حزب‌الله رسید. در آن زمان بسیاری نگران آینده حزب‌الله بودند و شاید پیش‌بینی می‌کردند که این حزب دوام زیادی نداشته باشد. اما شهید نصرالله با فروتنی و جدیت این مسئولیت را پذیرفت. تحت رهبری او، حزب‌الله به موفقیت‌های بزرگی دست یافت، از جمله پیروزی در جنگ 33 روزه که یکی از بزرگترین شکست‌های اسرائیل محسوب می‌شود.

در آن مقطع، حزب‌الله با چالش‌های فراوانی از جمله پیشینه ماجرای صبحی طفیلی و مشکلات پس از شهادت سید عباس موسوی روبه‌رو بود. این نگرانی وجود داشت که حزب‌الله چه سرنوشتی خواهد داشت. سید حسن نصرالله، که در آن زمان مسئول کارهای اجرایی حزب‌الله بود، بسیار جوان بود و شورای مرکزی تصمیم گرفت که او به عنوان دبیرکل انتخاب شود. نصرالله در مصاحبه‌هایش به صراحت اعلام کرده که ابتدا تمایلی به پذیرش این مسئولیت نداشته و سعی کرده بود از آن کناره‌گیری کند.

این وضعیت شباهت زیادی با نحوه پذیرش مسئولیت از سوی رهبر معظم انقلاب در مجلس خبرگان دارد، جایی که ایشان نیز ابتدا تمایلی به قبول این بار سنگین نداشتند اما پس از پذیرش، با قاطعیت و جدیت به وظایف خود عمل کردند. در مورد هر دو، مشاهده می‌شود که میل ذاتی یا آمادگی اولیه برای پذیرش چنین مسئولیتی وجود نداشته، اما پس از پذیرش، تعهد و مسئولیت‌پذیری کامل به نمایش گذاشته‌اند.

پس از آنکه شهید نصرالله رهبری حزب‌الله را پذیرفت، با جدیت، قاطعیت و صلابت بی‌نظیری به ایفای نقش خود پرداخت. این جدیت و پشتکار او بسیار قابل توجه است، به‌ویژه با توجه به این‌که ابتدا تمایلی به پذیرش این مسئولیت نداشت. همان‌طور که خود ایشان در مصاحبه‌هایش بیان کرده، آرزویش این بوده که به کار علمی بازگردد و تحصیلاتش را ادامه دهد.

ایشان در دوره‌ای به قم بازگشت تا تحصیلات خود را ادامه دهد، زمانی که هنوز حزب‌الله شکل نگرفته بود و او به عنوان یکی از مدیران تشکیلاتی بالای جنبش امل فعالیت داشت. اما با تأسیس حزب‌الله و شرایط سیاسی لبنان، مجبور شد دوباره به لبنان بازگردد و سرانجام دبیرکلی حزب‌الله را بپذیرد.

مسئولیت‌های سنگین شهید در حزب‌الله به گونه‌ای بود که حتی فرصتی برای مطالعه نداشت. او در مصاحبه‌های خود اشاره کرده که اولویت‌هایش تغییر کرده‌اند و مسئولیت‌هایش در حزب‌الله بر زندگی شخصی و خانوادگی‌اش تأثیر

گذاشته‌اند. این امر باعث شد که او در زمان‌هایی نتواند به خانواده‌اش به اندازه کافی توجه کند، چرا که اولویت اصلی‌اش رهبری حزب‌الله بود.

 

درگیری‌های داخلی بین حزب‌الله و جنبش امل یکی دیگر از چالش‌های او بود که با تدبیر نصرالله برطرف شد و این دو جنبش به یک جبهه مشترک تبدیل شدند. نصرالله در آن زمان با وضعیت حساسی در خانواده خود نیز مواجه بود؛ جایی که یکی از برادرانش اسیر حزب‌الله و دیگری مجروح بود. با وجود این فشارها، ایشان توانست ثبات و موفقیت‌ را برای حزب‌الله به ارمغان بیاورد. این نشان‌دهنده تعهد عمیق او به مسئولیتی است که بر عهده‌اش گذاشته شده بود.

یکی از جالب‌ترین داستان‌ها در این زمینه، تقاضای پدرش در مورد یکی از برادرانش بود. نصرالله در این مورد می‌گوید که اولین و تنها باری که به درخواست پدرش پاسخ منفی داد، با عذرخواهی و شرمندگی بود. این نشان از قاطعیت و جدیت او در پذیرش مسئولیت‌هایش داشت.

خیلی ممنون.  در مورد خود کتاب نصرالله می‌خواستم سوالاتی داشته باشم؛ خب خود کتاب یک بخش شامل گفتگوی شما است که با ایشان که گفتگوی بسیار مفصلی هم بوده و حالا حواشی بسیار جالبی هم داشته شما در مصاحبه‌ ای اشاره کردید که با چه شرایط امنیتی رفتید و حتی میان مصاحبه جای شما را عوض کردند.  در عین حال که خیلی خواندنش جالب است و از یک نظر سختی زندگی ایشان را می‌رساند که حتی از مهمانش بیشتر از یک ساعت نمی‌تواند پذیرایی کند. بعد بخش‌های دیگه‌ای هم دارد یعنی شما پیوستهایی هم اضافه کردید  به این کتاب، اصلا خود شهید توانستند کتاب را بخوانند؟

زمانی که این گفتگو انجام شد، از بخت‌یاری‌ها و سعادت‌های بزرگ زندگی من بود که روزی در روزهای عمرم، ساعتی از ساعات زندگی این مرد استثنایی و دوست‌داشتنی را زیارت کردم. در کتاب به چند دیداری که با ایشان داشتم اشاره کرده و شرح داده‌ام. در این گفتگو به‌طور خاص، در ابتدای صحبت به ایشان گفتم و عرض کردم که خودم را سرباز شما می‌دانم و برایم بسیار سخت است که این جنبه عاطفی، احساسی و اعتقادی خودم را کنار بگذارم و از موضع حرفه‌ای به‌عنوان پرسشگر و مصاحبه‌کننده مقابل شما بنشینم. اجازه خواستم و گفتم مرا ببخشید که ناچارم این کار را انجام دهم. ایشان با محبت، بزرگواری و لطف خاصی که داشتند و با فروتنی و تواضع شگفت‌انگیز همراهی کردند. مصاحبه بسیار شیرین و گفتگویی بسیار خواندنی و جذاب شد. روزنامه همشهری این گفتگو را به‌عنوان شخصیت سال به انتخاب خوانندگان منتشر کرد. بعد که کتاب منتشر شد، چرا که تا آن زمان کتابی در مورد آقای نصرالله به فارسی نبود، اما من اعتقاد داشتم که اگر این شخصیت هر جای دیگر در جهان بود، از او مجسمه‌ها می‌ساختند و کرسی‌های مطالعاتی درباره او تشکیل می‌دادند.

برای مثال، در مورد شهید سید محمد باقر صدر و شهید بهشتی می‌توان گفت که اگر در جای دیگری بودند، از آنها چه بهره‌هایی نمی‌بردند. خوش‌بختانه، خداوند لطف و عنایت کرده و این همه ذخیره معنوی به ما عطا کرده است. هر کدام از شهدای ما مانند عباس دوران، عباس بابایی، حاج همت و شهید ابراهیم هادی در هر جای دنیا که بودند، قدرشان را می‌دانستند. عجیب بود برای من که درباره آقای نصرالله کتابی در بازار نیست و اگر کسی می‌خواهد او را بشناسد باید چکار کند. لذا علاوه بر این مصاحبه، چند یادداشت دیگر که به خواننده کمک می‌کرد فضای لبنان را بشناسد و حواشی جنگ 33 روزه را درک کند، آوردم. برای مثال، ماجرای عبای ایشان و خانم حیدر یا موضوع خانم جولیا پتروس و ترانه‌اش بر اساس نامه آقای نصرالله به رزمندگان. مجموعه‌ای که متفاوت بود.

 

کتاب را خود شهید ملاحظه کردند؟ اگر بله چه نظری داشتند؟

کتاب را از طریق دوستان و واسطه‌هایی که در لبنان بودند، ارسال کردم. نمی‌دانم ایشان کتاب را ملاحظه کردند یا نه. دوستان گفتند رسیده است ولی از بعدش خبری ندارم. تصورم این بود که قرار است دیدارها ادامه یابد. در انتهای مصاحبه، از ایشان خواهش کردم و ایشان با بزرگواری اظهار امیدواری کردند که این دیدارها ادامه یابد. فکر می‌کردم که جنگ سس و سه روزه آخر ماجراست و بعد از آن آرامشی به وجود خواهد آمد. متأسفانه این اتفاق رخ نداد و آن دیدار شد آخرین دیدار.

در پایان گفتگو، دیدار ما حدود یک ساعت و اندکی طول کشید. شاید حدود 25 دقیقه تا نیم ساعت که گذشته بود، تیم امنیتی آمدند و گفتند باید مکان را تغییر دهیم. من در واقع نگران این بودم که طول دادن گفتگو باعث ایجاد اختلال در مسائل امنیتی شود و این مسئولیت شرعی و اخلاقی را نمی‌توانم جبران کنم. بعد از مصاحبه دیدند که ایشان را بردند و من صبر کردم. پس از مدتی، مرا نیز طبق روشی که آمده بودیم، بازگرداندند. گفتگو در آن شرایط حساس بعد از جنگ، ارزشمند بود. من در گفتگو سعی کردم سراغ بحث‌های سیاسی و نظامی نروم و بیشتر بر شخصیت و کاراکتر ایشان تمرکز کنم.

دیدارهای قبلی و مصاحبه‌ها به من کمک کردند تا درباره شخصیت ایشان بیشتر بدانم. برای مثال، وقتی تلویزیون المنار خبر شهادت حاج رضوان را اعلام کرد، پاسخی که آقای نصرالله درباره نزدیکی برخی اعضای حزب‌الله به او دادند، معنای بیشتری برایم پیدا کرد. همچنین، تصمیم دارم اگر امکان داشت کتاب دیگری درباره او بنویسم و ویرایش جدیدی از آن منتشر کنم. فایل صوتی مصاحبه را پیدا کردم و در چاپ جدید کتاب، کیو آر کدی برای دسترسی به فایل صوتی قرار دادم. مطالب اضافی و تصحیحات بر محتوای کتاب افزوده شده‌اند.

درباره سایر دیدارهایم با ایشان، به خصوص در آغاز دبیرکلی حزب‌الله و دیدارهای بعدی، نکات جالبی را تجربه کردم. نصرالله، شخصیتی با ابعاد گسترده و توانایی در جنبه‌های مختلف دارد که هم به‌عنوان مدیر نظامی و هم تحلیلگر سیاسی عمل می‌کند. او همچنین حامی محرومان و مردم است. این همه خصوصیات و توانمندی‌ها در یک شخص جمع شده و او را به فردی استثنایی تبدیل کرده است.

به عنوان سوال پایانی؛ عرض کنم گفته می شود بخش زیادی از شخصیت سیاسی و مبارزاتی ایشان سایه انداخته بر شخصیت فرهنگی این شهید بزرگوار و خیلی از این مسایل کمتر گفته شده است. اگر توضیح بفرمایید ممنون می شوم.

کاملاً درست است. بلکه شخصیت علمی سید حسن نصرالله کمتر مورد توجه قرار گرفته است. کتابی که در انتشارات خیمه منتشر کردیم به نام “لبیک یا حسین”، که ترجمه سخنرانی‌های عاشورایی ایشان است، کاملاً نشان می‌دهد که این فرد از نظر فکری و علمی و در واقع به لحاظ محتوایی حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. اما همان‌طور که شما اشاره کردید، این بعد از شخصیت ایشان تحت‌الشعاع ابعاد دیگر قرار گرفته است. ایشان به دلیل شخصیت متواضع و فروتنی که داشت، خودش را مطرح نمی‌کرد و بیشتر از امام، رهبر انقلاب، امام موسی صدر، علامه فضل‌الله، و شهید سید عباس موسوی صحبت می‌کرد.

بخشی از این موضوع به اقتضائات جامعه لبنان برمی‌گردد. مثلاً در گفتگوی خودم از ایشان راجع به تلویزیون المنار پرسیدم و انتظار داشتم بگوید که بر اساس تحلیل و برنامه‌ریزی به این نتیجه رسیده‌اند که باید رسانه داشته باشند و مثلاً اثرگذاری رسانه بر مخاطب و اقناع افکار عمومی را مورد نظر داشته باشند. اما نصرالله خیلی راحت گفت که فضای لبنان این‌گونه است و همه رسانه دارند، بنابراین ما هم باید داشته باشیم. اهل سنت مدارس و شبکه آموزشی دارند، مسیحیان نیز مدارس و دانشگاه‌ها و مؤسسات خدمات اجتماعی دارند. طبیعی بود که حزب‌الله نیز در این فضا مدارس المصطفی و جمعیت تعلیم دینی را پیگیری کند و بعداً مدارس المهدی را اضافه نماید. یک ساختار و یک تشکل و یک روندی داشته که حفظ شده و ارتقا پیدا کرده است. خدمات علمی‌اش برای تحصیلات تکمیلی و تخصص در رشته‌های مختلف روندی بوده که پیگیری شده و ایشان به جدیت از آن حمایت کرده است.

حزب‌الله همچنین تحت هدایت شهید نصرالله مشخصاً مؤسسه‌ای برای پژوهش‌های اجتماعی و مطالعات اجتماعی داشت. این خیلی جالب است که در چنین وضعیتی که بسیاری از افراد ممکن است بگویند “بگذاریم فعلاً امشب‌مان را رد کنیم”، اما نصرالله به آینده و به مطالعات اجتماعی توجه می‌کرد. درباره رسانه‌ها، ما فقط با المنار آشنا هستیم. حزب‌الله در شبکه‌های اجتماعی، در حوزه‌های مطبوعات مکتوب و رسانه‌های دیداری دیگر فعالیت‌های بسیار گسترده‌ای داشت. واحد اعلام حربی، یا بخش رسانه جنگی حزب‌الله، از قدیم با همان ویدیوهای قدیمی حضور داشت که پا به پای رزمندگان به فیلمبرداری می‌پرداختند و حتی برخی از فیلم‌برداران در میدان شهید می‌شدند. رزمندگان قبل از رفتن ویدیوهایی از خود ضبط می‌کردند، و سخنرانی‌های شهید نصرالله و گروه سرود حزب‌الله به شکل میکس‌های متعدد آماده و توزیع می‌شد.

تشکیلاتی که برای اقناع فکری و تبیین جبهه مقاومت لازم بود، چندین سمینار سالانه و میزگردهای تخصصی راجع به بحث‌های تئوریک را برگزار می‌کرد که بعداً به شکل کتاب هم منتشر شدند. این‌ها اصلاً یکی دو تا نیستند، وقتی وارد این حوزه شوید و بررسی کنید با مجموعه‌ای بسیار متعدد و متنوع مواجه می‌شوید. همچنین برنامه‌ها و ایونت‌های متعددی در مجموعه رسالات و مجمع حسنین برگزار می‌شد که به اصطلاح در جلیان بودند. در زمینه دستاوردهای هنری حزب‌الله لبنان در دو دهه گذشته نیز آثار و دستاوردهای بسیار متنوع و قابل توجهی تولید شده است که همه ارزشمند و اثرگذار بودند.

source

einiat.ir

توسط einiat.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *