در جریان جنگ ۱۲ روزه تصویری از همبستگی ملی ترسیم شد که فراتر از مرزبندیهای سیاسی و جناحی بود. با این وجود پرسشی مهم ذهن بسیاری را مشغول خود ساخته: آیا جریان اصولگرا صدای این همبستگی ملی را خواهد شنید؟ با توجه به این پرسش روزنامهنگاری اصلاحطلب با نگاهی انتقادی به عملکرد اصولگرایان، در روزنامه اعتماد نوشت:
جنگ 12روزهای که اخیرا میان ایران و ائتلاف اسراییل و امریکا رخ داد، صرفنظر از تحلیلهای ژئوپلیتیکی و نظامی، حامل یک پیام مهم در ساحت اجتماعی و ملی بود؛ پیام بازگشت احساس تعلق عمومی به کشور. در روزهایی که سایه حملات سنگین و خطر واقعی فروپاشی زیرساختها بر سر کشور بود، شاهد جلوهای بیسابقه از همراهی، همبستگی و میهندوستی در سطوح مختلف جامعه بودیم؛ از اقوام و اقلیتها و مذاهب گوناگون گرفته تا شهروندان منتقد و حتی زندانیانی که سالهاست در زمره مخالفین جدی حکومت قلمداد میشوند. مردم ایران در این مواجهه، برخلاف بسیاری از تحلیلهای بدبینانه، نشان دادند که علیرغم زخمها، سرخوردگیها و گلایههای عمیق، وقتی پای تمامیت ارضی و هویت ملی در میان باشد، میتوانند در کنار یکدیگر بایستند. این وفاق ملی، حاصل فرمان، شعار یا تبلیغ نبود، بلکه از اعماق دل جامعه برخاست؛ جامعهای که همچنان ایران را دوست دارد، اگرچه ممکن است از برخی سیاستورزانش دلگیر باشد.
با اینحال پرسش اساسی اینجاست که آیا سیاستورزان حاکم، بهویژه اصولگرایان، از این لحظه تاریخی درسی خواهند گرفت؟ شوربختانه تجربه دودهه گذشته امید چندانی باقی نمیگذارد. جریان اصولگرا، که عملا دست بالا را در همه سطوح تصمیمسازی و تصمیمگیری دارد، با تداوم رویکردهای حذفی، نگاه امنیتی به جامعه، انحصارگرایی رسانهای و بیاعتنایی به مطالبات انباشتهشده ایرانیان، بارها سرمایههای اجتماعی کشور را تضعیف کرده است. اکنون که مردم، در یک لحظه خطیر تاریخی، دوباره نشان دادند که میتوانند بر رنج نومیدی و زخمهای ناسور اقتصادی و اجتماعی غلبه کنند و به نام ایران متحد شوند، وظیفه اصولگرایان نه تکرار سیاستهای پیشین، بلکه بازاندیشی جدی در آنهاست. استمرار روند گذشته، نهتنها این وفاق کمنظیر را فرسوده خواهد کرد، بلکه جامعه را بیش از پیش به این نتیجه خواهد رساند که همراهیاش در بزنگاهها، پاسخی درخور از سوی اصولگرایان حاکم دریافت نمیکند. باید صادقانه گفت که اینبار اگر این فرصت تاریخی برای ترمیم پیوند ملت و حاکمیت از دست برود، شاید دیگر نتوان جامعه را به این آسانی به ایستادن در کنار حاکمیت ترغیب کرد.
آنچه در روزهای جنگ رخ داد، تنها یک واکنش احساسی نبود؛ یک سرمایه عظیم ملی بود که با بیتدبیری و تجویز نسخههای تکراری میتوان آن را به سادگی از دست داد.
اصولگرایان اگر خود را وفادار به ایران میدانند، باید اکنون نشان دهند که میتوانند فراتر از منافع جناحی و انحصار قدرت فکر کنند؛ باید به جامعه مدنی، رسانههای مستقل، احزاب ریشهدار و نهادهای منتخب مردم میدان دهند تا مشارکت واقعی شکل بگیرد. وقت آن رسیده که گفتمان غالب در قدرت، از موضعی نرم و همدلانه، با جامعه سخن بگوید نه علیه آن.
جنگ تاریک و تلخ است، اما گاه در دل خود روشناییهایی دارد که مسیر آینده را نشان میدهد. روشنایی این روزها، وفاداری مردم خستهای بود که هنوز به ایرانخانم زیبای خود دلبستهاند. آیا سیاستورزان هم حاضرند برای حفظ این وفاداری، بهایی بپردازند و مسیر خود را اصلاح کنند؟
ققنوس، آن پرنده افسانهای که در اوج سوختن از خاکستر خود برخاسته و جان دوباره میگیرد، قرنهاست که در ادبیات اسطورهای ایران و یونان نماد ملتهایی است که از دل بحرانزاده میشوند. ایران امروز، پس از عبور از آتش جنگی ناخواسته در برابر اهریمنیترین قدرتهای گیتی، اکنون بر لبه چنین فرصتی ایستاده است. مردمی که در هنگامه پرخطر جنگ و تهدید، بیتوجه به بیمهریها و بیاعتمادیها، در کنار وطن ایستادند، نشانی روشن از این واقعیت بودند که هنوز ریشههای وفاق ملی در خاک این سرزمین زنده است. این همبستگی و این وفاداری بیچشمداشت، همان آتش است که اگر با ترجمانی بههنجار و بههنگام دیده شود، میتواند ققنوسی تازه را از دل خاکستر بحرانها برخیزاند. اما همانگونه که ققنوس اساطیری تنها یکبار از دل آتش برمیخیزد، فرصت بازسازی اعتماد عمومی نیز محدود است و شاید تکرارناپذیر.
در این میان، مسوولیت تاریخی بر دوش اصولگرایانی است که در دو دهه گذشته سکان سیاست را در دست داشتهاند. تداوم همان رویکردهای فرسوده و انحصارگرایانه، نهتنها این فرصت طلایی را نابود خواهد کرد، بلکه سلطه بیاعتمادی را بر ناخودآگاه تاریخی ایرانیان به امری دایمی مبدل خواهد ساخت. اکنون زمان آن است که این جریان سیاسی، با شجاعت دست به یک چرخش پارادایمی و بازنگری راهبردی در بنیانهای اندیشه سیاسی خود بزند؛ چرخش از نگاه امنیتی به مشارکت اجتماعی، از حذف و حصر به پذیرش و رواداری و از تکرار گذشته به بازسازی آینده. تنها در این صورت است که ققنوسِ وفاق ملی میتواند به پرواز درآید و آسمان وطن را در سیطره خود درآورد؛ چه اگر اصلاح مسیر به تعویق بیفتد، آنچه میماند نه پرواز ققنوس که سوگوارهای از مرغی اساطیری است که در نائره بیتدبیری و لجاجت سوخت و خاکستر شد و به تاریخ پیوست.
نویسنده: محمد سعیدزاده
source