سیده فرخنده پورنصرانی،کارشناس و کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی دانشگاه گیلان / کارشناس ارشد پژوهش هنر دانشگاه گیلان
تام، معلم بریتانیایی در “مدرسهای“ حضور یافت که تا به آن زمان برایِ یک “حیوانِ متفاوت“ از جمله “پنگوئنِ کوچکی“ مراسمِ ختم نگرفته بودند و او چنین عنوان نمود که؛
“از فوتِ سالوادور بسیار غمگینم، اما خوشحالم که ناراحتم”.
برای بسیاری از ابژههاو سوژهها اگر بتوان مقدمهای نوشت، در وصفِ آموزگاری و دبیری نمیتوان. چون معلمی یعنی “مِ” معرفت همراه با علم. حرفهای که خلافِ نامَش بیش از دانش و آگاهی بالا، به “وجود و وجدان” نیازمند و وابسته است. یک فضا از دیالوگهاییست که تاریخ انقضا ندارند. در تقویمِ ایران و جهان روزی برایِ معلم مشخص شده است که تمامِ دورانِ خوش و دشوارِ تحصیلی را برای ما تداعی میکند. روزهایی که”تنِ خستهای” با “زبانِ محبت” به ما “سواد” را آموخت. کالبدِ بامعرفتی که الفبا را بلند بلند میخواند تا به ما بفهماند زندگی همین “تکرار” است. اما “هر کسی” با “صدایِ خودش” آن را میخواند و گاهی هم “فریاد” میزند. فردی که در تمام شرایط تلاش نمود تا بر همه کس و همه چیز رنگ اتصال و الفت و مکمل بپاشد. این شخص که اسمَش معلم است، جنس و روزِ خاصی ندارد، بلکه پیوسته”اقیانوسی از خرد”است.
در این راستا، فیلمِ “درسهای پنگوئن، ۲۰۲۵ ” (به انگلیسیTHE PENGUIN LESSONS) به فهم مطالب مزبور کمک شایانی کرده است. معلمی به نام تام با قامتی خسته از محدودهی زندگی خویش عزم سفر به مکان دیگر میکند. با این امید که آرامشی به دست آورد و افکارش را منظم کند. وقتی به مقصد میرسد پنگوئنی را میبیند که در نفت هنوز زنده مانده و تصمیم میگیرد از او محافظت کند. این تعریفِ بسیار کوتاه از این داستان تنها صورتیست که برای همه نمایان و قابل درک است. معنایِ آن بخشها اهمیت دارند که مانند خستگیهایِ یک معلم “مستور و پنهان” هستند.
درکِ شخصیتِ تام تلنگریست به نهادهای آموزشی و سازمانهای فرهنگی و اولیایِ دانشآموزان که تحت هر شرایطِ اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، این معلم است که میتواند بر نحوهی اندیشیدن و جستار تأثیرِ پررنگی بگذارد تا فضا از آنچه که هست بدتر نشود. معلم است که میتواند ریشهی مهر و محبت حقیقی را در دل آحاد با هر سنی بکارد و آن را با خرد و دانش و علم خویش برویاند و سبز کند. در این فیلم با توجه به جو سیاسی و موقعیتِ دیکتاتوریِ دههی هفتادِ آرژانتین، تام توانست به کمک یک حیوان فضایِ آموزش را که بخش کوچک اما بنیادینِ پرورش شعور و احساس است تا حدودی تغییر دهد تا خویِ زورگویی و انواع استعمارگریها در فرزندانِ مدرسه رشد نکند. بهطور کلی؛
معلمی یک فرایند است که نه ابتدای قطعی دارد و نه انتهایِ معینی. یک سیستمِ انتقال است که در مرحلهی پردازش همواره در چرخش است و آدمی در این حین ساخته و پرداخته و پخته میگردد. تامِ داستان، خودش به عنوان معلم از سالوادور آموخت که زندگی و دبیری به درس و کتاب و درجه و رتبه نیست، به لمسِ وقایعِ روزمره و تجربهی رویارویی با آنهاست و تمامِ موجودات ارزش دوستی دارند؛ چه آدمی، چه حیوان و چه اشیا. ما هستیم که هم جانِ یکدیگر را میگیریم و هم به همدیگر جان میدهیم. هر جغرافیایی با ارزشها و هنجارهایِ خودش دست و پنجه نرم میکند، اما این معلم است که به هر نقطهای سفر کند باید از خویش بگذرد و تنها مسکن روح و روان فرزندان و آحاد باشد. تام به همین دلیل سالوادور را در خاک نهاد و گفت؛ از این ناراحتی خوشحالم. چرا؟ چون به درجهای از شعور رسید که فهمید میان انسان و حیوان فرقی نیست. اولی زبانِ گویا دارد و آن یکی، ندارد. اما نگفتنِ واضحِ سخن دلیل بر اعمال و اجرایِ هر گونه ظلم و ستم اولی بر دومی نیست.“ در حقیقت سالوادور در نفت غوطهور نبود، در سیاهیِ کثافتِ نظامِ آدمی و ایدئولوژیهایش گیر افتاده بود“.
The post دبیری؛ “فرایندی ازلی و ابدی” appeared first on روزنامه آرمان امروز.
source