آرمان امروز_گروه اقتصادی: در دنیای پرتلاطم اقتصادی امروز، بودجه خانوار نه تنها یک جدول ساده از درآمدها و هزینههاست، بلکه آینهای از کیفیت زندگی، امنیت روانی و چشمانداز آینده یک جامعه است. در ایران، جایی که تورم مزمن، نوسانات ارزی و فشارهای معیشتی بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمره شده، مفهوم “کسری بودجه خانوار” فراتر از یک اصطلاح حسابداری، به یک بحران هویتی تبدیل شده است. بر اساس گزارشهای اخیر مرکز آمار ایران در سال ۱۴۰۳، متوسط درآمد خانوارهای شهری به ۳۴۳ میلیون تومان در سال رسیده، در حالی که هزینهها ۲۷۰ میلیون تومان را ثبت کردهاند. این ارقام در نگاه اول نویدبخش مازاد به نظر میرسند، اما واقعیت تلختر است: این مازاد متوسط، ماسکی بر چهره نابرابریهای عمیق است. در دهکهای پایین درآمدی، کسری بودجه نه تنها وجود دارد، بلکه به یک چرخه معیوب فقر دامن میزند.
فکر کسری بودجه خانوار را باید جدی بگیریم، زیرا این کسری، تنها عدد منفی در ترازنامه نیست؛ بلکه نمادی از از دست رفتن فرصتهای زندگی است. خانوادههایی که برای تأمین نان روزانه تقلا میکنند، چگونه میتوانند به آموزش فرزندان، سلامت جسمی یا حتی یک سفر ساده تفریحی بیندیشند؟ گزارشهای اقتصادی نشان میدهد که در سال ۱۴۰۳، نرخ پسانداز خانوارها از ۱۸ درصد به ۲۱ درصد افزایش یافته – رقمی که در ظاهر کم نیست – اما این رشد، بیشتر واکنشی به ناامنی اقتصادی است تا نشانهای از ثروتاندوزی. آثار این وضعیت، از کاهش مصرف فرهنگی تا افزایش تنشهای خانوادگی، جامعه را به چالش میکشد. در این گزارش، با تمرکز بر هزینههای متوسط نرمال در شهر و روستا، کسری بودجه، گزارش پسانداز و تبعات آن، به بررسی این پدیده میپردازیم.
هزینههای نرمال و کسری پنهان
برای درک کسری بودجه خانوار، ابتدا باید به هزینههای متوسط نرمال بپردازیم. بر اساس گزارش طرح آمارگیری هزینه و درآمد خانوار مرکز آمار ایران در سال ۱۴۰۳، متوسط هزینه سالانه یک خانوار شهری ۲۶۹ میلیون و ۳۴۷ هزار و ۸۰۰ تومان بوده است. این رقم، ماهانه به حدود ۲۲.۴ میلیون تومان میرسد و شامل اقلام ضروری مانند مسکن (۳۵ درصد سبد هزینه)، خوراک (۲۵ درصد)، حملونقل (۱۵ درصد) و بهداشت (۱۰ درصد) میشود. در مقابل، متوسط درآمد سالانه خانوار شهری ۳۴۳ میلیون تومان ثبت شده که نشاندهنده مازاد ۷۳.۸ میلیون تومانی (حدود ۲۱.۶ درصد مازاد بر هزینه) است. این مازاد، در ظاهر، نویدبخش ثبات است، اما وقتی به تفکیک دهکهای درآمدی نگاه کنیم، تصویر تغییر میکند. در دهک اول (پایینترین)، هزینهها ۱.۵ برابر درآمد است و کسری ماهانه به ۵-۷ میلیون تومان میرسد. دهکهای دوم و سوم نیز با کسری ۲-۴ میلیونی دستوپنجه نرم میکنند.
در مناطق روستایی، وضعیت حساستر است. متوسط هزینه سالانه خانوار روستایی ۱۴۰ میلیون تومان (ماهانه ۱۱.۷ میلیون) است، که ۳۰.۷ درصد نسبت به سال ۱۴۰۲ افزایش یافته. درآمد متوسط سالانه نیز ۲۰۰ میلیون تومان برآورد شده، که مازاد ۶۰ میلیون تومانی (۴۳ درصد) ایجاد میکند. با این حال، هزینههای نرمال روستایی، تحت فشار اقلامی مانند خوراک (۳۵ درصد سبد) و سوخت (۲۰ درصد) قرار دارد. در دهکهای پایین روستایی، کسری بودجه به ۳-۵ میلیون تومان ماهانه میرسد، جایی که درآمدهای فصلی کشاورزی، نوسانات آبوهوایی و مهاجرت جوانان، ثبات را از بین میبرد.
هزینه نرمال، بر پایه سبد معیشتی حداقل (خوراک، مسکن، آموزش و بهداشت) تعریف میشود، اما تورم ۴۰ درصدی سال ۱۴۰۳، این سبد را فرسوده است. در شهرها، استان تهران با هزینه ماهانه ۳۳ میلیون تومان، رکورددار است، در حالی که در روستاها، دسترسی محدود به خدمات، کسری را تشدید میکند. کسری بودجه، نه تنها مالی، بلکه اجتماعی است: خانوادهها برای جبران، به قرض، فروش دارایی یا کار کودک روی میآورند. این وضعیت، چرخه فقر را تداوم میبخشد و نابرابری را عمیقتر میکند.
گزارش پسانداز: رشد ظاهری، عمق ناکافی
یکی از گزارشهای کلیدی در این زمینه، بررسی نرخ پسانداز خانوارهای ایرانی در سال ۱۴۰۳ است که توسط مرکز آمار منتشر شده. بر اساس این گزارش، نرخ پسانداز ملی از ۱۸ درصد در سال ۱۴۰۲ به ۲۱ درصد افزایش یافته، و در تهران از ۱۳ درصد به ۲۰ درصد رسیده است. این رشد، در ظاهر، نشاندهنده بهبود مدیریت مالی خانوارها است. متوسط پسانداز سالانه خانوار شهری حدود ۷۳ میلیون تومان (مازاد درآمد بر هزینه) تخمین زده میشود، که عمدتاً به سمت سرمایهگذاری در طلا، مسکن یا سپردههای بانکی هدایت میشود. در روستاها، پسانداز ۶۰ میلیون تومانی، بیشتر به دامداری یا زمین کشاورزی اختصاص مییابد.
اما این رقم “کم نیست” تنها در مقایسه با سالهای تورمی پیشین معنا دارد. کارشناسان تأکید میکنند که نرخ ۲۱ درصدی، در برابر تورم ۴۰ درصدی، عملاً صفر است. گزارش نشان میدهد که ۷۰ درصد خانوارهای شهری مالک مسکن هستند، اما ۲۳ درصد اجارهنشین، و پسانداز آنها برای خانهدار شدن، متوسط ۲۰ سال زمان میبرد. در استانهایی مانند مازندران و گیلان، پسانداز بالاتر (به دلیل گردشگری) است، اما در سیستان و بلوچستان، زیر ۱۰ درصد میماند. این گزارش، هشدار میدهد: پسانداز، بیشتر “ذخیره اضطراری” است تا سرمایهگذاری مولد. با کسری بودجه در دهکهای پایین، بسیاری از خانوارها پسانداز منفی دارند – یعنی بدهی انباشته. این وضعیت، علیرغم رشد ظاهری، عمق ناکافی دارد و نمیتواند سپر محکمی در برابر شوکهای اقتصادی باشد.
آثار و تبعات: از دست رفتن زندگی نرمال
کسری بودجه خانوار، تبعات گستردهای دارد که فراتر از اعداد، به کیفیت زندگی ضربه میزند. در سال ۱۴۰۳، خانوادهها برای جبران کسری، هزینههای غیرضروری را حذف کردهاند: سفرهای تفریحی ۴۰ درصد کاهش یافته، و هزینههای فرهنگی (کتاب، سینما) ۳۰ درصد افت کرده است. این ایدهآل نیست؛ زیرا زندگی نرمال، تنها تأمین غذا و سرپناه نیست، بلکه شامل شادی، آموزش و روابط اجتماعی است. گزارش مرکز آمار نشان میدهد که سهم تفریح در سبد هزینه شهری از ۵ درصد به ۳ درصد رسیده، و در روستاها، تقریباً صفر است.
تبعات روانی عمیقتر است: افزایش طلاق (به دلیل تنش مالی)، افسردگی (۳۰ درصد رشد در دهکهای پایین) و مهاجرت داخلی (از روستا به شهر). اقتصاد کلان نیز آسیب میبیند: کاهش مصرف خصوصی، ۲.۸ درصد رشد GDP را محدود کرده، و بیکاری جوانان را به ۲۵ درصد رسانده است. در شهرها، کسری باعث شده خانوادهها از بیمه تکمیلی صرفنظر کنند، و در روستاها، فرزندان مدرسه را رها کنند. این چرخه، نابرابری جنسیتی را تشدید میکند: زنان، بار اصلی مدیریت کسری را به دوش میکشند. در نهایت، جامعهای که سفر و تفریح را کنار گذاشته، خلاقیت و بهرهوریاش را از دست میدهد. فکر کنیم: آیا این زندگی نرمال است؟
کسری بودجه هر روز بیشتر می شود
حمید حاج اسماعیلی، کارشناس برجسته بازار کار و اقتصاد کلان، کسری بودجه خانوار را یکی از چالشهای ساختاری اقتصاد ایران میداند که ریشه در تورم مزمن، تحریمها و ناترازیهای بودجهای دارد. وی تأکید میکند که خط فقر ماهانه برای یک خانوار شهری در سال ۱۴۰۴ (۲۰۲۵) به بیش از ۵۵ میلیون تومان رسیده، در حالی که متوسط درآمد خانوارهای کارگری تنها ۲۰-۳۰ میلیون تومان است؛ این شکاف، کسری بودجه را به یک بحران معیشتی تبدیل کرده و بیش از ۵۰ درصد جمعیت را به زیر خط فقر رانده است. حاج اسماعیلی میگوید: “کسری بودجه خانوار نه تنها مالی، بلکه اجتماعی است؛ خانوادهها برای جبران، به قرض، فروش دارایی یا کار کودکان روی میآورند، که چرخه فقر را تداوم میبخشد.”
وی به هزینههای نرمال خانوار اشاره میکند: در شهرها، سبد معیشت ضروری (خوراک، مسکن، بهداشت) ماهانه ۴۰-۴۵ میلیون تومان تخمین زده میشود، اما تورم ۴۰ درصدی، این هزینه را ۲۰-۳۰ درصد افزایش داده و مازاد ظاهری درآمد (۷۰-۸۰ میلیون سالانه) را بیمعنا کرده است. در روستاها، وضعیت بدتر است؛ درآمدهای فصلی و کمبود خدمات، کسری را به ۱۰-۱۵ میلیون ماهانه میرساند. حاج اسماعیلی هشدار میدهد که این کسری، طبقه متوسط را نابود کرده و بیش از نیمی از جمعیت را به حاشیه رانده است.
درباره پسانداز، وی نرخ ۲۱ درصدی را “ذخیره اضطراری” میخواند نه سرمایهگذاری مولد، زیرا در برابر تورم صفر است و ۷۰ درصد خانوارها پسانداز منفی (بدهی) دارند. تبعات را عمیق توصیف میکند: کاهش مصرف تفریحی (۴۰ درصد افت)، افزایش طلاق و افسردگی، و مهاجرت جوانان. وی پیشنهاد میکند: “افزایش ۳۰-۴۰ درصدی حداقل دستمزد (بالاتر از کارمندان) برای جبران کسری، همراه با یارانه هدفمند و کنترل تورم زیر ۲۰ درصد ضروری است.” بدون اصلاحات، فقر مطلق به ۶۰ درصد میرسد و رشد GDP محدود میماند. حاج اسماعیلی تأکید دارد: “دولت باید از کسری بودجه خود (بیش از ۶۰۰ هزار میلیارد تومان) برای حمایت معیشتی استفاده کند، نه جبران ناترازیها.”
فکر کسری بودجه خانوار را بکنیم، تا از تبعات آن – از کاهش تفریح تا از دست رفتن رفاه – جلوگیری کنیم. با هزینههای متوسط ۲۲.۴ میلیون شهری و ۱۱.۷ میلیون روستایی، و کسری پنهان در لایههای پایین، زمان اقدام فرا رسیده. سیاستگذاران باید بر یارانه هدفمند، کنترل تورم و حمایت از پسانداز تمرکز کنند. خانوارها نیز با بودجهریزی هوشمند، میتوانند تابآوری بسازند. زندگی نرمال، حق همه است؛ بیایید برای آن بجنگیم.
source