آرمان امروز- عرفان بیوکنژاد: وجود یک رقابت سیاسی سالم پس از پیروزی یک گروه در یک همه پرسی یا انتخابات نشان دهنده قدرت دموکراسی در آن جامعه است.
از طرفی دیگر وجود یک میدان سیاسی برای اظهار نظر منتقدان و رقابت سالم با گروه برنده، باعث ارتقای آگاهی سیاسی جامعه میشود.
یکی از عواملی که نشان میدهد یک سیاستمدار یا یک گروه سیاسی به عقلانیت سیاسی پایبندند و راه دموکراسی را برای خود یش کشیدهاند، این است که صدای مخالفین و منتقدان را به اصطلاح خفه نمیکنند و برعکس زمینی برای ابراز انتقادات سازنده میسازند.
اما در این میان گروههای بازنده برای فرصت طلبی و جبران کردن باختهای قبلی خود، دست به رقابتهای ظالمانه یا ناسالم میزنند. این موضوع از چند وجه هم برای جامعه مضر است هم برای رقبای ظالم و هم برای نهاد پیروز و در قدرت. چرا که رقابت ناسالم باعث میشود طرف اول این رقابت یا آغازگر رقابت ظالمانه، خود را گروهی ناسازگار جلوه دهد و با تندرویهای خود هویتی ضد آزادیخواهی و عقلانیت طلبی بسازد.
از طرفی دیگر طرف اول یا همان آغازگر رقابت ناسالم باعث میشود نهاد پیروز و در قدرت یا همان طرف دوم، با مانعهایی از جمله بازیهای سیاسی خطرناک و ناسالم روبرو شود و در نهایت همه اینها باعث آسیب رسیدن به جامعه و مردم یک کشور میشود و روح دموکراسی نیز ضرباتی جبران ناپذیر به خود میبیند. صاحب نظران بر این باورند که در همه جوامع لااقل یک گروه تندرو سیاسی وجود دارد یا افرادی قصد دارند تا نهاد پیروز در انتخابات را به بیراهه بکشانند اما در نهایت این جامعه است که برای دفاع از آرمانهای خود، مانع افراط گرایی و رقابتهای ناسالم میشوند. احمد محقر، استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل سیاسی در گفتوگو با روزنامه آرمان امروز اظهار کرد: انتخابات بهعنوان یکی از ارکان اصلی نظامهای دموکراتیک، سازوکاری برای مشارکت عمومی در تعیین سرنوشت جامعه است. این فرآیند به شهروندان اجازه میدهد تا از حق حاکمیت ذاتی خود بهره ببرند؛ حقی که در بسیاری از مکاتب فکری به رسمیت شناخته شده است. منشأ این حق در هر مکتب متفاوت است؛ از دیدگاههای دینی که حاکمیت را موهبتی الهی میدانند و مردم را خلیفه خدا بر زمین معرفی میکنند، تا نظریههای لیبرالی که بر پایه قرارداد اجتماعی، حاکمیت مردم را اصل میدانند. با این حال، وقتی مسئله اداره امور جامعه مطرح میشود، انتخاب میان اشکال مختلف حکومت اهمیت پیدا میکند. از میان تمام گزینهها، یک اصل عقلانی به ما کمک میکند: ترجیح امکانپذیرترین گزینه؛ در شرایط فعلی، حکومت اکثریت، بهعنوان سازوکاری عملی و مقدور، انتخابی منطقی به نظر میرسد.
اکثریت در مقابل اقلیت
وی ادامه داد: در نظام دموکراتیک، اکثریت معمولاً بهصورت عددی تعریف میشود. این اکثریت، بهدلیل برخورداری از رأی بیشتر، قدرت را در دست میگیرد و سازوکارهای حاکمیت، از قانونگذاری گرفته تا اجرای سیاستها، در اختیار آن قرار میگیرد. اما این مسئله، چالشهای بنیادینی به همراه دارد. برای مثال، در شرایطی که اکثریتی با ۵۰ بهعلاوه یک درصد قدرت را به دست میآورد، ۴۹ درصد جامعه در اقلیت قرار میگیرد. این اقلیت، بهدلیل عدم دسترسی به ابزارهای حکومتی، ممکن است در معرض بیتوجهی یا حتی سرکوب قرار گیرد.
این پژوهشگر مسائل سیاسی در پاسخ به این سوال که تکلیف اقلیت چیست؟ آیا نظام دموکراتیک توانایی تضمین حقوق اقلیتها را دارد؟، توضیح داد: این مسئله از همان آغاز پیدایش دموکراسی در یونان باستان مطرح بوده است. یکی از راهکارهای حفظ حقوق اقلیت، فراهم کردن آزادیهای اساسی است. آزادی بیان، آزادی تجمع، و آزادی فعالیتهای سیاسی، ابزاری برای اقلیتهاست تا بتوانند به شکلی مؤثر در فرایند دموکراتیک مشارکت کنند.
وی افزود: در اینجا باید بر نقش اقلیت در نقد اکثریت تأکید کرد. اقلیت، با توجه به شرایط خود، وظیفه دارد نقاط ضعف اکثریت را شناسایی و برجسته کند. این نقدها، برخلاف تصور رایج، نیازی به سازنده بودن یا ارائه راهحل ندارند. دلیل آن واضح است: گروه اکثریت به تمام ابزارهای قدرت، از رسانهها تا پارلمان، دسترسی دارد و میتواند نقاط قوت خود را بهراحتی نشان دهد. اما اقلیت، باید نقاطی را که اکثریت بهعمد یا بهسهو از آنها عبور کرده، پررنگ کند. این نقش اقلیت نهتنها به بهبود عملکرد اکثریت کمک میکند، بلکه بستر رقابتی سالم برای انتخابات آینده را نیز فراهم میآورد. در این شرایط، دموکراسی به معنای واقعی آن محقق میشود؛ یعنی ترکیبی از قدرت اکثریت و حق رقابت اقلیت.
رقابت سالم و عوامل انحرافی
محقر بیان کرد: رقابت سالم، قلب تپنده هر نظام دموکراتیک است اما گاهی عوامل انحرافی، این رقابت را به مسیرهای ناسالم میکشانند. برای مثال، گروههایی با گرایشهای افراطی و رادیکال، ممکن است از ابزارهای غیرقانونی مانند استفاده از رانت، بهرهگیری از قدرتهای غیررسمی، یا حتی تهدید و خشونت برای تضعیف رقبا استفاده کنند. این رفتارها، نهتنها دموکراسی را تهدید میکنند، بلکه اعتماد عمومی به نظام را نیز کاهش میدهند. چنین گروههایی که گاه بهعنوان «خودسر» یا «تندرو» شناخته میشوند، در واقع نشانهای از ضعف حاکمیت مستقر هستند. زیرا اگر حاکمیت بهاندازه کافی مقتدر باشد، میتواند با ابزارهای قانونی و فرهنگی، این رفتارها را کنترل کرده و مانع از تخریب سازوکارهای دموکراتیک شود.
وظایف دولت مستقر در مقابله با رقابت ناسالم
وی ادامه داد: دولت مستقر برای مقابله با این چالشها، دو راهکار عمده در اختیار دارد، دولت باید قوانین را بهصورت دقیق و بیطرفانه اجرا کند. هرگونه تخطی از اصول رقابت سالم، باید با برخورد قاطع مواجه شود. این برخورد، شامل جلوگیری از سوءاستفادههای اقتصادی، رسانهای و سیاسی توسط گروههای رادیکال است. ترویج فرهنگ دموکراسی و احترام به حقوق دیگران، میتواند نقش مؤثری در جلوگیری از رفتارهای افراطی ایفا کند. این فرهنگسازی، نیازمند سرمایهگذاری در آموزش عمومی، رسانههای مستقل، و نهادهای مدنی است. در برخی موارد، تسامح و مدارا نیز میتواند مؤثر باشد، اما این رویکرد نباید بهگونهای باشد که به منافع ملی آسیب وارد کند یا باعث تقویت گروههای رادیکال شود.
قدرتهای سایه: تهدیدی برای دموکراسی
این پژوهشگر سیاسی بیان کرد: یکی از چالشهای اساسی در نظامهای دموکراتیک، وجود قدرتهای پنهان یا «دولتهای سایه» است. این قدرتها، با استفاده از نفوذ غیررسمی خود، میتوانند مسیر تصمیمگیریهای کلان را به نفع خود تغییر دهند. در چنین شرایطی، دولت منتخب ممکن است به ابزاری برای تحقق اهداف این گروهها تبدیل شود و نتواند بهصورت مستقل عمل کند. وجود قدرتهای سایه، نشاندهنده ضعف دولت مستقر در جلب حمایت عمومی است. اگر مردم احساس کنند که دولت منتخب، نماینده واقعی آنها نیست، اعتماد عمومی کاهش یافته و مشروعیت نظام زیر سؤال میرود.
وی در نهایت خاطر نشان کرد: دموکراسی زمانی محقق میشود که تعادلی میان قدرت اکثریت و حقوق اقلیت برقرار باشد. دولت مستقر باید با اجرای قوانین عادلانه، فرهنگسازی دموکراتیک، و مقابله با نفوذ قدرتهای سایه، این تعادل را حفظ کند. تنها در این صورت است که انتخابات به ابزاری برای تحقق حاکمیت مردم تبدیل میشود و اعتماد عمومی به نظام تقویت میگردد.
source