با توجه به اینکه برخی مسئولان، رفتارهای اخیر مردم را نشانهای از تحول مثبت در نگاه آنان به حاکمیت تلقی میکنند، روزنامه هممیهن در سرمقاله امروز خود نوشت: نظرسنجیهای موجود نشان میدهد که رویکرد مردم نسبت به موضوعات پایهای سیاست بهتر از پیش از جنگ شده است. البته، با گذشته زمان دوباره و به مرور بهجای قبلی باز میگردد و در همین دو هفته نیز این بازگشت را میتوان دید.
متأسفانه برخی از تندروهای جناح حاکم این رفتار مردم را به حساب خود فاکتور کردهاند؛ درحالیکه پاسخ نمیدهند که اگر این رفتار به حساب شما و ساختار بود، چرا پیش از جنگ دیده نمیشد؟ و چرا پس از مدتی دوباره در حال بازگشت به پیش از جنگ است؟
مهمترین مسئلهای که اکنون جامعهی ایران با آن دست به گریبان است، چگونگی حفظ و تثبیت این تحولات مثبت نزد مردم است؟ تحقق این هدف مستلزم دو تغییر در سیاست خارجی و داخلی است. اگر میخواهیم این وضعیت پایان یابد و در شرایط متعارف قرار گیریم؛ در این صورت، باید رویکرد جدیدی را در سیاست خارجی اتخاذ کنیم.
رویکردی که اولویت اول آن تامین منافع ملی یک واحد سیاسی به نام ایران و شهروندانش باشد. پس از این مرحله است که میتوان به موضوعات و کشورها و مردمان دیگر پرداخت. این هدف نیز ذیل منشور سازمان ملل متحد و قوانین بینالمللی قابلتحقق است. چه این قوانین را خوب بدانیم یا ظالمانه. نه وظیفه و نه رسالت ما و نه در توان ماست که این نظم را تغییر دهیم.
دوم، انجام اصلاحات ضروری در داخل است. چرا میگوییم اصلاحات یک ضرورت است؟ برای اینکه نارضایتی عمومی پدیدهای نیست که قابلانکار باشد.
نظرسنجیها نشان میدهد که جز اندکی از تندروها، اغلب جامعه و سیاستمداران داخل ساختار نیز متوجه ضرورت این واقعیت شدهاند. یکی از آخرین نمونهها اظهارنظر آقای ولایتی مشاور مقام رهبری است که خیلی صریح در توئیتی نوشت که؛ «حفظ انسجام ملی مورد تاکید مقام معظم رهبری میتواند شامل تغییر برخی رویکردهای اجتماعی حاکمیت و محور قراردادن رضایت مردم شود، بهگونهای که برای آنها ملموس باشد. مردم خود را اثبات کردند و اکنون نوبت مسئولین است.
شیوههای منقضی شده دیگر پاسخگوی جامعه پس از جنگ نخواهد بود.» آقای ضرغامی، رئیس سابق صداوسیما، هم مصداقیتر این رویکرد را توضیح داد و گفت: «امروز ۱۰برابر بیحجاب در خیابانهاست، آیا نظام تضعیف شده است؟ والله نظام امروز مقتدرتر است.»
این مواضع هنگامی که از سوی آقای ولایتی و ضرغامی زده شود، هم نشاندهنده نوعی اجماع در ضرورت تغییر است و هم نشانگر امید که این رویکرد منحصر به منتقدین نیست و شنیده خواهد شد.
متاسفانه، عدهای نابخردانه چنین چیزی را باجگیری از نظام میدانند. درحالیکه بدترین نوع دفاع از نظام این است که مطالبه بحق مردم را باجخواهی معرفی کنند. این تعبیر را فقط کسانی میتوانند به کار ببرند که تعریف آنان از نظام «در برابر و علیه مردم» و نه «برآمده و در کنار مردم» باشد.
کسانی که این حد از مطالبه را نپذیرند، مصداق این شعر مولوی خواهند شد که: «هرکه گریزد ز خراجات شهر/ بارکش غول بیابان شود». به تعبیر دیگر، زندگی مدنی و شهری و همراه با امنیت و آرامش، مستلزم پرداخت هزینههای آن است و هر که از این قاعده سرپیچی کند، ناچار باید در بیابان و جنگل بارکشی غول را بنماید.
آنان که از پرداخت حقوق مردم استنکاف میکنند و جلوی مردم میایستند و کسی را به نمازجمعه میآورند که به هر دلیلی مردم نسبت به او حساس هستند یا در یک جامعه جوان و روبهرشد سالخوردگان ازکارافتاده را به ریاست مهمترین نهادهای رسمی کشور انتخاب میکنند، چه پیامی را به مردم مخابره میکنند؟
امیدواریم این توئیت آقای ولایتی و سخنان آقای ضرغامی آغازی باشد بر پایان گریز از پرداخت «خراجات شهر»؛ درغیراینصورت، «بارکشی غول بیابان» در انتظار است.
source