در دنیای انیمه دشمنیهای فراموشنشدنی زیادی خلق شده است، اهمیتی ندارد که این رقابتها به دلیل کینههای عمیق به وجود آمدهاند یا از احترام به طرف مقابل، آنها قهرمانان داستان را به چالش میکشند و آنها را تا مرز تواناییهایشان پیش میبرند. همین دشمنیها، باعث رشد کاراکترها، ایجاد تنش در داستان و حتی تغییر کامل داستان میشوند.
دشمنیهای افسانهای بیشتر برای عمق کاراکترها، درگیریهای احساسی و تضادهای فکری شناخته میشوند. از دل این رقابتها، داستانهایی شکل میگیرند که نشاندهنده دو مسیر متفاوت اما شبیه به یکدیگر هستند، مسیرهایی که در برخی موارد به موازات هم پیش میروند تا درنهایت در یک نقطه روبهرو یکدیگر قرار بگیرند. گروهی از این دشمنیها با پیشروی در روند داستان گسترش پیدا میکنند، درحالی که گروهی دیگر از همان ابتدا طوفانی آغاز میشوند یا در اوج داستان به پایان میرسند، اما هیچکدام از آنها از ذهن طرفداران یک انیمه پاک نمیشود.
۸. هیناتا و کاگیاما – !!Haikyuu

انیمه Haikyuu!! پر از مسابقات هیجانانگیز، همکاریهای لذتبخش و کاراکترهای جاهطلب است. داستان حول محور مسابقات والیبال دبیرستانی جریان دارد و با ترکیب ورزش با اکشنهای نفسگیر تجربهای فراموشنشدنی را خلق میکند. در مرکز این داستان دو شخصیت شویو هیناتا و توبیو کاگیاما قرار دارند که از هر نظر با یکدیگر متفاوتاند.
هیناتا سرشار از انرژی، خوشبین و پرشور است، درحالی که کاگیاما شخصیتی مغرور و بداخلاق به نظر میرسد. این تفاوتها در ابتدا باعث ایجاد درگیریهای مختلفی میشود، اما با پیشروی در روند داستان این دشمنی جای خودش را به یک همکاری عمیق میدهد.
به جای تمرکز بر روی رقابت، آنها یکدیگر را وادار به پیشرفت میکنند، درواقع دشمنی آنها برای شکست دادن طرف مقابل نیست، بلکه برای بهتر شدن خودشان تلاش میکنند. این دشمنی نشان میدهد که همه رقابتها به جدایی نمیرسند و برخی میتوانند کاراکترها را به یکدیگر نزدیک کنند.
۷. آلوکارد و اندرسون – Hellsing

انیمه Hellsing اثری تاریک، گوتیک و اکشن است که بیشتری برای سبک منحصر به فردش شناخته میشود. داستان درباره سازمان هلسینگ است که درمقابل تهدیدهای ماورایی مبارزه میکند. شخصیت آلوکارد، خونآشامی نامیرا، و الکساندر اندرسون، یک کشیش کاتولیک، شخصیتهای اصلی داستان هستند. آنها از نظر ایدئولوژی با یکدیگر متفاوت هستند و سلاحهای نهایی گروه خود به شمار میروند، با این حال وابستگی زیادی به آنها ندارند.
موضوعی که رقابت آنها را جذاب میکند، سوالات فلسفی و جذابی است که در طول داستان به وجود میآیند. آلوکارد که به دنبال پایان دادن به زندگیاش توسط یک انسان است، درمقابل اندرسونی قرار میگیرد که قصد نابودی تمام ومپایرها را دارد، به همین دلیل رقابت آنها بسیار شخصی است.
از طرف دیگر، آلوکارد باور دارد که اندرسون نسخه متفاوتی از ونهلسینگ محسوب میشود، انسانی که در گذشته توسط او شکست داده شده بود. نبرد نهایی آنها با باورهای غیرقابل تغییرشان به یک تراژدی تبدیل میشود تا برای مدتهای طولانی در ذهن طرفداران باقی بماند.
۶. لایت و ال – Death Note

Death Note یک انیمه روانشناختی با المانهای دلهرهآور و ماورایی است. داستان از جایی آغاز میشود که یک دانشآموز دفتری پیدا میکند که نوشتن اسم افراد در آن باعث مرگشان میشود، به همین دلیل او تصمیم میگیرد که جهان را از جنایتکاران پاک و دنیایی تازه براساس دیدگاه خودش خلق کند. با پیشروی در روند داستان، مرز میان عدالت و شرارت کمرنگ و پرسشهای مهمی مطرح میشود.
کاراکتر لایت یاگامی، دانشآموز آرمانگرایی که دفترچه را پیدا میکند، باور دارد که میتواند جهان را به جای بهترین تبدیل کند. از طرف مقابل، ال که کارآگاهی مرموز و باهوش است، مامور متوقف کردن او میشود. هردوی این شخصیتها جوان و باهوش هستند و معتقدند که تنها مسیر خودشان درست است.
رقابت آنها نه تنها ذهنی بلکه فلسفی نیز محسوب میشود، زیرا نظرات متفاوتی درباره عدالت و طبیعت انسان دارند. هیجان داستان از طریق دنبال کردن این شخصیتها و رقابتشان شکل میگیرد، رقابتی که تا زمان شکست یکی از آنها ادامه پیدا خواهد کرد.
۵. آستا و یونو – Black Clover

در دنیای جادویی انیمه Black Clover، جایگاه اجتماعی برابر با قدرت هر فرد است. داستان حول محور شخصیت آستا جریان دارد که بدون قدرتهای جادویی آرزو دارد که به یک پادشاه جادوگر تبدیل شود. رقیب او کاراکتر یونو است که درست مانند آستا یک یتیم به شمار میرود، اما برخلاف او، نابغهای در دنیای جادو محسوب میشود.
موضوعی که رقابت آستا و یونو را جذاب میکند، احترام آنها نسبت به یکدیگر است. برخلاف رقابتهای رایج دنیای انیمه، رابطه آنها بر پایه حمایت و انگیزه برای پیشرفت شکل گرفته است. این دشمنی از روی کینه نیست و نمونهای سالم و مثبت در دنیای انیمه به شمار میرود.
بااینکه هدف نهایی آنها تفاوتی با یکدیگر ندارد، مسیرهایی کاملا متفاوت را طی میکنند که در پیروزیها و شکستهایشان به آنها وفادار میمانند. آستا و یونو نمونهای سالم از رقابت هستند که در دل داستان هیجانانگیز Black Clover میدرخشند.
۴. میدوریا و باکوگو – My Hero Academia

انیمه My Hero Academia در دنیایی جریان دارد که اکثر شخصیتها قدرتهای ویژهای به نام کِرک دراختیار دارند. در مرکز داستان شخصیت ایزوکو میدوریا قرار دارد که با نام دکو نیز شناخته میشود، پسری که بدون داشتن کِرک رویای قهرمان شدن را در سر دارد.
رابطه شخصیتهای میدوریا و باکوگو یکی از چندلایهترین و پیچیدهترین دشمنیهای مدیوم انیمه است. این دو از دوستان دوران کودکی به دشمنان یکدیگر تبدیل میشوند. درحالی که میدوریا شخصیت مهربانی است، باکوگو مغرور و خشن است. رقابت میان آنها در ابتدا محترمانه و سالم نیست، اما به عنوان یک عامل پیشرفت برای هردو فعالیت میکند.
با پیشروی در روند داستان، این رقابت آرام آرام به شکل سازندهای تغییر شکل میدهد. دشمنی آنها به آینه تبدیل میشود که نقاط ضعف و زخمهای پنهانشان را مشخص میکند و درنتیجه آنها ناچار به پذیرش مسئولیت میشوند. My Hero Academia تقابل آنها را به بهترین شکل نشان نمیدهد و به شکلی طبیعی آن را جلو میبرد.
۳. گوکو و وجیتا – Dragon Ball

Dragon Ball را به لطف ترکیب هنرهای رزمی، شوخیهای جذاب و نبردهای هیجانانگیز، میتوان یکی از مهمترین انیمههای شونن تاریخ به حساب آورد. این انیمه روایتگر داستان کاراکتر گوکو است که به مروز زمان قدرتی کسب میکند تا به قدرتمندترین مبارز زمین تبدیل شود. در Dragon Ball Z، شخصیت وجیتا به عنوان شاهزادهای از سیاره سایان معرفی میشود تا رقابت او با گوکو آغاز شود.
گوکو و جیتا مکمل یکدیگرند و به همین دلیل به یکی از بهترین رقیبهای تاریخ انیمه تبدیل میشوند. گوکو با دلی پاک تنها انگیزهاش از جنگیدن، هیجان مبارزات و میل به پیشرفت است. از طرف دیگر، وجیتا مغرور و خشن است و تلاش میکند تا به هر نحوی گوکو را شکست دهد.
این دشمنی در طول سالها در قالب سریالها و مانگاهای فرنچایز محبوب Dragon Ball ادامه پیدا کرده و همچنان جذابیت خود را حفظ کرده است تا شاهد یکی از بهترین دشمنیها در مدیوم انیمه باشیم.
۲. کاگویا و شیروگانه – Kaguya-sama: Love is War

انیمه Kaguya-sama: Love is War با نگاهی نوآورانه به ژانر کمدی عاشقانه، به بهترین شکل ممکن نبرد روانشناختی شخصیتهای کاگویا شینومیا و میوکی شیروگانه را به تصویر میکشد. داستان حول محور کاگویا و میوکی به عنوان رئیس و معاون شورای دانشآموزی دبیرستان شوچیین جریان دارد که با اینکه نسبت به یکدیگر علاقه دارند، اما به خاطر غرور خود به این مسئله اعتراف نمیکنند و به همین دلیل از هوش خود برای پیروز شدن در این نبرد استفاده میکنند تا طرف مقابل مجبور به اعتراف شود.
کاگویا و میوکی از نظر هوش و اراده به یک اندازه قوی هستند، اما غرورشان آنها در ماجراجویی عجیبی گرفتار کرده است. نبرد دائمی آنها برای اعتراف، درکنار طنز هوشمندانه لایههایی از احساس و وابستگی را به تصویر میکشد که تقابل آنها را جذاب میکند.
با پیشروی در روند داستان، تقابل آنها عمق بیشتری پیدا میکند و به رابطهای تبدیل میشود که به موضوعات مختلفی میپردازد. با ویژگیهای مثبت متعدد، Kaguya-sama: Love is War به انیمهای تبدیل شده است که ارزش تماشا را دارد.
۱. ناروتو و ساسکه – Naruto

Naruto یکی از بهترین انیمههای شونن تاریخ است که مبارزاتی نفسگیر و داستانی جذاب را ارائه میدهد. Naruto روایتگر داستان ناروتو اوزوماکی است که رویای تبدیل شدن به هوکاگه را در سر دارد. اما این رویا، او را در برابر مشکلات و دشمنان مختلفی قرار میدهد.
ناروتو و ساسکه ابتدا همتیمیهای یکدیگر هستند، اما خیلی زود این دوستی جای خود را به دشمنی میدهد. ناروتو شخصیتی پرشور و مصر دارد، درحالی که ساسکه کاراکتری سرد و تشنه قدرت است و تنها به گرفتن انتقام فکر میکند.
این رقابت را به لطف عمق احساسی و سیر تکامل آن، میتوان بهترین دشمنی مدیوم انیمه به شمار آورد. با پیشروی در روند داستان، سفر ناروتو و ساسکه در One Piece به تجربهای فراموشنشدنی تبدیل میشود.
منبع: ScreenRant
source