Wp Header Logo 2800.png

سیده فرخنده پورنصرانی،کارشناس و کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی دانشگاه گیلان / کارشناس ارشد پژوهش هنر دانشگاه گیلان

متن پیش‌رو بدون ارجاع به نظریه‌ی خاصِ اجتماعی، روان‌شناختی، فرهنگی، هنری و یا سیاسی در حوزه‌هایِ مختلف علمی و دانشگاهی نگاشته شده است. به این دلیل که نگارنده، فردی از میانِ آحاد جامعه‌ی اکنون است که لحظه‌هایِ زیستن را خود تجربه می‌کند. لمس واقعیت‌ها و نوشتن در باب آنها بسیار دشوار و پیچیده است به این دلیل که تعریفِ خودِ واقعیت نقطه‌ی پایانی ندارد و از آنجایی که در زمانِ سیالیت معناها به سر می‌بریم، مفهومی در قالبِ قطعیت و معنایِ صرف وجود ندارد. آنچه که پیداست یک تصمیم است؛ برداشت و تجربیاتِ یک فرد.

روندِ پیشروی و پیشرفتِ افراد که در صورتِ اجتماعی مشخص است، طوری در حرکت است که میانِ اجزا و کل شکاف عجیبی رخ داده و گویی هر فردی در برابرِ کلی قرار گرفته که خودش آن را ساخته و پرداخته است؛ یک درزِ عمیق با لایه‌هایِ بسیار. با توجه به این مطلب، سریالی با نام  pluribus  این روزها در حال پخش است که اذهان را به خود مشغول ساخته و درباره‌ی آن صحبت می‌کنند (به کارگردانیِ George Vincent Gilligan Jr، محصول کشور آمریکا در ژانر درام/ علمی/ تخیلی/ فلسفی). یکی از نکات قابل توجه‌ی تماشا همین است که بتواند با آشفته‌سازیِ افکار موجب بروز “پرسش‌ها و مسئله‌های” بسیار گردد. اما اهمیت مطلب در این است که از زوایای گوناگون به آن پرداخته شود تا زیربنایِ اندیشه‌ی عوامل و فعالان فیلم پیدا و در مسیرِ فلسفی و چرایی‌ها قرار بگیرد. زیرا هر “ساختن و یا تولیدی زمان‌های زیادی” را در راستایِ معناسازی هزینه می‌کند. پس، باید با دقتی وافر به هر حاشیه، شخصیت، دیالوگ، صحنه و غیره در هر گونه تصاویرِ حرکتی و هنرها و اجراها نگاه شود. هر بخشی از این پردازش‌ها به‌نوعی “نقدِ رسم و اسلوبِ زندگی و فرهنگِ و سیاست‌ها و ایدئولوژی‌های همان زمان” هستند. در بابِ سریال مذکور هم چنین است؛ اگر بخواهیم در یک جمله‌ی موجز و مفید توصیفش کنیم شاید بتوانیم بگوییم، “مبارزه‌ی خاص در میدانِ عام”. جنگی برای “شبیه‌نشدن” و ارزش خویش را حفظ کردن. به عبارتی، “تمامم را نخواهم فروخت.” در ادامه نیم‌نگاهی به سریال خواهیم داشت.

نیم‌نگاهی به املایِ عنوان؛

با توجهی ویژه در نوعِ نگارش نام سریال دریافت خواهیم کرد که از سه قسمت معنادارِ Plural و ۱ و Bus تشکیل شده است. در واقع فرمولی متشکل از حروف و عدد که مساوی و یا شاید خلاف نتیجه باشند. به عبارت دیگر؛

Plural+1= Bus

Plural =1≠ Bus

گروهی از مردمِ در تصویر که به یک رنگ تبدیل شدند و در امور با یک شکل به یکدیگر کمک می‌کنند. حال در این میان “یک” مخالفِ کنشگر در برابر این جماعت مقاومت و ایستادگی می‌کند تا هم علت را جویا شود و هم به فرم و قالب آنها در نیاید. در حقیقت یک زنِ مبارزِ نویسنده با شخصیتی کنجکاو و  نگران در پی آن است تا بفهمد که چرا افرادِ اطراف او بدونِ پرسش و هر گونه حفاریِ علمی و تفکری به یک شکل می‌خندند و پاسخ می‌دهند.

فرمولِ مزبور به مجموعِ جمع و یک اشاره دارد که شاید به یک وحدت برسند و در یک اتوبوس و در یک مسیر قرار بگیرند تا نه تنها به هدف خود، بلکه به اهدافِ پشت ایدئولوژی‌های سیاسی و اجتماعی-فرهنگی دست یابند. از طرفی ممکن است که این جمع به سرانجام نرسد و یک کشمکش و کنش‌هایی به‌طور پیوسته و فزاینده در یک مسیرِ بی‌انتها و پرتلاطم ادامه باید. در چنین موقعیتی است که افراد روز به روز از یکدیگر فاصله گرفته و رو در روی هم می‌ایستند. شکافِ طبقاتی بیشتر و صورت اجتماعی نابرابریِ خود را بروز می‌دهد. مسئله‌ی جنس و جنسیت دوباره پررنگ می‌شود و انواعِ منظرهایِ سیاسی و اجتماعی به سخن در می‌آیند. قدرت و استبداد همراه با ابزارهای خشونت در میدان‌ها می‌رقصند و هم‌نوع، دشمن و دردِ “دیگریِ خودی و آشنا” می‌شود.

نیم نگاهی به تصویر؛

الف)حیرت و تعجب و شگفتی،  “یکی” را می‌بینیم که در محیطی مهیج و برانگیزاننده‌ی مخوف فریاد می‌زند. ازآنجایی که رنگ زرد از منظر روان‌شناختی انتقال‌دهنده‌ی انرژی‌ست، شاید بر این اصل استوار باشد که این فرد در جماعتی با روان‌شناسی زرد گیر افتاده است و  باید از وضعیتِ کاذب و خنده‌هایِ بی‌هدف و شادیِ دروغین خود را  بیرون بکشد. اما چگونه؟!  

ب)زن، اینکه چرا یک زن به‌عنوان مبارز و نقش اول انتخاب شده است می‌تواند جای بحث داشته باشد. زیرا در طول تاریخ و در دهه‌هایِ گوناگون، هم زن‌ها خودشان در عرصه تازیدند و هم بحران‌هایِ جغرافیایی و سیاسی منجر به اخذ سیاست‌ها و روش‌هایی برای نقش‌پذیری زنان در عرصه‌های مختلف شده است. به بیانی ساده‌تر، شاید یک نگاه فمینیستی نیز در پس پرده باشد تا دوباره به جوامع حاضر اهمیت و قدرت زنان را تذکر دهد. و اینکه دیگر دورانِ تبعیض‌ها و خشونت‌ها نیست و باید به تنوع جنسیتی گرایش پیدا کنیم تا بتوانیم جامعه‌ای با بهره‌وری بهتر داشته باشیم. از طرفی می‌تواند بر کنترلِ جنسِ زن در زمینه‌های مختلف در کشورهایی اشاره داشته باشد.

نیم‌نگاهی به محتوایِ سریال؛

قالبِ و کلیت و تفکرِ نمایش بازنمودی از احوال و اوضاع افرادِ جامعه‌ی تمامیت‌خواه و پست‌ مدرن و پساساختارگرایِ امروزی‌ست که هر فرد را به حاشیه‌ای کشانده و او را در تنهایی و انزوا رها ساخته است. بخشی از دنیایِ نمادین و گریز از هنجارها که افراد را نه در کنار یکدیگر، بلکه رو در روی هم قرار داده است تا قدرتِ خود را به رخ دیگری بکشانند. مردمی که در بیشتر مواقع اختیار خویش را از کف داده و تحت نظر رهبری خودخواه و سودطلب به یک صدا تبدیل شده‌اند و تحمل حتی یک فردِ مخالف خود را ندارند. نه مدارا و سازش را سرلوحه می‌کنند، نه ژرف‌اندیشی در این تفاوت‌ها را. همواره در یک خط حرکت می‌کنند و روی هر چه که نیازمندِ تدقیق و بررسی و بازنگری‌ست پا می‌گذارند. اسم این حالت “خودِ ویروس” است؛ نیازی به نوع خاصی ندارد، چون آدمی در این پهنایِ دهشتناک به ویروس اصلی تبدیل گشته است. حال این آلودگیِ ذهنی گاهی در فرم یک آدمِ واقعی‌ست، گاهی نتیجه‌ی رفتار و ساخته‌های او مانند ربات‌هاست.

در این سریال که هنوز پایان آن مشخص نیست، زنِ نویسنده‌ای به‌مثابه‌ی یک جنگجو در میدانی از شباهت‌ها و لبخندها و تحقیرها و تمسخرها و کنترل‌ها و تذکرها گرفتار شده است. اما چرا یک زن نویسنده؟ شاید چون اهل نگارش به جزییات زندگی دقت بیشتری دارند تا حقیقت‌ها را کشف کنند و از طریق نوشتن به مخاطب منتقل نمایند. از طرفی زن انتخاب شده است شاید چون بتوان راحت بر آن چیره شد و مسلط گشت. به عبارتی، شاید یادآوریِ نظریه‌های دوران گذشته باشد که ضعیف بودن یک جنس مؤنث پیش‌تر از خود اوست. در هر صورت این اهلِ کتاب و تاریخ همواره در فکر راهی برای فهمیدنِ این شرایط دروغین و یکرنگ است تا بتواند آن را تغییر دهد و خود به یکی از آنها تبدیل نگردد. همین مسئله‌ی تغییر و ابزاری نگشتن سوژه‌ی اصلی این سریال است. افرادی را تماشا می‌کنیم که با ارجاع به گذشته فردِ متفاوت را عذاب می‌دهند و از نقطه ضعف او برای مسخ شدنش بهره می‌برند. چنین تصویری ما را باید به این فکر فرو برد که آدمِ مخاطب واقعاً از جنس انسان است یا یک رباتِ ساخته شده و تکرار کننده. مفاهیمی که بسیار پررنگ هستند از طریقِ تکنولوژی روز و افزارهایِ حسی برای تغییرِ فرد خاص القا می‌شوند. در حقیقت فضایی برای او ایجاد کرده‌اند که هر لحظه در کمینِ نگاه‌ها و کنترلی خاص است تا افکار و احساسات و وضعیت او را مو به مو بررسی کنند و با استفاده از کوچکترین ضعف و سستی اراده بتوانند بر او  غالب گردند. به‌جایِ اینکه ابزارهای هوشمند سبب آرامش او شوند، مخل آسایش او گشتند. این برهه از زمان دقیقاً توصیف حال ما انسان‌هایِ به‌اصطلاح مدرن است. جماعتی که در هر چیزی دیر می‌کنیم جز دروغ، سهل‌انگاری، سرعت، رقابت، افترا، تجمل‌گرایی، مال‌طلبی افراطی و غیره که به زعم ما زندگی را رنگین می‌کنند تا پاسخگویِ شرایط امروزی باشیم. از تدبر و منطق و وجدان دور می‌شویم تا در کوتاه‌ترین زمان ممکن به خواسته‌های خود برسیم. در واقع الگوی زیستن ما جنگ قدرت‌هاست. یکدیگر را مهره‌ی بازیِ تسخیر می‌کنیم تا به هر طریقی شده است شبیه خودمان سازیم. در این میان نه تنها از ابزارهای رنگارنگ روز استفاده می‌کنیم، بلکه خودمان ابزار دست دیگری می‌شویم.  

لب کلام؛

تا زمانی که تفاوت‌ها را نپذیریم و لمس نکنیم، تغییر معنا پیدا نمی‌کند، و تنها چیزی که ارث می‌بریم یک “ویروس” خودساخته در شرایطِ کنترل شده است.

source

einiat.ir

توسط einiat.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *