سلطان سلیمان اول، که در تاریخ و فرهنگ جهان به القابی، چون «سلیمان باشکوه» و «قانونگذار بزرگ» شهرت یافته است، یکی از چهرههای برجسته تاریخ امپراتوری عثمانی و بیتردید از درخشانترین چهرههای سیاسی و فرهنگی جهان اسلام در قرن شانزدهم میلادی به شمار میآید. او در ششم نوامبر ۱۴۹۴ میلادی، در شهر ترابزون، یکی از شهرهای مهم سواحل دریای سیاه، چشم به جهان گشود.
پدرش سلطان سلیم اول، معروف به «سلیم یابوز» (سلیم سختگیر)، یکی از قدرتمندترین و بیرحمترین سلاطین عثمانی بود که توانست در دوران کوتاه سلطنت خود، فتوحات گستردهای در خاورمیانه انجام دهد و برای نخستین بار عنوان «خلیفه مسلمانان» را برای سلاطین عثمانی به ارمغان آورد.
سلیمان در دامان چنین پدری و زیر نظر بهترین معلمان و مربیان آن دوران پرورش یافت. او در همان کودکی به آموزش قرآن، فقه اسلامی، ادبیات، علوم نظامی، نجوم و فلسفه پرداخته و از هوشی سرشار و نگاهی تیزبین بهرهمند بود. گفته میشود که از همان سالهای ابتدایی، علایق عمیقی به هنر، شعر، معماری و دانشهای انسانی نشان میداد و این ویژگیها او را از سایر شاهزادگان عثمانی متمایز کرده بود.
در بیست و شش سالگی و پس از درگذشت پدرش، سلیمان بر تخت سلطنت نشست. دوران حکومت او با استقبال گستردهای در میان اقشار مختلف مردم مواجه شد؛ چرا که برخلاف پدرش که به خشونت و سرکوب شهرت داشت، سلیمان جوان در نخستین برخوردها، چهرهای نرمخو، عادل و خردمند از خود نشان داد.
اما این تنها چهره نرم و فرهنگی او نبود که در تاریخ به یاد مانده است. سلیمان در کنار ذوق هنری و عدالتخواهی، فرماندهای بینظیر و سیاستمداری زیرک بود. او به خوبی دریافته بود که برای تثبیت قدرت در قلمروی وسیع و متنوع امپراتوری عثمانی، میبایست بر سه ستون اصلی تکیه کند: شمشیر برنده، قانون منصفانه و هنر ماندگار.
با آغاز سلطنت، او به سرعت دست به اصلاحات عمیقی در ساختار حکومتی زد. دربار او، که پیش از این بیشتر محل توطئهها و رقابتهای خونین درباری بود، به محفل بزرگان علم، اندیشه و هنر تبدیل شد. دربار سلیمان، همچون نگینی درخشان در دل امپراتوری عثمانی، نه تنها مرکزی برای تصمیمات سیاسی بود، بلکه به مرکزی برای تعالی هنر و اندیشه در جهان اسلام بدل شد.
سلطان جوان به سرعت نشان داد که تنها یک فرمانروای دربارنشین نیست. او شخصاً در رأس سپاه قرار میگرفت و در نبردهای بزرگ، دوشادوش سربازان میجنگید. در نخستین سالهای سلطنت، بلگراد را فتح کرد، جزیره استراتژیک رودس را از شوالیههای سن ژان گرفت و یکی از بزرگترین پیروزیهای تاریخ نظامی عثمانی را در نبرد موهاچ در مجارستان رقم زد.
سلیمان نه تنها بر عرصه سیاست و جنگ تسلط داشت، بلکه در میدان فرهنگ و هنر نیز بیرقیب بود. او خود شاعری توانا با تخلص «محبّی» بود و شعرهای عاشقانه و فلسفی او هنوز در دیوانهای ادبیات عثمانی و ترکی یافت میشود. عشق پرشور او به خرم سلطان، کنیز مسیحی روستبار که بعدها همسر رسمیاش شد، الهامبخش یکی از زیباترین داستانهای عاشقانه تاریخ عثمانی شد.
اما آنچه سلیمان را در تاریخ به نام «قانونگذار» مشهور ساخت، اصلاحات عمیق حقوقی و اداری بود که در طول سلطنتش انجام داد. او در کنار رعایت شریعت، مجموعه قوانین عرفی را تحت عنوان «قانوننامه عثمانی» تنظیم کرد؛ قوانینی که تا بیش از سه قرن پس از او همچنان در سرزمینهای تحت سلطه عثمانی نافذ باقی ماند.
عصر طلایی فرهنگ و هنر
دوران سلطنت سلیمان اول، نقطه اوج شکوفایی فرهنگ و هنر در سراسر تاریخ امپراتوری عثمانی بود. هیچگاه پیش و پس از او، این سرزمین پهناور تا این اندازه شاهد تعالی هنر، معماری، ادبیات و علوم مختلف نشده بود. سلیمان به خوبی دریافته بود که قدرت یک امپراتوری تنها در فتوحات نظامی و ثروت خلاصه نمیشود؛ بلکه آنچه نام یک فرمانروا را در تاریخ جاودانه میکند، فرهنگ ماندگار و آثار هنری است که قرون و اعصار را درنوردد.
در همین راستا، یکی از بزرگترین پروژههای فرهنگی دوران او، ساخت مسجد باشکوه «سلیمانیه» در استانبول بود. این مسجد نه تنها عبادتگاهی برای مسلمانان، بلکه نمادی از عظمت هنر و معماری عثمانی به شمار میرفت. طراحی این بنای باشکوه به معمار سنان، بزرگترین معمار تاریخ عثمانی و همتراز با میکلآنژ در غرب، سپرده شد.
مسجد سلیمانیه، بر فراز تپهای مشرف به تنگه بسفر، با گنبدی عظیم به ارتفاع ۵۷ متر و قطر ۲۷.۵ متر ساخته شد؛ گنبدی که در زمان خود بزرگترین در سراسر جهان اسلام بود. این مسجد به قلب تپنده فرهنگی استانبول تبدیل شد و در دل خود، مجموعهای بزرگ از مدارس دینی، بیمارستان، کتابخانه، آشپزخانه عمومی، حمامها، و حتی کاروانسراهایی برای مسافران داشت.
اما حمایت سلیمان از فرهنگ تنها به معماری محدود نشد. دربار او به محفل بزرگترین شاعران، نویسندگان، نقاشان، زرگران و خوشنویسان آن دوران تبدیل شد. کاخ توپکاپی، که در زمان او به اوج شکوه خود رسید، محل گردهمایی «جوامع استعدادها» بود. این جوامع، به گونهای شبیه به آکادمیهای هنری امروزی، تحت حمایت مالی مستقیم سلطان قرار داشتند.
سلیمان با هوشمندی تمام، از سرزمینهای تحت سلطه عثمانی، حتی از دل سرزمینهای تازه فتحشده در اروپا، بهترین هنرمندان و صنعتگران را به استانبول فراخواند. او به این هنرمندان، نه تنها امکان آموزش و رشد هنری میداد، بلکه به آنان حقوق ثابت و امکانات رفاهی میبخشید.
در همین دوران، خوشنویسی عثمانی به قلههای بلند خود رسید. خطوط زیبا و چشمنواز ثلث و نسخ تحت نظارت و حمایت مستقیم سلطان، در نسخههای قرآن و دیوانهای اشعار به شکوفایی کمنظیری دست یافتند. زرگری و جواهرسازی نیز در این دوران به اوج زیبایی رسید. جواهراتی که از دل کارگاههای دربار سلیمان بیرون میآمدند، چنان نفیس و دقیق بودند که دربارهای اروپایی آرزوی به دست آوردن آنها را داشتند.
شاعران بزرگی همچون فضولی و باقی در این دوران درخشیدند. باقی، بهویژه، با اشعار سرشار از احساس و حکمت خود، لقب «سلطان شاعران» را از آنِ خود کرد. دیوان اشعار او، به لطف حمایت سلیمان، در سراسر قلمرو عثمانی دستبهدست میشد.
علاوه بر ادبیات و هنرهای زیبا، سلیمان به علوم نیز توجهی وافر داشت. مدارس و دانشگاههای آن دوران، که تحت عنوان مدارس عالی (مدارس عالی دینی) شناخته میشدند، نه تنها دروس دینی، بلکه علومی همچون فلسفه، نجوم، طب، ریاضیات و حتی موسیقی را آموزش میدادند.
سلیمان خود مردی اهل دانش و ادب بود. او شعر میسرود، زرگری میدانست و به هنر خطاطی علاقه داشت. تخلص ادبی او «محبّی» بود و بسیاری از اشعار عاشقانه و عارفانهاش در دیوانهای شعر ترکی و فارسی آن دوره باقی ماندهاند. عشق پرشور او به خرم سلطان، کنیز مسیحی که به همسری رسمی او درآمد، الهامبخش بسیاری از سرودههای او شد.
این شور و اشتیاق سلیمان به هنر و فرهنگ، استانبول را به یکی از بزرگترین مراکز فرهنگی و هنری جهان تبدیل کرد؛ شهری که نهتنها پایتخت سیاسی امپراتوری عثمانی بود، بلکه در عرصه فرهنگ و هنر، همپای رم و پاریس و قاهره درخشید.
معمار عدالت: قانونگذاری که تاریخ را دگرگون کرد
اگر سلیمان اول را تنها به خاطر فتوحات نظامی و شکوه هنریاش به یاد آوریم، بخشی از عظمت بیمانند این فرمانروا را نادیده گرفتهایم. آنچه نام او را برای همیشه در تاریخ جاودانه کرد، نه تنها فتوحات و بناهای باشکوه، بلکه اصلاحات عمیق و بنیادینی بود که در ساختار قضایی، اداری و مالی امپراتوری عثمانی به اجرا گذاشت. او در کنار لقب «سلیمان باشکوه»، به عنوان «سلیمان قانونی» نیز شناخته میشود؛ لقبی که گویای جایگاه بیهمتای او در تدوین و اصلاح نظام حقوقی یکی از بزرگترین امپراتوریهای تاریخ است.
سلیمان به خوبی درک میکرد که اداره یک امپراتوری پهناور، با مردمانی از مذاهب، فرهنگها و نژادهای گوناگون، نیازمند قانونی است که هم منصفانه باشد و هم به دور از تعصبات مذهبی و قومی. در حالی که امپراتوری عثمانی اساساً بر پایه شریعت اسلامی اداره میشد، سلیمان دانست که بخش بزرگی از موضوعات اجتماعی، اقتصادی و اداری نیازمند قوانین عرفی است که بتواند پاسخگوی نیازهای زمانه باشد.
از این رو، او مجموعهای منسجم از قوانین را تدوین کرد که به «قانوننامه عثمانی» یا قانوننامه سلیمانی شهرت یافت. این مجموعه شامل قوانینی در حوزههای مالیات، مالکیت زمین، حقوق کیفری، روابط اجتماعی و حقوق اقلیتها بود.
یکی از اصلاحات برجسته او، کاهش شدید مجازات اعدام برای جرائم مختلف و جایگزین کردن آن با جریمههای نقدی و مجازاتهای معقولتر بود. در آن دوران که بسیاری از جوامع حتی برای کوچکترین خطاها مجازاتهای سنگین و اعدام در نظر میگرفتند، این اقدام سلیمان نشاندهنده عمق نگرش انسانی و اصلاحطلبانه او بود.
در حوزه مالیات، او تدابیری اندیشید که فشار اقتصادی بر اقشار ضعیف، بهویژه اقلیتهای مسیحی و یهودی، کاهش یابد. این اصلاحات چنان تأثیرگذار بود که بسیاری از مسیحیان فقیر، برای برخورداری از عدالت و رفاه بیشتر، از سرزمینهای اروپایی به قلمرو عثمانی مهاجرت کردند.
از جمله مهمترین اقدامات سلیمان، صدور فرمانی در سال ۱۵۵۴ میلادی بود که در آن، صراحتاً «تهمت خون» علیه یهودیان را محکوم کرد. این تهمت کهن و بیاساس، مدعی میشد یهودیان برای انجام مناسک مذهبی، کودکان را ربوده و خون آنان را استفاده میکنند. این فرمان تاریخی، نه تنها امنیت جان و مال یهودیان را در قلمرو عثمانی تضمین کرد، بلکه نشاندهنده پیشرفت فکری و دوراندیشی این فرمانروا در مقابله با خرافات و تعصبات کور مذهبی بود.
در کنار اصلاحات حقوقی، سلیمان توجه ویژهای به آموزش و پرورش داشت. او دستور داد مدارس ابتدایی جدید در استانبول و سایر شهرهای بزرگ احداث شوند. همچنین شبکهای گسترده از مدارس عالی دینی (مدارس علوم اسلامی) را گسترش داد که در آنها افزون بر علوم دینی، علومی همچون نجوم، فلسفه، پزشکی، ریاضیات و حتی موسیقی آموزش داده میشد.
سلیمان باور داشت که اداره یک امپراتوری بزرگ بدون وجود مدیران و کارگزاران شایسته ممکن نیست. به همین دلیل، در انتخاب صدر اعظمها و وزرا، نهایت دقت را به خرج میداد. چهرههایی همچون پارگالی ابراهیم پاشا، رستم پاشا و سوکولو محمد پاشا، از برجستهترین رجال سیاسی و اداری آن دوران بودند که هر یک در دورهای، به عنوان صدر اعظم در کنار سلطان ایفای نقش کردند و تحولات عظیمی در ساختار حکومتی ایجاد کردند.
دوران سلطنت سلیمان را میتوان دوره طلایی نظم، ثبات و رفاه در سرزمینهای عثمانی دانست. به گفته بسیاری از تاریخنگاران غربی، وضعیت زندگی مسیحیان فقیر در سرزمینهای عثمانی به مراتب بهتر و امنتر از وضعیت آنان در کشورهای اروپایی آن زمان بود. این واقعیت، گواه روشنی بر عدالت و تدبیر سلیمان در اداره امپراتوریای با جمعیتی ناهمگون و گوناگون است.
همیشه پیروز: میراثی که جاودانه ماند
سلطان سلیمان اول تنها یک فرمانروای عدالتگستر و حامی فرهنگ و هنر نبود؛ او در میدانهای نبرد نیز چهرهای شکستناپذیر و الهامبخش داشت. تاریخ از او با عنوان «همیشه پیروز» یاد میکند؛ فرماندهای که مرزهای امپراتوری عثمانی را به گسترهای رساند که پیش از او هرگز تجربه نشده بود.
سلیمان جوان، از همان نخستین سالهای سلطنت، شمشیر در دست گرفت و به میدان نبرد رفت. در سال ۱۵۲۱، تنها یک سال پس از آغاز سلطنت، به بلگراد لشکر کشید و این دژ مستحکم را که سالها مانعی بر سر راه فتوحات عثمانی در اروپا بود، به تصرف درآورد. این پیروزی، دروازههای اروپای مرکزی را به روی ارتش عثمانی گشود.
تنها یک سال بعد، در سال ۱۵۲۲، سلیمان به سوی جزیره رودس، آخرین سنگر شوالیههای سن ژان در شرق مدیترانه، لشکر کشید. محاصره رودس، یکی از سختترین و طولانیترین نبردهای تاریخ عثمانی بود. اما سرانجام این دژ نیز سقوط کرد و شوالیهها ناچار به ترک جزیره شدند. این پیروزی، تسلط عثمانی بر شرق مدیترانه را تثبیت کرد.
در سال ۱۵۲۶، یکی از بزرگترین و خونینترین نبردهای دوران سلطنت او، نبرد موهاچ، رقم خورد. ارتش عثمانی، به فرماندهی مستقیم سلیمان، سپاه مجارستان را در هم کوبید و پادشاه جوان مجار، لوئیس دوم، در همان میدان نبرد کشته شد. این پیروزی راه را برای ورود عثمانی به مجارستان و بخشهای وسیعی از اروپای شرقی هموار کرد.
سه سال بعد، در سال ۱۵۲۹، سلیمان در اقدامی جسورانه، به دروازههای وین، پایتخت امپراتوری هابسبورگ رسید. هرچند شرایط نامساعد جوی و مشکلات تدارکاتی باعث شد محاصره وین به نتیجه نرسد، اما پیام این اقدام روشن بود: ارتش عثمانی اکنون قادر بود قلب اروپا را تهدید کند.
در جبهههای دیگر نیز سلیمان بیرقیب بود. او بخشهای وسیعی از خاورمیانه، از جمله بغداد و سرزمینهای عراق عجم، را به قلمرو عثمانی افزود. در شمال آفریقا نیز شهرهای مهمی، چون طرابلس و تونس تحت سلطه عثمانی درآمدند.
اما یکی از بزرگترین پیروزیهای دریایی عثمانی در دوران سلیمان، در سال ۱۵۳۸ میلادی و در نبرد پروزا، رقم خورد. ناوگان عثمانی به فرماندهی دریاسالار افسانهای، خیاردین بارباروسا، نیروی دریایی مشترک اسپانیا و ونیز را در هم شکست و کنترل کامل مدیترانه را در دست گرفت. از این پس، دریای مدیترانه به درستی «دریای عثمانی» نام گرفت.
موفقیتهای نظامی سلیمان، مرهون ارتشی منظم، مجهز و پیشرفته بود که در آن زمان یکی از قدرتمندترین ارتشهای جهان به شمار میرفت. ارتش او از تفنگهای فتیلهای، توپخانه سنگین و سامانههای مهندسی پیشرفته در محاصرهها بهره میبرد؛ امتیازاتی که ارتشهای اروپایی تازه در حال دستیابی به آنها بودند.
اما آنچه سلیمان را از سایر فاتحان تاریخ متمایز میکند، این است که او فتوحات را نه صرفاً به منظور توسعه مرزهای جغرافیایی، بلکه در راستای گسترش تمدن، دانش، هنر و عدالت دنبال میکرد. در هر سرزمینی که به قلمرو عثمانی میافزود، دستور ساخت مدارس، بیمارستانها، کاروانسراها و مساجد صادر میشد. او به خوبی آگاه بود که قدرت واقعی، نه تنها در سیطره نظامی، بلکه در آبادانی و گسترش فرهنگ و رفاه مردمان نهفته است.
سلطان سلیمان در سال ۱۵۶۶ میلادی، در حالی که در واپسین لشکرکشی خود به قلعه زیگهتوار در مجارستان مشغول بود، در میدان نبرد درگذشت. مرگ او، همانند زندگیاش، در میان خروش جنگ و صدای طبل و شمشیر رقم خورد.
پیکر او به استانبول منتقل و در کنار مسجد باشکوه سلیمانیه، بنایی که خود دستور ساخت آن را داده بود، به خاک سپرده شد. اما قلبش، بنابر وصیت شخصی، در همان سرزمینی که آخرین نفسهای زندگی را بر خاک آن گذاشت، دفن شد. روایت است که محل دقیق دفن قلب سلطان هنوز یافت نشده و همچنان در هالهای از رمز و راز باقی مانده است؛ همچون زندگی باشکوه و پرابهت او.
منبع: رویداد 24
source