آرمان امروز- رها معیری: در سالهای اخیر، فضای مجازی در ایران بیش از هر زمان دیگری به عرصه شکلدهی افکار عمومی تبدیل شده است. میلیونها ایرانی روزانه بخش قابل توجهی از زمان خود را در شبکههای اجتماعی میگذرانند؛ از تلگرام و اینستاگرام گرفته تا ایکس و دیگر پلتفرمها. اما در کنار گسترش این حضور، یک پدیده نگرانکننده در حال گسترش است: جولان هیجان و قلدری مجازی در برابر عقلانیت و گفتوگوی سازنده. آنچه در ابتدا قرار بود بستری برای مشارکت اجتماعی و شنیدهشدن صداهای متنوع باشد، اکنون به میدانی تبدیل شده که در آن «بلندترین»، «هیجانیترین» و «بیپرواترین» صداها دست بالا را دارند.
ایران جامعهای با مسائل متعدد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. در چنین شرایطی، شبکههای اجتماعی نهتنها نقش رسانهای، بلکه نقش تخلیه هیجانی را نیز ایفا میکنند. اما نکته مهمتر این است که معماری این شبکهها بر اساس تشدید هیجان طراحی شده است. در پلتفرمهایی مانند ایکس یا اینستاگرام، محتواهایی دیده میشود که بیشترین برانگیختگی را ایجاد کنند: خشم، ترس، نفرت، تمسخر، شوک یا افشاگری. همین سازوکار باعث میشود کاربران-حتی بدون قصد قبلی-به سمت تولید محتواهای تندتر، شدیدتر و پرتنشتر سوق داده شوند. در نتیجه، آرامترین و منطقیترین صداها کمکم گم میشوند و آنچه باقی میماند یک رسانه جمعی هیجانمحور است.
تهدیدی برای مشارکت و سرمایه اجتماعی
یکی از پیامدهای مستقیم این وضعیت، رواج قلدری مجازی است؛ پدیدهای که تنها فحاشی یا توهین نیست، بلکه لایههای پیچیدهتری دارد: تحقیر و تمسخر، برچسبزنی سیاسی و اخلاقی، ریپلایجنگ و حملات گلهای، تهدید و حذف نمادین مخالف و ساختن روایتهای غلط برای آسیبزدن به دیگری. این رفتارها نهتنها افراد را از مشارکت سالم بازمیدارند، بلکه بهتدریج یک فرهنگ تازه میسازند؛ فرهنگی که در آن قدرت با کسی است که بهتر میتواند حذف کند، نه کسی که بهتر میتواند توضیح دهد. جامعهشناسان معتقدند که خشونت نمادین-نوعی خشونت غیرجسمی که از طریق کلمات، طعنهها و برچسبها اعمال میشود-میتواند همانقدر آسیبزا باشد که خشونت فیزیکی. فضای مجازی امروز ایران، به دلیل فقدان مقررات مؤثر، هویتهای پنهان و ساختار تشویقکننده هیجان، بستری بیدفاع در برابر این نوع خشونت شده است. در چنین وضعیتی، نهتنها افراد معقول کنار میکشند، بلکه میدان برای افراطیها، هویتهای ناشناس و گروههای فشار دیجیتال بازتر میشود و این روند به تضعیف سرمایه اجتماعی و افزایش سوءظن متقابل میانجامد.
سکوت خردمندان و خطای نمونهگیری در افکار
یکی از خطرناکترین پیامدهای قلدری مجازی، کنارهگیری افراد معتدل و خردگرا از گفتگوست. وقتی افراد احساس میکنند هر واژهای میتواند به حمله، تحقیر یا سوءبرداشت منجر شود، ترجیح میدهند سکوت کنند. نتیجه این سکوت آن است که صداهای افراطی، پرهیجان و تندرو بهجای جامعه سخن میگویند و در علوم اجتماعی، این پدیده «خطای نمونهگیری» نام دارد. به بیان ساده، آنچه در شبکههای اجتماعی دیده میشود، تصویری واقعی از جامعه نیست، بلکه تصویری تحریفشده است که توسط فعالترین و هیجانیترین کاربران ساخته شده است. این امر میتواند سوءبرداشتهای عمیق درباره وضعیت عمومی جامعه ایجاد کند، زیرا تصمیمها و تحلیلها بر اساس صدایی شکل میگیرد که انعکاسدهنده اکثریت نیست. در چنین فضایی، روایتهای غیرواقعی یا بزرگنماییشده بهسرعت گسترش مییابند و گفتوگوی جمعی به «نبرد روایتها» تبدیل میشود، نه تبادل منطقی و سالم.
توهم شفافیت و ظهور پلتفرمکراسی
مشکل تنها به رفتار کاربران محدود نیست؛ ساختار و ذات پلتفرمها نیز ذاتاً غیرقابل اتکا و غیرشفافاند. الگوریتمها بر اساس سودآوری طراحی شدهاند و محتوایی را تقویت میکنند که بیشترین نرخ درگیری ایجاد کند. این یعنی آنچه بیشتر دیده میشود الزاماً واقعیتر یا منطقیتر نیست؛ بلکه صرفاً هیجانیتر و پرفروشتر است. از همینجاست که کارشناسان رسانه معتقدند: «شبکههای اجتماعی آیینه جامعه نیستند، بلکه ماشین تولید خطای شناختیاند.» در چنین فضایی، یک خطر پنهان اما جدی شکل میگیرد: توهم شفافیت. کاربران احساس میکنند چون اطلاعات فراوان است، پس واقعیت نیز روشن است؛ حال آنکه زیرساخت این پلتفرمها اساساً شفاف نیست. مشخص نیست چه محتوایی چرا دیده میشود، چه صدایی بیصدا میماند، چه جریانی تقویت میشود و چه گروهی پشت پرده هدایت افکار عمومی را برعهده دارد. این همان چیزی است که به «پلتفرمکراسی» تعبیر میشود؛ دورهای که در آن قدرت پلتفرمها از بسیاری نهادهای رسمی و رسانههای سنتی بیشتر شده است. ترکیب سه عامل غلبه هیجان، گسترش قلدری مجازی و معماری غیرشفاف پلتفرمها-خطر بزرگی برای جامعه ایران ایجاد کرده است: افزایش قطبیسازی، تضعیف اعتماد اجتماعی، گسترش خشونت نمادین، تحریف افکار عمومی و فرسایش سرمایه اجتماعی. اگر این روند ادامه یابد، جامعه وارد چرخهای از سوءبرداشت، افراطیگری و حذف متقابل میشود؛ چرخهای که بازگشت از آن دشوار است. ماجرای موجهای اخیر در فضای مجازی-از افشاگریها و رسواییهای ساختگی گرفته تا درگیریهای سیاسی و شخصی-نشان میدهد که این فضا تنها محل انتشار محتوا نیست، بلکه میدانی است که آینده اجتماعی کشور در آن شکل میگیرد. برای حفظ قضاوت عقلانی، باید بپذیریم که شبکههای اجتماعی شفاف و بیطرف نیستند و بیش از آنکه حقیقت را تقویت کنند، هیجان و خطای شناختی را بازتولید میکنند. جامعهای که بخواهد سالم بماند، ناگزیر است گفتوگوی خردمندانه را احیا کند؛ گفتوگویی که بر احترام، تحلیل، سواد رسانهای و پرهیز از خشونت نمادین استوار باشد. بدون این بازگشت، خطر آن است که تصویر نادرست فضای مجازی، تصمیمهای واقعی جامعه را شکل دهد و این، خطری استراتژیک برای آینده کشور است.
source