آرمان امروزـ عرفان بیوکنژاد: در شرایطی که بسیاری از تحلیلگران از ضعف ساختارهای رسمی در دریافت و انعکاس دیدگاههای مردم انتقاد میکنند، یک پیشنهاد تازه مطرح شده است: لزوم مطالعه نظاممند افکار عمومی و انتقال آن به فرآیندهای تصمیمسازی و تصمیمگیری کشور.
برخی صاحبنظران معتقدند که علیرغم وجود نارضایتیهای اجتماعی، هنوز سازوکار شفافی برای تبدیل این نارضایتیها به پیشنهادهای مشخص سیاسی و اجرایی وجود ندارد. گفته میشود بسیاری از نهادهای رسمی تنها در قالب پیمایشهای دورهای به افکار عمومی توجه دارند، آن هم بدون ضمانت تأثیرگذاری واقعی در روند سیاستگذاری.
بر اساس این دیدگاه، وقت آن رسیده که افکار عمومی از حاشیه به متن بیاید و بهعنوان منبع اصلی در طراحی سیاستهای عمومی کشور به رسمیت شناخته شود.
مهدی آیتی، فعال سیاسی به روزنامه آرمان امروز گفت: از دیدگاه رسانهای، نخستین مفهومی در خصوص اذهان عمومی و نقش آن در سیاست گذاری به ذهن متبادر میشود، موضوع احزاب است؛ مسئلهای که برای نخستین بار در ایران، تجربهاش با دوران مشروطیت آغاز شد. تا پیش از آن، بهدلیل ارتباط محدود ایران با غرب، ما شناخت دقیقی از الگوهای مشارکت عمومی مردم در تعیین سرنوشت سیاسی در کشورهای غربی نداشتیم. اما با آغاز مشروطیت، این مسیر تا حدی هموار شد و موضوع احزاب وارد گفتمان سیاسی ایران گردید.
وی ادامه داد: با این حال، احزاب در ایران هرگز نتوانستند جایگاه واقعی خود را پیدا کنند. اگرچه در مقاطعی، احزابی شکل گرفتند و اقداماتی انجام دادند، اما بهواسطه خشونت و فضای بسته سیاسی در حکومتهای دیکتاتوری، بسیاری از این احزاب سرکوب شدند، به حاشیه رانده شدند، به فعالیتهای زیرزمینی و مخفیانه روی آوردند یا بهکلی از میان رفتند. این الگو نهفقط در ایران بلکه در اغلب کشورهای جهان سوم نیز مشاهده میشود.
این فعال سیاسی اظهار کرد: تاریخچه احزاب در این کشورها نشان میدهد که بسیاری از آنها بهسرعت شکل میگیرند و بههمان سرعت نیز از میان میروند. در واقع، عمر بسیاری از این احزاب کوتاه است. در ایران، شاید یکی از معدود احزابی که ساختار و مفهوم واقعی حزب را داشت، حزب توده بود؛ حزبی که دارای ارکان مشخص، منشور، مرامنامه، اساسنامه و ساختار درونی تعریفشده بود.
وی ادامه داد: بسیاری از احزابی که در ایران تأسیس شدهاند، ماهیتی خانوادگی یا رفاقتی دارند و مبتنی بر منشور و اصول حزبی مشخص نیستند. اما در میان احزاب تکحزبیای که دوام بیشتری داشتند، میتوان به حزب توده اشاره کرد که عمر نسبتاً طولانی داشت. همچنین احزابی مانند حزب مؤتلفه اسلامی یا احزابی که پس از تأسیس جمهوری اسلامی ایران ایجاد شدند، نظیر حزب جمهوری اسلامی که البته خیلی زود منحل شد (با دستور حضرت امام خمینی) یا جامعه روحانیت مبارز که حزبی ثبتشده و رسمی در وزارت کشور است، نیز قابلذکرند. همینطور حزب کارگزاران سازندگی نیز عمری نسبتاً قابلتوجه دارد.
آیتی بیان کرد: برای مثال، حزب توده که یک حزب کمونیستی بود، طبعاً نمیتوانست افکار عمومی کل جامعه را نمایندگی کند، اما همچنان بخشی از جامعه را تحت تأثیر خود داشت. در یک جامعه دموکراتیک، هر حزبی – چه چپگرا، چه راستگرا، چه محافظهکار – میتواند در چارچوب قانون فعالیت کند و طرفداران خود را داشته باشد. مهم نیست که این طرفداران در اقلیت هستند یا اکثریت؛ مهم این است که حضور دارند و حق مشارکت در سیاست را دارند. در کشورهای پیشرفته، معمولاً یک دوقطبی حزبی وجود دارد که احزاب اصلی در آن رقابت میکنند، اما همزمان احزاب کوچکتر نیز حضور دارند. این احزاب کوچک ممکن است در پارلمان دارای کرسی باشند و بتوانند در تصمیمگیریها تأثیرگذار باشند، حتی اگر اقلیت باشند. پس نمیتوان گفت که صرفاً چون یک حزب در اقلیت است، نباید در سیاست نقش داشته باشد. هر حزب، بهنسبت میزان هوادارانش، حق دارد در فرآیند سیاسی مشارکت کند. این اصل دموکراسی است.
وی افزود: حال، اگر بخواهیم بحث را به ایران برگردانیم، باید بپرسیم که آیا احزاب در ایران موفق بودهاند؟ پاسخ سادهای ندارد، اما بسیاری از نشانهها حاکی از آن است که احزاب، نقش مورد انتظار را ایفا نکردهاند. در ایران، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با برخی از این نهادها مخالفت شد. گفته میشد که اینها «وارداتی» از غرب هستند و با فرهنگ ایران سازگار نیستند. اتحادیهها، سندیکاها و سایر نهادهای مدنی، بخشی از میراث دموکراسی غربی محسوب میشوند. اما از دوران مشروطه – که دوره شکوفایی روشنفکری در ایران است – این مفاهیم وارد گفتمان سیاسی ما شدند و سعی کردند از حقوق مردم دفاع کنند.
این فعال سیاسی عنوان کرد: با این حال، برخی جریانهای تندرو و متحجر که هنوز هم در ساختار جمهوری اسلامی حضور دارند، با این نهادها مخالفت میورزند. استدلالشان این است که اینها محصولات غرب هستند و ما باید از «الگوهای بومی» و «محصولات ملی» خودمان استفاده کنیم.
source