Wp Header Logo 3295.png

به گزارش شهرآرانیوز؛ 

قاری ۱۲ ساله‌ای به نام محمد

هنوز به صاد صدق‌ا… نرسیده بود که پدر، سرش را مرتب به علامت تأیید و تحسین تکان داد و زیر لب احسنت‌گویان به میوه دلش افتخار کرد. این آوای خوشی که از حنجره محمد بیرون می‌ریخت، میراث جد پدری‌اش، مرحوم وحید دستجردی بود که پیش از او در ادعیه‌خوانی‌های پدرش نمود داشت. پدر محمد، استاندار اصفهان بود، اما اوقاتی که توی اماکن متبرکه‌ای، چون حرم امام هشتم رو به ایوان طلا می‌ایستاد و زیارتنامه را از بر می‌خواند، پشت‌به‌پشت آدم، دست‌به‌سینه کنار هم می‌ایستادند و مسحور طنین جادویی صدای او می‌شدند. محمد هم لاجرم در کودکی، جا پای پدر می‌گذاشت. 

توی مدرسه خوب درس می‌خواند و توی کلاس‌های قرائت قرآن، جزو بهترین‌ها بود. آن‌قدر خوب که وقتی خبر رسید حضرت امام (ره) در شرف بازگشت به ایران است، کمیته استقبال امام (ره) به وقت تدارک مراسم استقبال، بی‌هیچ معطلی دست گذاشت روی نام نوجوان دوازده‌ساله‌ای به‌نام محمدمهدی واعظی اصفهانی. همانی که همین چند وقت پیش در شمار برترین‌های مسابقات قرائت مدرسه علوی، شناخته شده بود و قرار بود اعزام شود کویت برای مسابقات بین‌المللی. 

اسم محمدمهدی واعظی را اولین بار دکتر بهشتی پیشنهاد داد. آیات منتخب را هم خودش در اختیار محمد قرار داد. او همان گزینه‌ای بود که می‌توانست به‌خوبی از پس قرائت قرآن یکی از تاریخی‌ترین مراسم انقلاب اسلامی بربیاد. نوجوانی از یک خانواده اصیل و ریشه‌دار مذهبی که در چنین شرایطی، با قوت قلب ظاهر می‌شد و یقین داشت صدایش، افسار دل جمعیت را به دست خواهد گرفت.

جاء‌الحق و زهق‌الباطل

امام (ره) از هواپیما پیاده شده. آن عکس تاریخی روی راه‌پله‌های هواپیما روی نگاتیو ده‌ها دوربین عکاسی ثبت شده. جمعیت، مثلِ خروشِ بی‌قرارِ آب از پشت سدی شکسته، به فرودگاه ریخته و حالا با سکوت پیش از قرائت قرآن، کمی آرام گرفته است. آن میان، در فاصله یک متری امام (ره)، لابه‌لای انبوه محافظان مضطرب، نوجوانی ده دوازده‌ساله با سر تراشیده و کت‌و‌شلوار مرتب و پیراهنی سفید، دست گذاشته روی میکروفن و زیر سایه نگاه حضرت امام (ره)، نخستین آیات منتخب را قرائت می‌کند: «و قل جاء‌الحق و زهق‌الباطل…».

دکتر بهشتی شانه‌به‌شانه‌اش ایستاده و رضایت توی نگاهش موج می‌زند. انگار شنیدن قرائت این چند آیه مسرت‌بخش، خستگی سال‌ها مجاهدت و مبارزه را از تن تمام کسانی که انتظار این لحظه را می‌کشیدند، بیرون می‌آورد. حضرت امام (ره) با طمأنینه گاه‌گداری به قاری کم‌سن‌و‌سال خیره می‌شود.

تحسین ملایم توی نگاهش، محمد را به یاد پدرش می‌اندازد، زمانی که او را از صمیم قلب تشویق می‌کرد. جمعیت آیه‌به‌آیه، ا… گویان او را تا پایان قرائت همراهی می‌کند و تاریخ پس از اتمام قرائت قرآن محمد، وارد فصل تازه‌ای از کتاب جمهوری اسلامی ایران می‌شود.

تصمیم دشوار سال‌های نوجوانی

حتی اگر «واعظی» را از پسوند نام خانوادگی‌اش خط می‌زد و با عنوان «اصفهانی» پا به عرصه خوانندگی می‌گذاشت، باز هم دل مادرش رضا نبود. او قاری برجسته مدرسه علوی بود. خانواده‌شان منسب‌دار بودند. از محاسن پدرش آبرو می‌چکید. مادر به هیچ قیمتی زیر بار نمی‌رفت محمدش راه کج کند سمت خوانندگی.

نمی‌گفت مطربی، اما قد و قواره پسرش را به لباس تحصیل برازنده‌تر می‌دید. خاطر خوشی از خوانندگان عهد پهلوی نداشت. مادر محمد، خاطرات غبارآلودی از آمد‌و‌شد اهالی موسیقی قبل انقلاب به منزل مرحوم دستجردی داشت. هنرمندانی که گعده‌هایشان آلوده به دخانیات مرسوم زمانه بود و مادر محمد از ترس انحراف او، مخالف سرسخت خوانندگی‌اش بود. دست آخر با پادرمیانی مرحوم فریدون شهبازیان، کمی دل نرم شد. 

محمد، اما جوان سربه‌راهی بود. حرف مادرش را نه از روی ناچاری که به رغبت قلبی گوش گرفت و پا‌به‌پای خوانندگی، وارد رشته پزشکی شد. طبیبی که شاید طبابت نکرد، اما در مسیر خوانندگی، آن‌چنان خوش درخشید که شاید اگر تخصص جراحی می‌گرفت، به این اندازه محبوب و مشهور نمی‌شد. همه چیز از کلاس‌های آواز استاد شجریان و علی جهاندار آغاز شد.

آغاز شیب تند خوانندگی

رفیقش یک بار پرسید: «محمد! فکر می‌کنی یک روز قد افتخاری مشهور بشی؟» و محمد کلاه از سرش افتاد که امکان ندارد! من کجا، افتخاری کجا! اما حدفاصل آغاز فعالیت هنری محمد تا شهرتی هم‌تراز با علیرضا افتخاری، بیش از دو دهه نبود. او از همان نوجوانی، از محضر استادان موسیقی پاپ ایران از جمله فریدون شهبازیان و بابک بیات و همایون خرم بهره برد و وقتی اولین بار سال‌۱۳۷۳ با تیتراژ سریال «آوای فاخته» از تریبون صداوسیما شناخته شد، خیلی زود در شیب کار و شهرت و فعالیت هنری پا گذاشت.

آن‌قدر که چهارسال پس از آن با آلبوم حسرت در سال‌۱۳۷۷، محبوب نسل جوان و برخی شنوندگان طیف سنتی قرار گرفت. آلبومی که همان ابتدای کار نزدیک به یک میلیون و ۵۰۰ هزار کاست فروش داشت و صدهزار نسخه از سی‌دی این آلبوم هم به دست علاقه‌مندانش رسید.

موج تازه موسیقی پاپ

از سال‌۱۳۷۳ تا سال ۱۳۹۳ محمدی که حالا دیگر نه واعظی که بیشتر با عنوان اصفهانی شهرت داشت، در حال عبور از پرکارترین سال‌های زندگی هنری‌اش بود. آلبوم‌ها یکی پس ازدیگری از راه می‌رسید و او داشت موج تازه‌ای از موسیقی پاپ را در میان جامعه جاری می‌کرد. او صدای تازه‌ای بود که شبیه نداشت. اسلوب‌های خواندن که ریشه‌هایش، به آموزه‌های قرائت قرآن برمی‌گشت، انحصار ویژه‌ای به لحن و صدای او می‌داد.

بازخوانی ترانه‌های قدیمی، ترانه‌ها را سر زبان‌ها می‌انداخت و حتی کسانی که علقه‌ای به تولیدات سنتی نداشتند، این بار با صدای تازه‌ای به‌نام محمد اصفهانی، ناخودآگاه تصنیف‌های بازتولید شده را زمزمه می‌کردند. «نون و دلقک» اصفهانی، نمود دغدغه‌های اجتماعی‌اش بود. او که حالا از محل خوانندگی، زندگی روبه‌راهی داشت و دستش به دهانش می‌رسید، شاید آلبوم «نون و دلقک» را به یاد تجربه زیسته‌اش در روزگار دانشجویی ساخته بود. 

روزگاری که بعد از شیفت‌های بیمارستان، سوار بر پیکان پدرش توی خیابان‌های تهران مسافرکشی می‌کرد. او حتما با پوست و استخوانش تجربه کرده بود که «واسه نونه» چرا که بار‌ها برای نان، زمین خورده بود و حالا صدای کسانی بود که به رسم شاه و تلخک، زمین می‌خورند تا اموراتشان کمی بگذرد. 

به این ترتیب وقتی در دومین دوره آیین نکوداشت برگزیدگان اخلاق و نیایش از نگاه هنر و پژوهش، جایزه مراسم را از دست رئیس جمهور وقت، سید محمد خاتمی گرفت، شاید بیش از هر زمان شبیه به پسری بود که مادرش آرزوی بالیدن او را داشت. نوجوانی که هرگز آبروی خاندان واعظی را خدشه‌دار نکرد و بالاخره شهرتش قد علیرضا افتخاری بر سر زبان‌ها افتاد.

source

einiat.ir

توسط einiat.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *