(تفسیرِ موجزی در باب دوستی از دریچهی فیلم Friendship)
سیده فرخنده پورنصرانی،کارشناس و کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی دانشگاه گیلان / کارشناس ارشد پژوهش هنر دانشگاه گیلان
مقدمه
این روزها که موتورهای جستوجو، صفحهها و برنامههای مجازی میانبرهای مطالعاتی روزگار ما گشتهاند، تماشای فیلمهای بامحتوا در بطن فلسفی فرصت نابیست تا انگشت اشاره را به سمت خودمان بگیریم و احساسات و عقل و شهود خویش را به پرسش بکشانیم. قرار بر این نیست که تنها از سخنِ اندیشمندان و عالمان و فلاسفه بخوانیم و بدانیم، بلکه زندگی آدمی نظیر دفتریست که باید خود بر هر سطر آن بارها و بارها بنویسد تا پرسشگر و منتقد باقی بماند؛ چرخهی بیانتهایِ تجربه و تفکر.
پیش از ورود به بحث اصلی که همان تأمل در فیلم است، حکم ایجاب میکند که ابتدا بر عنوان تمرکز کنیم تا میزانِ فهم خودمان از معنای آن را پیش از تماشا محک بزنیم؛ زیرا جذابیت و کشش اولیهی هر نمایشی از سوی اسم آن بر ما آشکار میگردد. این نوبت فیلمی در بافتِ اجتماعی_روانشناسی و در ژانر کمدیِ سیاه_درام با نامِ “Friendship” محصول کشور آمریکا و به کارگردانیِ Andrew DeYoung در سال ۲۰۲۵ را برگزیدم تا با نگاهی موشکافانه و ژرفتر به این “پیوند و رابطهی کیفی” توجه کنم. رابطهای که از ابتدا برای انسان نیک و درخور فرض شده تا بهواسطهی آن چیزها بیاموزیم و نقشها بازی کنیم و مسئولیتها بپذیریم. در واقع، از طریق این امرِ شایسته به اجتماع پیوند خوریم تا تفاوتها را بپذیریم وُ مسالمت و سازش را پیش گیریم.
بدنهی تأملی
از جنبهی ساختارِ لغوی، دوستی از دوست + ی ساخته شده است، یعنی از یک “موجود وُ وجودِ” قابل شمارش به اضافهی “یِ” برقراریِ محبت و عاملِ اتصال و مفهومی. به عبارت دیگر، فرایندی که صورتِ کمیِ داستان را برایِ ساختنِ کیفیتی خاص مورد پردازش قرار میدهد. تا آنجا که شاید از تعدادِ بسیار، فقط یک “یِ” همدل (همدل) و ارزشمند باقی بماند. پس برای دستیابی به چنین نقطهی خاص باید دوباره بپرسیم که؛
“-تعریف و ماهیت” دوستی چیست؟وَ ویژگیها و “معیارهای” آن از منظر هر فرد چه میتوانند باشند؟
-آیا “هر احدی” را میتوان دوست خطاب کرد؟ به عبارتی، صحبتکردن با شخصی میتواند تنها بهانهی یک ارتباط باشد؟
“-دلیلِ” دوستی چیست؟ خودِ دوستی مهم است یا “نحوهی شکلگیری” آن؟
-آیا این نوع از رابطه تنها برای انسان تعریف میشود؟یا میتوان با درنگی در زندگی “حیوانات” به این اصل هم دست یافت و از آنها آموخت؟
-هر موجود در این زنجیره چه “نقشی” ایفا میکند؟ آیا احوال “شخصی و خانوادگیِ” هر یک از افراد یا دوست در زمینههای گوناگون اهمیتِ خاصی دارد؟
-آیا “جایگاه” دوست در ابعاد مختلف از جمله اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و غیره برای “ادامهی” دوستی مهم است؟
“-شناخت از شخصیت” هر کدام از افراد چه اندازه باید مورد توجه قرار بگیرد؟ و بسیاری سؤال یا کنجکاویهای دیگر که میتوان به آنها پرداخت.
با توجه به مطالب مزبور، در فیلم دوستی بر دو شخصیت تمرکز شده که هر دو از جایگاه خوبِ شغلی و اجتماعی برخوردارَند، ولی باید کنجکاو بود که آیا آنها از جنبهی روابط خانوادگی و برقراری رابطه با همسر و فرزندانِ خود هم موفق هستند یا خیر. هر دو شخصیت بهظاهر زندگی آرامی دارند و در ابتدا از آشنایی یکدیگر خشنود میشوند. داستان تا آنجا خوب پیش میرود که عبارت “کنجکاو بمان” بر سر زبان این دو عامل جاری میشود وَ یکی از آنها با رفتارهای وسواسگونه و افراطی مرز و حد دوستی را میشکند وُ به حریم خصوصی وارد میشود. پس از این، دوستی به جدل و نزاع، حسادت و رقابت تغییر شکل مییابد. در حقیقت آرامشها رنگ میبازند وُ پرخاشگریها رو میشوند؛ وضعیتی که منجر به تمسخر شخصیتی و جدایی میگردد.
روندِ داستان شاید گاهی تند و پیچیده و گاهی ساده، اما همراه با ابهامی ناچیز پیش برود، ولی جدا از بحث دوستی و قرارگیری در این رابطه ما را با چگونگی انتخاب دوست و دوست شدن آشنا میسازد. در حقیقت یکی از تلنگرهای اساسی این فیلم در نظر گرفتنِ کیفیتِ روانی فرد بهعنوان دوست است. اگر خوب بنگریم، میبینیم که کنجکاوِ داستان به نام کریگ دچارِ حالات روحیِ پرخاشگرانه است و با داشتنِ همسری پُرکار و فعال بهنوعی افسرده و منزویست؛ صبور نیست و بهسرعت از کوره در میرود. فردی که بهجایِ بروز احساسات، خود را بیش از حد درگیر تکالیف و وظایف کرده و فقط هر چیزی را طبق مقررات انجام میدهد. حتی در ارتباط با پسرش هم نمیداند باید از او چه بپرسد و چه بداند. اصلاً نمیداند که خودش غیر از انجام کارش چه میخواهد و چگونه ساعات خوشی داشته باشد. در محیط کاری پاسخگو و فعالِ بسیار خوبیست، لکن خارج از آن محیط و در سایر فضاها فقط میبیند و تقلید میکند تا جایی که حد و حدود را میشکند و باعث رنجش دیگران میشود. این نقطه است که باید بپرسیم چرا!؟
چرا چنین فردی با حضور همسر و فرزند وُ چنین جایگاهی نمیداند که چگونه باید در “شرایط و موقعیتهای مختلف با دیگران برخورد کند”! به عبارتی، “طرز رفتار” را بلد نیست و به همین دلیل پا را از حد فراتر گذاشته و تعادل را بر هم میزند. حقیقت ماجرا همین است که دوستی مانند بازی یک امرِ مهم در چرخهی اجتماعیشدن پندار میشود. با اندوهِ بسیار باید گفت که از دیرباز تا به امروز در اذهان بسیاری چنین جای گرفته که اجتماعیشدن یعنی برگزیدن و داشتن دوستان زیاد. به عبارت دیگر، چگونگی و چرایی نحوهی برخورد با آحاد بهعنوان دوست، دلایل وُ ادراکِ تفاوتها وُ معیارها، احترام، فداکاری، اعتدال در رفتار و غیره در دوستی به طور صحیح از سویِ نهادهای اجتماعی_ فرهنگی آموزش داده نشدهاند. بر همین اساس است که در جامعهی بهاصطلاح مدرن افراد یکدیگر را از پشتِ شیشهها و فضاهای مجازی انتخاب میکنند و از دیدار در واقعیت هراس دارند. وَ چنین است که هر گونه طلاق و فصلی بر دوستی و وصلی اولویت یافته است.
نتیجه
دوستی یک بازی زبانی و روانی و مقر تبادلهاست؛ بهمثابهی دستگاهی که افراد را از طریق رویارویی با شخصیتهای مختلف و قرارگیری در گروههای متعدد و اشتراکگذاری تجارب مورد پردازش و گذار قرار میدهد. تا جایی که با شناخت یکدیگر به یک نضج ذهنی برسند و در طریقتهای زندگی همراه و همدل (همدل) باشند. از فیلسوفِ تجربه و تغییر و اصلاح، ارسطو چنین یاد میشود که جدا از تقسیمبندیِ سهگانهی دلایل دوستی، بنیاد دوستی “همدلیست”؛ خندهی دوست خندهام باشد وُ گریهاش، گریهام. وَ حفاظت از این زنجیره را بر پایهی “فضیلت” بنا نهاده که همان رعایت “اعتدال و میانهرویست”.
از فیلم دوستی در مییابیم که؛
دوستی کمیت نیست وُ کیفیت است. کیفیتی که از قامت هر احدی بر نمیآید تا ساختنهای معنوی و احساسی شکل بگیرد و پایدار بماند. دوستی هم “قلب و منطق و بیتوقعی” میخواهد وُ هم “حرمت وُ گذشت وُ وفا وُ حد وُ حدود”. یادمان بماند که کنجکاوی در دوستی نیک است وُ فراتر از آن مضر.
source