آرمان امروز : وقتی ما را در زندان زرهی برای هواخوری میبردند او را دیدم که در یک حصار سیمی خاص و جداگانه به تنهایی راه میرفت و قدم میزد. مثل شیری درون قفس. بعدها این شعر را برایش گفتم- اخوان ثالث
امروز چهاردهم اسفند است؛ یادآور درگذشت دکتر محمد مصدق در ۵۸ سال قبل در بیمارستان نجمیه در تهران. رجل شاخص تاریخ معاصر ایران با سابقۀ چند دوره نمایندگی مجلس شورای ملی و ۲۷ ماه نخست وزیری پر سر و صدا که حاصل رهبری نهضت ملی شدن صنعت نفت بود در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ خورشیدی بی سر و صدا و در سکوت بیمارستانی که مادرش پایه گذاشته و وقف کرده بود، چشم از جهان بست. محمد رضا شاه میپنداشت با مرگ مصدق ازکابوس او رها شده و اجازه نداد مطابق وصیت عمل شود و پیکر مصدق را در کنار شهدای سی تیر در ابن بابویه دفن کنند و به امانت در همان قلعه احمد آباد که در آن محصور بود به امانت گذاشته شد. خشم و غیط مردم اما خود را ۱۰ ماه بعد در تشییع قهرمان مصدقی – تختی- خود را نشان داد و برخی شکوه آن وداع را به خاطر علاقه به مصدق هم میدانند. با این حال ۱۱ سال بعد گریز و گزیری نداشت که برای نجات سلطنت سراغ یاران مصدق برود. اما دیگر دیر شده بود و کافی بود یک سال و نیم قبل تر به خواست های مطرح شده در نامۀ داریوش فروهر، کریم سنجابی و شاپور بختیار برای گشایش فضای سیاسی و انتخاب جانشین امیر عباس هویدا در پی برگزاری انتخابات واقعی مجلس شورای ملی توجه می کرد. با فروهر میانهای نداشت. پس سراغ کریم سنجابی و غلامحسین صدیقی رفت اما آنان نخست وزیری را در شرایط ملتهب آبان ۱۳۵۷ نپذیرفتند و سرانجام دست به دامان شاپور بختیار شد. هم او که عکس شاه را برداشت و عکس مصدق را گذاشت. بازی روزگار راببین! ۱۱ سال قبل اجازه نداد در ابن بابویه دفن شود و حالا با واسطه به عکس او چنگ می زد. مشهورترین شعر دربارۀ دکتر مصدق همان است که مهدی اخوان ثالث و بر اساس دیدارِ دورادورِ او (در سال ۱۳۳۵) و بعدترسروده و بالای آن آورده «برای پیر محمد احمد آبادی» با عنوان «تسلا و سلام»./عصرایران
source