دکتر جواد بخشی الموتی استاد دانشگاه در یادداشتی در صبح نو نوشت: در فضای رسمی و بعضاً متملقانه سیاست ایران، صراحت رفتاری، صادقبودن در گفتگو و گریز از چاپلوسی، ارزشی کمیاب و البته گرانبهاست. واکنش اخیر مسعود پزشکیان به تمجیدهای کلیشهای معاون اجراییاش جعفر قائمپناه در قالب جملهی «جعفر، ول کن… حرفت رو ادامه بده»، فراتر از یک شوخی گذرا بود. واکنشی که بلافاصله توجه اهل اندیشه و سیاست رو به خود جلب کرد. این رفتار بهوضوح بازتاب نوعی جهتگیری سیاسی و فرهنگی است که میتوان آن را در سه محور تحلیل کرد:
۱. اعتراض نمادین به تعریفهای بیفایده
آنچه پزشکیان انجام داد نوعی کنش اعتراضی علیه عرف تثبیتشدهی تمجیدهای بیمحتواست. عده ای با این روش در تاریخ ایران تلاش کرده اند ذهنیت و خوانش مطلوب خود را به حکام دیکته کنند. در سیستم مدیریتی و سیاسی ایران تعریفهای سطحی و تعارفهای افراطی نهتنها رایج، بلکه اغلب انتظار میروند.
این نوع گفتار به تدریج ذهن تصمیمگیر را از مواجهه با واقعیات دور میکند و جای صداقت را با «روایتهای دلخوشکننده» عوض مینماید. پیچیدن نیت در لفافه سخن الگویی برای رسیدن به اهدافی تلقی میشود که در زبان صریح و شفاف به دست نخواهد آمد. پزشکیان با قطع این جریان تعریفگرای سادهنگر، بیپرده و در لحظه، ایستاد و گفت: بس است. این واکنش اگرچه در ظاهر ساده مینمود، اما دارای بار معنایی عمیقی بود: سیاست باید به حقیقت نزدیک شود، نه به ستایشهای خنثی. تمجیدهای همراه با غلو نه تنها کمکی به سیستم های تصمیم گیر نخواهد مرد بلکه ضریب خطای آنها در تصمیماتشان را نیز افزایش خواهد داد.
۲. احیای مرز گفتوگوی کاربردی
میزان قابل توجهی از گفتوگوها و جلسات اداری یا رسانهای، بهجای آنکه بستری برای تولید راهحل، نقد سازنده و تضارب آرا باشند، به مراسمی تبدیل شدهاند که در آن افراد بهجای بحث به تعریف از یکدیگر میپردازند. این سنت تعریفگرایی گفتگوهای سازنده و گاهی اوقات چالش را بر نمی تابد و منافع خود و گروهی را در خطر می بیند. پزشکیان با این رفتار مرز دقیق بین «ارتباط کاربردی» و «تعامل آیینی» را روشن کرد. او به همکار نزدیکش یادآور شد که اولویت نه شخصیتسازی بلکه کار، نقد و برنامه است. چنین موضعی نوید دهنده سیاستورزیای است که در آن زمان مسئولان صرف خوداظهاری یا خودستایی نمیشود، بلکه به سمت حل مسئله میرود.
۳. همراستایی با توصیههای رهبری در نقد تملق و تحریف واقعیت
رهبر انقلاب اسلامی بارها و در جلسات متعدد نسبت به تمجیدهای بیمورد و ستایشهای اغراقآمیز واکنش نشان دادهاند؛ از جمله جملاتی نظیر «اینقدر از ما تعریف نکنید، نقد کنید» که بهوضوح خواهان شکلگیری فضای نقادانه و مبتنی بر واقعیت در کشور هستند. رفتار پزشکیان در همین راستا قابل تفسیر است. او نه با موضعی اپوزیسیونی بلکه با رویکردی منطبق با بیانات رهبری، خواستار حرکت از فضای تعریف به فضای تدبیر شد. این همسویی او را بهعنوان چهرهای معرفی میکند که میخواهد سیاست را از مناسبات شعاری عبور داده و به نهاد عقلانیت بازگرداند. شعار زدگی و خود برتر پنداری عارضه ای است که تاریخ ایران وجود داشته است. از محمدرضا شاه پهلوی گرفته تا ناصرالدین شاه قاجار و حتی قبل تر، بسیاری از اهالی دربار و سیاست ایران سنت تملق و تمجید گزافه را تقویت کرده اند و همین موضوع باعث شده است تا علاوه بر تصمیمات غلط هزینه های هنگفتی را بر ملت ایران تحمیل کنند. اما پس از انقلاب اسلامی و با مواضع امام خمینی و بعد رهبر انقلاب از مجیزگویی انتقاد شد اما در سطوح پایین تر تا حدودی شاهد این رویکرد بوده ایم که حالا پزشکیان به مقابله با آن برخواسته است. این رویکرد باید تا پایین ترین سطوح سیاسی-اداری کشور ستایش و سرلوحه باشد.
آیا سیاست و بروکراسی ایران آماده بازگشت به گفتوگوی صریح است؟
اگر کنش پزشکیان به یک رفتار تکرارشونده در فضای سیاسی و بوروکراسی بدل شود، ما با یک تغییر پارادایمی روبهرو خواهیم بود: عبور از سیاست مبتنی بر روابط و ورود به سیاست مبتنی بر واقعیت. اما تحقق این مسیر نیازمند آمادگی سه ضلع اصلی است:
ـ جامعه باید بتواند صراحت را از بیادبی تفکیک کند.
ـ رسانهها باید از انتشار تمجیدهای بیاثر به سمت تولید نقد و تحلیل حرکت کنند.
ـ نخبگان سیاسی باید از دل گفتارهای صادقانه، نهراسند و آن را تخریب تلقی نکنند.
«جعفر، ول کن!» اگرچه جملهای ساده به نظر میرسد، اما در دل آن صدای یک سیاستورزی تازه است: سیاستی بدون روتوش، بدون پردهپوشی و با اتکا بر شجاعت اخلاقی. ایران آینده بیش از هر چیز، به چنین زبانهایی نیاز دارد. زبان صراحت همراه با حفظ کرامت و ادب می تواند بسیاری از موانع را برداشته و الگوهایی برای برون رفت از بحران ها ارائه کند.
source