آرمان امروز- گروه سیاسی: در تحلیل وضعیت سیاسی و نحوه مواجهه با بحرانها، یکی از نکات بنیادین، تسلط بر روششناسی و مسئلهمحوری است. در سطوح عالی تصمیمگیری، فقدان شناخت کافی از مبانی روششناسی میتواند فرآیند مدیریت بحران را مختل کند. به عبارت دیگر، هرگونه برخورد با یک واقعیت یا رخداد سیاسی، نیازمند تشخیص صحیح مسئله در گام نخست است. بر اساس اصول شناختهشده در حوزه پژوهش، طراحی درست مسئله، شرط اولیه برای ورود به مرحله تحلیل است. همانطور که در علوم تجربی و یکی، هرگونه تشخیص مستلزم بررسی اولیه و سپس تحلیل بالینی دقیق است، در حوزه سیاست نیز، برای مواجهه با یک بحران یا مشکل اجتماعی، ابتدا باید مسئله را شناسایی و ابعاد آن را روشن کرد. این فرآیند که از آن با عنوان «مسئلهپژوهی» یاد میشود، امکان شناسایی منشأ بحران، دلایل بروز آن و همچنین مسیرهای برونرفت را فراهم میکند.
در واقع، مدیریت سیاسی یک بحران بدون شناخت روششناسی، منجر به تصمیمگیریهای مقطعی و ناپایدار خواهد شد. تأکید بر این نکته ضروری است که برخورد علمی با مسئله، تفاوت اساسی میان کنشگر آگاه و مدیر ناآگاه را رقم میزند. کسانی که از آموزشهای آکادمیک و دیدگاه تحلیلی بیبهرهاند، توان طراحی راهحل نخواهند داشت و اغلب در برابر بحرانها منفعل میشوند.
از سوی دیگر، در سطح روانشناختی، نوع برخورد فرد یا مدیر با مسئله نیز حائز اهمیت است. در شرایط بحرانی، اگر فردی فاقد آرامش، قدرت تحلیل و تسلط بر مسئله باشد، نهتنها خود را خواهد باخت بلکه ممکن است بحران را تشدید کند. بنابراین، در کنار تسلط علمی، ظرفیت روانی برای مدیریت مسئله نیز یکی از ارکان حکمرانی اثربخش به شمار میرود.
در مجموع، نگاه مسئلهمحور به رخدادهای سیاسی و اجتماعی و تکیه بر روششناسی تحلیلی، نه تنها یک ضرورت علمی بلکه یک الزام برای مدیریت صحیح کشور در شرایط بحرانی است. بیتوجهی به این اصول، آسیبپذیری نظام تصمیمگیری را افزایش میدهد و توان مواجهه با چالشها را بهطرز چشمگیری کاهش میدهد. حمید آصفی، کارشناس سیاسی اظهار کرد: سخنرانی اخیر دکتر مسعود پزشکیان در شامگاه یکی از شبهای اردیبهشت، بار دیگر واژهای غریب را در عرصه سیاست ایران اعلام کرد: امید. او نیز قبلاً این گذاره را اینچنین گفته بود: «یا راهی پیدا میکنیم یا راهی میسازیم». جملهای که در خود طنین امیدوارانه و امکان تحول دارد. اما پیش از آنکه شیفتهی واژگان شویم، باید پرسید: آیا این امید، فقط یک میل درونی است یا نیازمند یک منظومه کامل از پیششرطهاست؟ آیا کسی که از یافتن یا ساختن راه میگوید، بهراستی میداند راهسازی با چه بهایی ممکن است؟ آیا جناب پزشکیان به لوازم چنین نگاهی آگاه است؟ و مهمتر از آن، اگر آگاه باشد، آیا حاضر به پذیرش پیامدهای گریزناپذیر آن هست؟
وی افزود: امید بدون شجاعت، وعدهای توخالیست. سیاستِ راهمحور، بدون ترک ساختارهای معیوب، صرفاً بازی با کلمات است. بنابراین، وظیفه ماست که پیش از تحسین، از سیاستمدار مطالبه کنیم: آیا تو، که از ساختن راه میگویی، جرأت عبور از موانع آن را هم داری؟ در بطن سیاست و مدیریت، سخن گفتن از «راهحل» همیشه سادهتر از ساختن آن بوده است. تاریخ اما نشان داده است که سیاستمدارانی که در سختترین بحرانها، نه فقط وعده بلکه طراحی راهکار کردهاند، توانستهاند تحولات بزرگی را رقم بزنند. سخن دکتر پزشکیان، اگر صرفاً یک جمله نباشد و یک سیاست باشد، راه را بهروی یک نوع گفتمان باز میکند: گفتمان «راهیابی» بهجای «شکایت»، و گفتمان «تحول آرام» بهجای بنبستسازی.
این کارشناس سیاسی بیان کرد: اما آیا واقعاً میتوان همه مشکلات را حل کرد؟ پاسخ هم ساده است و هم پیچیده. در اصل، هیچ مشکلی در ذات خود «غیرقابلحل» نیست، اگر بهدرستی تعریف شود و اگر ظرفیت جمعی برای حل آن وجود داشته باشد. مسئلهی اصلی، همواره در ناتوانی ساختارها، انجماد ذهنها، و امتناع قدرت از تغییر بوده است. در اینجا باید تأکید کرد که «راهحلسازی» بیش از آنکه یک آرزو باشد، یک مهارت است. مهارتی سیاسی، اخلاقی و اجتماعی.
وی ادامه داد: از این رو، باید برگردیم به تجربههای موفق جهانی. رهبرانی چون نلسون ماندلا، ماندگار نشدند چون حرفهای قشنگ زدند؛ بلکه چون هزینهی آشتی را پرداختند، چون راه ساختند، حتی در کوه و سنگلاخ. یا مثلاً در اروپا، پس از جنگ جهانی دوم، هیچکس نمیگفت میتوان بر ویرانهها صلح ساخت. اما اروپا امروز، نتیجهی همان «راهسازی» است. تفاوت در این بود که عدهای تصمیم گرفتند ساختارهای کهنه را ترک کنند، حتی اگر حافظان آن ساختارها، دوستان دیروزشان بودند.
آصفی عنوان کرد: در ایران نیز، اگر پزشکیان یا هر سیاستمدار دیگری از راهسازی سخن میگوید، باید بداند که این راه از نقد گذشته میگذرد. از شفافسازی در بارهی فسادهای ساختاری، از دل بریدن از محافظهکاری، از شنیدن صدای معترضان، از شکستن تابوهای سیاسی و امنیتی. تا اینها محقق نشود، «امید» هم فقط یک تصویر خواهد بود. تصویری که مانند بسیاری از رؤیاها، پیش از تحقق، دفن خواهد شد. وی ادامه داد: اما بیایید بپرسیم: آیا میتوان اکثر مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را حل کرد؟ بله، اگر اولویتها درست تعریف شود، اگر حاکمیت از حالت دفاعی و انفعالی بیرون بیاید، اگر از نگاه امنیتی به نقدها عبور شود، و اگر تغییرات ساختاری به معنای واقعی و نه نمایشی، آغاز گردد. حتی اگر نتوان همه مشکلات را حل کرد، میتوان آنقدر از گرهها را گشود که جامعه، فرصت بیابد ده درصد باقیمانده را به نسل بعدی واگذارد—نسلی که بر شانههای شجاعت نسل پیشین میایستد. در پایان باید گفت: سیاست، هنرِ ساختن است، نه صرفاً سخن گفتن از ساختن. راه، نه در کلمات که در تصمیمهای سخت، در عبور از ممنوعهها، در ایستادن در برابر باندهای قدرت، و در صداقت با مردم ساخته میشود. هر سیاستمداری اگر واقعاً به این «راه» باور دارد، باید نشان دهد که نه فقط اهل سخن، بلکه اهل قدمبرداشتن در مسیر پرسنگلاخ حقیقت است.
source