آرمان امروز- عرفان بیوکنژاد: جنگ روانی به مجموعهای از اقدامات برنامهریزیشده و هدفمند گفته میشود که با استفاده از ابزارهای اطلاعاتی، رسانهای و تبلیغاتی، تلاش میکند افکار، احساسات، باورها و رفتارهای یک جامعه را دگرگون کند یا بر آنها اثر بگذارد. هدف این نوع جنگ، تضعیف روحیه عمومی، ایجاد سردرگمی، ترس، بدبینی، بیاعتمادی و در نهایت فروپاشی انسجام ملی است، بدون آنکه الزاماً به درگیری نظامی منجر شود.
جامعهای که توانایی تشخیص اطلاعات واقعی از جعلی را داشته باشد، در برابر عملیات روانی کمتر آسیبپذیر است. آموزش عمومی درباره شیوههای شناسایی اخبار جعلی و تحلیلگری انتقادی میتواند نوعی «واکسیناسیون ذهنی» باشد.
ملتی که به حاکمیت خود اعتماد داشته باشد، در مواجهه با اخبار ناگوار یا ادعاهای دشمن، سریع دچار تزلزل نمیشود. سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی، قویترین پادزهر در جنگ روانی است.
در این برهه بعد آتش بس، جامعه ایران به ویژه دانشگاهیان، روزنامهنگاران، روحانیون، فعالان اجتماعی و فرهنگی و رسانهای باید در کنار مسئولان، نقش «روشنگر» داشته باشند. سکوت نخبگان، میدان را به دشمن واگذار میکند، پس باید همه اقشار جامعه به لزوم یک دفاع نرم قدرتمندانه توجه ویژه داشته باشند.
دفاع نرم یا دفاع غیرسخت (Soft Defense)، به مجموعهای از اقدامها، سیاستها و راهبردهایی گفته میشود که یک کشور برای حفاظت از هویت ملی، انسجام اجتماعی، امنیت روانی و فرهنگی خود، در برابر تهدیدات غیرنظامی و غیرفیزیکی بهکار میگیرد.
پیمان خواجوی، کارشناس مسائل سیاسی، با اشاره به شرایط پس از پایان جنگ ۱۲ روزه میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی، فضای حاکم بر کشور را به شدت مبهم توصیف میکند و معتقد است این ابهام نهتنها در میان مسئولان و مدیران اجرایی، بلکه در سطوح اقتصادی، امنیتی و حتی میان تحلیلگران نیز مشهود است.
خواجوی به روزنامه آرمان امروز گفت: وقوع ناگهانی این جنگ و پایان ناگهانی آن با اعلام آتشبس، بدون آنکه تحلیل رسمی یا جامعی درباره نتایج و پیامدهای آن منتشر شود، سبب شده فضای سیاسی-رسانهای کشور به نوعی حالت گرگومیش دچار شود؛ فضایی که در آن هیچ چیز بهروشنی مشخص نیست و همین مسئله، سردرگمی عمومی را دامن زده است.
وی معتقد است که این ابهام، مختص ایران نیست و جهان نیز در مواجهه با تحولات اخیر در موقعیت مشابهی قرار دارد. از نگاه خواجوی، هر دو طرف درگیر در این جنگ – جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی – مدعی پیروزی هستند، اما تاکنون هیچ سند معتبر، آنالیز فنی یا گزارش دقیقی در مورد میزان خسارات یا موفقیتهای بهدستآمده ارائه نشده است. بهویژه درباره ادعاهای صهیونیستها مبنی بر انهدام زیرساختهای هستهای و موشکی ایران، فضای رسانهای و تحلیلی همچنان در سکوت و سردرگمی بهسر میبرد.
او میافزاید: «از سوی دیگر، جمهوری اسلامی هم طبعاً به دلیل شرایط خاص اطلاعاتی و امنیتی کشور، تمایلی به انتشار جزئیات عملیاتی ندارد. این بیمیلی، از یک منظر قابل درک است، چرا که نباید اطلاعات استراتژیک به دست دشمن بیفتد. اما از منظر داخلی، این رویکرد، چالشی برای افکار عمومی و اقتصاد و امنیت روانی کشور ایجاد میکند.»
به باور این تحلیلگر سیاسی، نهادهای حاکمیتی و مسئولان باید در این شرایط با صداقت بیشتری با مردم سخن بگویند. او میگوید: «جامعه نیاز به تحلیل واقعی دارد، نه تحلیلهای هیجانی. مردم صرفاً دنبال لذت بردن از سخنان کارشناسان یا هیجان گرفتن از گمانهزنیها نیستند. جامعه میخواهد بداند در چه وضعیتی قرار دارد و برای آینده باید چه تصمیمهایی بگیرد.»
خواجوی از آنچه «تحلیلهای بیپایه و رسانهای» میخواند نیز انتقاد میکند و میگوید: «وقتی کارشناسی صرفاً براساس حدس و گمان میگوید که یک هفته دیگر جنگ از سر گرفته خواهد شد، بدون آنکه مبنای این پیشبینی را اعلام کند، این نه تحلیل است و نه خدمت به جامعه. چنین سخنانی فقط اضطراب میآفریند.»
وی با تأکید بر خلأ شدید اطلاعرسانی حرفهای در کشور، اظهار میکند: «در شرایطی که بخشهای مختلف جامعه – از فعالان بازار گرفته تا صاحبان مشاغل خرد – برای تصمیمگیری به اطلاعات نیاز دارند، ما همچنان فاقد یک سیستم رسمی و قابلاعتماد برای تحلیل و تفسیر تحولات هستیم. نه مقامات دولتی و نه حتی شخصیتهای نظامی، تا اینجا نتوانستهاند فضای اطلاعرسانی را از شعارزدگی به سمت واقعگرایی ببرند.»
او در ادامه با اشاره به سخنان اخیر علی لاریجانی، آن را نمونهای از گفتوگوی مسئولانه و منطقی با جامعه دانست و تأکید کرد که کشور به چهرههایی نیاز دارد که مردم بتوانند بر تحلیلهایشان حساب باز کنند، نه آنکه با شعار و بزرگنمایی، فضا را بیش از پیش غبارآلود کنند. خواجوی خاطرنشان میکند: «اگر قرار است کشور در یک شرایط خاص امنیتی و نظامی برای یک یا دو سال آینده زندگی کند، این موضوع باید با مردم در میان گذاشته شود. جامعه باید بداند که در چه شرایطی است تا بتواند خود را با آن تطبیق دهد؛ چه در سطح کسبوکار و چه در زندگی روزمره.»
وی در پایان تأکید میکند که مقامات عالی کشور از جمله رئیسجمهور، وزیر امور خارجه و فرماندهان نظامی باید با مردم با زبان صادقانه و واقعی سخن بگویند. به گفته او، تنها در سایه شفافیت و اعتماد عمومی است که کشور میتواند از این وضعیت مبهم عبور کرده و برای آینده برنامهریزی کند.
source