هشدار کارشناسان درباره وضعیت قتل های دسته جمعی خانوادگی
آرمان امروز : احسان بابایی، حقوقدان و عضو هیات علمی دانشگاه علوم قضایی با بیان اینکه «قتلهای دسته جمعی خانوادگی» یک پدیده نگران کننده در کشور است، گفت: اولین نکتهای که جلب توجه میکند، میزان حساسیت جامعه نسبت به این موضوع است. به نظر میرسد جامعه نسبت به این موضوع حساسیت چندانی ندارد، یا اساسا خبر این قتلها در رسانهها منعکس نمیشود و به آن توجه نمیشود یا این اخبار منتشر میشود، اما جامعه بیاعتنا از کنار آن عبور میکند. این بیتفاوتی و بیاعتنایی، طبیعی نیست. این بیتفاوتی بهویژه از جانب مسئولانی که آمارها برایشان به راحتی در دسترس است، قابل قبول نیست. اگر آگاهان نسبت به این مسأله نگران نباشند و به نحوی این موضوع را پنهان کنند یا با بیاعتنایی از کنار آن عبور کنند، باید بگوییم این بیاعتنایی از جنس بیمسئولیتی است و در این صورت مسئولانه برخورد نکردهایم. وی افزود: ممکن است حساسیتها در نگاه ما متوازن نباشد؛ یعنی نسبت به بعضی از موضوعات حساسیتهای زیادی را شاهد باشیم، اما نسبت به برخی دیگر از موضوعات این حساسیت را مشاهده نکنیم. این عدم توازن در حساسیتها از اختلال در ارزیابیها و داوریهای ما حکایت میکند. به نظر میرسد مقوله آسیبهای اجتماعی در جامعه ما جدّی گرفته نمیشود و سهم آن در تریبونهای رسمی و تبلیغی و در رسانهها ادا نمیشود. این پدیده یعنیعدم حساسیت یاعدم توازن در حساسیتها موضوعی قابل توجه و نیازمند بررسی است. جامعهای که متعادل است، قبل از هر چیز تعادل را باید در حساسیتها و نگرانیهای خود به نمایش بگذارد.
بابایی با تاکید بر اینکه امنیت را نباید به امنیت سیاسی تقلیل دهیم و همینطور نباید مصادیق ناامنی را تنها در جایی که انعکاس رسانهای پیدا میکند مهم بشماریم، گفت: نقطه آغاز ناامنی و توجه به امنیت آنجا نیست که مثلا بابت نظام سیاسی احساس خطر کنیم یا تنها آنجا نیست که فضای رسانهای مشغول یک حادثه میشود. تک تک افراد جامعه، صاحب حق امنیت هستند، حتی اگر تضییح حق آنها، انعکاس رسانهای پیدا نکند. مسئولان و نخبگان و رسانههای ما باید به حق امنیت توجه کنند حتی اگر تضییع این حق در مورد شهروندی بازتاب رسانهای وسیع پیدا نکند. اگر تک تک افراد را به عنوان نقطه آغاز حق امنیت در نظر نگیریم، طبیعتاً بسیاری از مصادیق پایمالشدن حقوق افراد را نخواهیم دید و به صورت ناخودآگاه از کنار آن با بیاعتنایی عبور خواهیم کرد.
خشونت کلامی بین سیاستمداران و حتی روشنفکران!
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینکه خشونت، انواع و اقسام مختلفی دارد و شامل خشونت علیه زنان، سالمندان و خشونتهای درون خانوادگی میشود، گفت: نباید به همین مصادیق اکتفا کرد. مسأله نگرانکننده این است که خشونت یک ویژگی برای جامعه ایرانی باشد. این تصویر، زمانی تقویت میشود که ما خشونت کلامی را بین سیاستمداران و حتی روشنفکران خود مشاهده میکنیم. افرادی که نمیتوانند بدون پرخاشگری با هم حرف بزنند. یا در فضای مجازی، خشونت به صورت عدم تحمل و به صورت توهین خود را نشان میدهد.
برخی موسیقیها «فحاشی» را عادیسازی میکند
وی ادامه داد: برخی از انواع موسیقی هم متاسفانه فحاشی را عادیسازی میکند. یا وقتی فحاشی در بین تماشاگران و هواداران تیمهای فوتبال را شاهد هستیم؛ اینها همگی صورتهای مختلفی از بروز خشونت هستند. بنابراین نباید خشونت را تنها به موارد تعرض فیزیکی و جسمانی تقلیل دهیم. خشونتهای خانوادگی هم یک مصداق از مسأله اجتماعی خشونت در جامعه ماست. بنابراین باید مسأله قتلهای خانوادگی را در متن یک واقعیت کلی تر، یک مسأله اجتماعی فراگیر به نام خشونت ببینیم. البته این واقعیت را هم باید در نظر بگیریم که موضوع خشونت و به صورت خاص خشونت علیه زنان و خشونت خانوادگی، به جامعه ما اختصاص ندارد. به عنوان مثال مقوله خشونت علیه زنان یک مسأله جهانی است که ادبیات مفصلی را به خود اختصاص داده است. یا موضوع نژادپرستی یا جنگ و حمایت از جنگ نشان میدهد که مسأله خشونت یک معضل بشری محسوب میشود.
وی تاکید کرد: نمیشود حکمی کلی صادر کرد، اما برخی فرهنگهای قومی به عنوان یک مؤلفه زمینه ساز یا تسهیل کننده خشونتهای خانوادگی و خشونت علیه زنان قابل توجه است. ما برای تحلیل این عامل نیازمند مطالعات مردمشناسی هستیم. توجه دارم که خشونت خانوادگی لزوما به معنای خشونت علیه زنان نیست، اما با توجه به این واقعیت که در بسیاری موارد، زنان، قربانیان خشونت خانوادگی هستند، این دو را کنار هم قرار میدهم.
اخلاق را حذف کنیم؛ «خشونت» نتیجهاش میشود
وی در ادامه خاطرنشان کرد: عامل دوم ضعیف شدن ارزشهای اخلاقی و مذهبی است که میتواند تأثیر بسزایی در این زمینه داشته باشد و نمیتوان نادیده گرفت که اگر در یک جامعهای مقولهای به نام اخلاق، چه اخلاق مذهبی و چه اخلاق غیرمذهبی و عرفی تضعیف شود، عملاً این موضوع بر روابط بین افراد تأثیر میگذارد. تضعیف اخلاق به عنوان مؤلفهای که میتواند روابط را تنظیم و محکم کند و افراد را با هم پیوند دهد، آثار نامطلوب زیادی دارد. از جمله در خانوادهها ممکن است به اینجا ختم شود که افراد به واسطه درگیریهای مالی یا مشکلات مربوط به روابط بین زن و مرد دچار مشکل شوند. عدم توانایی در حل مشکلات میتواند ناشی از ضعف اخلاق باشد. اگر اخلاق را از مناسبات خود، موضعگیریها، ارزیابیها، داوریها و رفتارهایمان حذف کنیم، نتیجهاش به صورت طبیعی خشونت خواهد شد.
هشدار نسبت به فقدان فرهنگ گفتگو و عقلانیت در حل مسائل
این حقوقدان در ادامه تحلیل خود گفت: عامل مهم دیگر فقدان فرهنگ گفتگو و عقلانیت در حل مسائل است. ما نیاز به زیرساختهای فکری داریم و اگر این زیرساختها وجود نداشته باشد، در مسیر مواجهه با مشکلات دچار مشکلات بدتر و عمیقتر خواهیم شد. وقتی دو نفر با هم اختلاف دارند، توقع طبیعی این است که افراد بتوانند اختلافات خود را در یک بستر عقلانی و بر اساس گفتگو حل کنند. اگر این توانایی وجود نداشته باشد، افراد میتوانند به بزرگترها یا ریشسفیدان و اطرافیان مراجعه کنند تا مشکلشان حل شود. اینها مستلزم عقلانیت و فرهنگ گفتگو، مشورت و همدلی است.
وی خاطرنشان کرد: اگر عقلانیت و گفتگو و همدلی نباشد، افراد راه حلهای غیر منطقی، مثل خودسانسوری و پنهان کردن خواستهها و قهر و خشونت و انتقام را دنبال میکنند. در مورد خشونتهای خانوادگی باید وضعیت افراد را با الگوهای فکری و رفتاری مناسب مورد سنجش قرار داد و ببینیم چه میزان از الگوهای مطلوب عقلانی فاصله دارند؟
این مدرس دانشگاه در خصوص پدیده «زن کشی» در ایران که گاها شاهد هستیم زنان و دختران توسط مردان خانواده به قتل میرسند، گفت: باید این موضوع را چندوجهی ببینیم. بسیاری از اوقات، این موضوع فقط از بعد حقوقی و کیفری بررسی میشود برای مثال اینگونه ارزیابی میشود که قوانین بازدارنده نیستند، بنابراین باید مجازاتها را شدیدتر کرد در حالی که معلوم نیست که این راه حل همیشه درست باشد؛ به ویژه در مواردی که میبینیم فردی که مرتکب قتل میشود؛ بلافاصله دست به خودکشی میزند.
پرونده خشونتها و قتلهای خانوادگی نباید با صدور حکم به پایان برسد
بابایی افزود: پرونده خشونتها و قتلهای خانوادگی نباید با صدور حکم به پایان برسد، بلکه نقطه آغازی باید باشد برای مطالعه عمیقتر موضوع، باید گروههای متخصص با مجرمین، قربانیان و اطرافیان مصاحبه کنند. رسانهها نیز در این زمینه نقش دارند. باید توازن در حساسیتها را به جامعه برگردانند و با مواجهه-ای عقلانی با خشونتهای خانوادگی، عقلانیت را به جامعه آموزش دهند.
source