فیلم MaXXXine محصول جدید کمپانی A24، به عنوان سومین فیلم از سهگانه X اکران و منتشر شد. در این فیلم هم به مانند ۲ فیلم پیشین، تی وست کارگردانی اثر را برعهده دارد و میا گاث به عنوان ستاره اصلی فیلم روبهروی دوربین قرار گرفته است.
در سال ۲۰۲۲ تی وست، کارگردان ۴۳ ساله آمریکایی، براساس فیلمنامهای که خودش نوشت؛ و با بودجه بسیار اندک ۱ میلیون دلاری آغازگر سهگانهای در ژانر وحشت – روانشناختی – درام شد. تی وست فیلم X را در سال ۱۹۷۹ روایت کرد. جایی که گروهی از جوانان آمریکایی که در اوضاع نابهسامان و ناامیدکننده آن روزهای آمریکا زندگی میکردند تصمیم میگیرند با ساخت فیلمهای جنسی بزرگسالانه در نوارهای ویدویی (VCR)- که در آن روزها به تازگی روی کار آمده بود- به رویای آمریکایی خود تحقق ببخشند و به شهرت بالایی دست پیدا کنند. تی وست در همان ۱ ساعت ابتدایی فیلم X، بیننده را کاملا درگیر اثر خود کرد و توانست با شخصیت پردازی درست ۶ جوان (که میا گاث و جنا اورتگا نقش دو نفر از آنها را بازی میکردند) یک جمع قابل باور بسازد و بیننده را با افکار و اهداف هر یک آشنا کند. در ۴۰ دقیقه بعدی، اثر کاملا وارد کالبد ژانر وحشت شد و شاهد همان کلیشههای همیشگی این ژانر-البته به شکلی جذاب و تماشایی- شدیم. نکتهای که بیش از همه چیز، توجه من را در فیلم اول (X) به خود جلب کرد، کارگردانی قدرتمند تی وست بود. تی وست در آن فیلم نشان داد که کارگردان بااستعدادی است. او با استفاده از لوکیشنهای محدود و داشتن تنها ۱ میلیون دلار و با اختیار داشتن ۸ بازیگر کاری ساخت که احتمالا میتوان به عنوان یکی از بهترین فیلمهای ژانر وحشت در چند سال اخیر از آن یاد کرد. تی وست روی همه جوانب فیلم تسلط خود را نشان داد. از همان پلانهای ابتدایی فیلم، با فیلمبرداری خوبی طرف بودیم، قاب بندیها، زاویه دوربین و بقیه موارد با استاندارد بالایی رعایت شده بود. از طرفی فیلمنامه خوب و معناداری توسط خود تی وست نوشته شده بود که کمتر اثری در سالیان اخیر در ژانر وحشت ساخته شده که فیلمنامه، دارای عمق لازم باشد. همچنین تی وست بازیگردانی خوبی هم داشت و شاهد نقش آفرینیهای خوبی از سوی بازیگران بودیم. علاوه بر اینها، تی وست در این فیلم نشان داد که به خوبی میتواند فیلم ترسناک بسازد و بلد است که چگونه ضربان قلب مخاطب را به مدت دقایقی طولانی بالا ببرد. جالب است بدانید که حتی تدوین فیلم هم برعهده تی وست بود و او این کار را هم به شکلی خوب انجام داد.
فیلم X مزد خودش را علاوه بر تحسین منتقدان، در باکس آفیس هم گرفت و به اثری کاملا سودآور تبدیل شد. این فیلم با بودجه ۱ میلیون دلاری در نهایت ۱۵ میلیون دلار فروخت تا کمپانی A24 حاضر شود با تی وست برای ادامه دادن این مجموعه، همکاری کند.
چند ماه بعد و در همان سال ۲۰۲۲، پیش درآمدی بر فیلم X، تحت عنوان Pearl ساخته شد. فیلم Pearl درباره شخصیتی با همین نام بود که در فیلم اول هم به عنوان پیرزن شرور داستان دیده شد. «پرل» در سال ۱۹۱۸ روایت شد، روزهای پایانی جنگ جهانی اول، که دختری به نام پرل با داشتن زمینههای روانی، در خانهای دورافتاده از شهر، با پدر معلول و ناتوانش و همین طور مادر سختیکشیده و بیحوصلهاش ایّام جوانی را پشت سر میگذاشت. او رویای تبدیل شدن به ستاره سینما را داشت. امّا به سبب داشتن شوهری که در جنگ حاضر بود، فرهنگ آن زمان و همچنین شرایط خانوادگیاش مجبور بود برخلاف میلش به مزرعهداری روی بیاورد.
در فیلم «پرل» تی وست کارگردانی، تهیهکنندگی، نویسندگی و تدوین اثر را برعهده داشت! همچنین میا گاث علاوه بر نقش آفرینی در نقش کاراکتر اصلی (پرل) هم در تهیهکنندگی اثر و هم در نویسندگی آن مشارکت داشت. فیلم «پرل» را به سختی میتوان فیلمی ترسناک نامید. بلکه «پرل» اثری درام-روانشناختی با چاشنی سینمای وحشت بود. «پرل» اگرچه در فیلمنامه خود ضعف داشت و نتوانست آرک داستانی کاراکتر پرل را به طور کامل و دقیق بسازد، اما با لطف نقش آفرینی خوب میا گاث و کارگردانی خوب تی وست، به اثری قابل قبول تبدیل شد. جالب است بدانید که «پرل» هم با بودجهای ۱ میلیون دلاری با لوکیشنی محدود (تقریبا همان لوکیشن فیلم اول) ساخته شد و در نهایت موفق به فروش حدود ۱۰ میلیون دلاری شد.
حال در ادامه به نقد و بررسی سومین فیلم از این سهگانه، فیلم MaXXXine به کارگردانی تی وست میپردازم که داستان زندگی مکسین مینکس (با نقش آفرینی میا گاث)، ۶ سال پس از اتفاقات فیلم X را نمایش میدهد.
در فیلم MaXXXine که دنبالهای بر فیلم X محسوب میشود وارد سال ۱۹۸۵ میلادی میشویم. جایی که مکسین مینکس پس از پیدا کردن شهرت و ثروت خوب از طریق حضور در فیلمهای جنسی بزرگسالانه، قصد دارد از این فضا فاصله بگیرد و به سمت سینمای حقیقی روی بیاورد. به همین مناسبت او به هالیوود میآید و در تست بازیگری یکی از فیلمهای ژانر وحشت شرکت میکند. او موفق میشود در تست پذیرفته شود و برای این نقش انتخاب شود. در حالی که مکسین خود را برای حضور در این فیلم و نقش آفرینی در یک فیلم هالیوودی آماده میکند؛ قاتلی سریالی که مدتهاست در حال قتل زنانِ جوانِ سینمای هالیوود است؛ هدفش را مکسین قرار داده است و حالا مکسین باید خود را از این خطر جدید در امان نگه دارد.
«مکسین» ابتدا با یک ویدیو ضبط شده از کودکی مکسین مینکس آغاز میشود که دیالوگهایی بین او و پدرش (بسیار مذهبی) رد و بدل میشود و همان جمله معروف سهگانه یعنی «زندگیای که سزاوار من نباشه را نمیپذیرم!» گفته میشود. در ادامه جملهای از بت دیویس (بازیگر زن هالیوودی که ۲ بار برنده اسکار شد و ۱۱ نامزدی بدست آورد!) نوشته میشود:
«در این صنعت فقط وقتی شما به ستاره تبدیل میشوید که بقیه شما را به عنوان یک هیولا بشناسند!»
سپس به مانند ۲ فیلم قبلی، پلان ابتدایی از درون یک فضای بسته تاریک آغاز میشود که دری باز میشود و روشنایی محیط بیرون دیده میشود. مکسین (میا گاث) وارد میشود و در تست بازیگری شرکت میکند و خوش میدرخشد. وارد سال ۱۹۸۵ شدهایم. یک تیتراژ عالی با موسیقی به سبک دهه ۸۰ آمریکا میشنویم و با تیتر روزنامهها، حالوهوای آن روزهای سینمای هالیوود و در راس آن ژانر وحشت، همچنین اخبار یک قاتل سریالی و غیره آشنا میشویم. افتتاحیه فیلم «مکسین» خیلی خوب است و نوید یک دنباله خوب در این سهگانه را میدهد.
یکی از نکات مهم مثبت این فیلم بازنمایش جذاب و درست گذشته است. در هر دو فیلم قبلی یعنی X و Pearl هم بازسازی گذشته به شکل بسیار خوب و درستی اتفاق افتاده بود و علاوه بر طراحی صحنه، دکور و چنین موارد بصری، موضوع و سوژه فیلمنامه هم کاملا در همان حالهوای آن دوره روایت میشد. در «مکسین» هم کماکان این نقطه قوت وجود دارد و تی وست موفق میشود شما را به دهه ۸۰ هالیوود ببرد و موجب آشنایی نسبی ما با آن دوران شود. نوع فیلم و نگاتیو استفاده شده هم کاملا موثر است. تی وست به شکل درست و دقیقی از فیلم دانهدار (Grainy) استفاده کرده تا بتواند حسّ نزدیکی نسبت به آن دوران ایجاد کند.
اما تی وست هر چقدر در ارائه نمایی کلی از دهه ۸۰ هالیوود موفق بوده؛ در روایت خود مشکلات فراوانی دارد. در این فیلم شخصیت پردازیها همگی سطحی و ضعیف هستند. از شخصیت پردازی ۲ کارآگاه گرفته تا شخصیت پردازی خود ویلن!
خوب است پیش از اینکه به بقیه نکات فیلم بپردازیم به شخصیت پردازی در فیلم بپردازیم. به جز مکسین (با نقش آفرینی میا گاث) بقیه کاراکترها برای اولین بار است که در فیلم حضور یافتهاند. شخصیت پردازی مکسین به لطف فیلمنامه خوب فیلم X، از پیش انجام شده بود و در این فیلم تی وست فرصت داشت تا از یک کاراکتر پرداخت شده بهترین استفاده را ببرد. اما به شکل عجیبی در فیلم «مکسین»، کاراکتر مکسین هیچ تغییر خاصی پیدا نمیکند! اصطلاحا در این فیلم Character Journey وجود ندارد. یعنی اگر شما مکسینِ ابتدای فیلم را با مکسینِ انتهای فیلم مقایسه کنید تقریبا هیچ تفاوتی ندارد! یکی از اصول فیلمنامه این است که کاراکتر با تجربۀ داستان و حوادث جدید، تفاوتی (هر چند اندک) در شخصیتش پدید بیاید. اما در اینجا به هیچ وجه این اتفاق نه تنها برای مکسین بلکه برای هیچ کاراکتری نمیافتد و اصولا آرک کاراکتر معنا ندارد!
بقیه کاراکترهای فیلم هم که همگی جدیدالورود هستند و متاسفانه همگی در پایینترین سطح شخصیت پردازی وجود دارند و بیننده نمیتواند هیچ ارتباطی با آنها بگیرد. کاراکتر لئون (که دوست مکسین است) در بهترین حالت یک تیپ است. ۲ کاراکتر کارآگاه (با نقش آفرینی میشل موناهن و بابی کاناوله) حتی تیپِ کارآگاه هم نیستند و مشخص نیست اصلا این دو نفر چه هستند و چه نقشی در فیلم دارند! دو آدمی که فقط کمی شوخی بی نمک با یکدیگر میکنند و به جای حلّ موضوع قاتل سریالی و پیدا کردن سرنخ، فقط وقت فیلم را هدر میدهند.
به نظر میرسد تی وست در این فیلم مسرور از موفقیت نسبی دو فیلم قبلی، رو به فیلمی عظیمتر آورده که به هیچ وجه نتوانسته کیفیت بالایی داشته باشد. دو فیلم X و Pearl با کمتر از ۱۰ کاراکتر و در لوکیشن بسیار محدودی ساخته شدند. اما فیلم MaXXXine علاوه بر لوکیشنهای بیشتر خودش، سعی داشته کست جذاب و پرنامی را دستوپا کند و مشخصا فیلمنامه گنجایش این همه کاراکتر را نداشته است. میشل موناهن و بابی کاناوله که در این فیلم بسیار بد هستند و بدترین کاراکترهای این سهگانه را نقش آفرینی میکنند! همچنین کوین بیکن در نقش کاراکتر جان لبت (مزدورِ قاتل سریالی) هدر رفته است چرا که کاراکتر او هم به مانند ۲ کارآگاه حتی یک تیپ درست و مناسبِ فیلم نیست! اصلا قابل باور نیست که چرا تی وست که ۲ فیلم قبلی را با چنان اتمسفر سنگینی ساخته بود و نفسهای بیننده را در مدت ۱۰۰ دقیقه سنگین کند؛ در این فیلم به کاراکترهایی لوده و به ظاهر کمدی رو آورده است تا فضای فیلم را به طور کل خراب کنند! قطع به یقین میتوان گفت اتمسفر این فیلم به هیچ وجه خوب نیست و بیننده حتی در یک لحظه از این فیلم حسّ سنگینی و مواجهه با فیلمی دارک و ترسناک را ندارد. خیلی عجیب است ولی تی وست که در دو فیلم قبلی به خوبی توانسته بود هم ترس بسازد، هم شوک ایجاد کند و هم در لحظات فراوانی تعلیق خلق کند در این فیلم موفق به انجام هیچ یک از این موارد حتی برای یک لحظه هم نمیشود! دلیل آن هم واضح است. فیلمنامه نادرستی که از کاراکترهای فراوانی پر شده است که برخی از آنها اصلا برای فضای این فیلم مناسب نیستند.
برای مثال در بیشتر مدت فیلم تهدید مکسین، جان لبت (کوین بیکن) است که هر بینندهای میداند که این کاراکتر اصلا در حدی نیست که برای مکسین خطری ایجاد کند. به همین مناسبت در همه صحنههای تعقیب و گریز، به جای اینکه بیننده دچار هیجان شود، کاملا خنثی فیلم را تماشا میکند.
نکته عجیبی که در فیلمنامه «مکسین» به چشم میخورد سکانسی است که در آن مکسین متوجه میشود جان لیلی کالینز در خطر است. احتمالا هر بیننده با دقتی در همان صحنه دیالوگ بین مکسین و لیلی کالینز، متوجه شده بود که او قرار است به همان جایی برود که قاتل سریالی حاضر خواهد بود. حتی در طول فیلم یکی دوبار با اینسرتهای مختلف بر روی فیلمِ لیلی کالینز، به این موضوع تاکید میشود. اما به شکل عجیبی میبینیم که مکسین پس از مدتی طولانی این موضوع را متوجه میشود و کارگردان با فلشبک سعی دارد بیننده را از چیزی که بارها متوجه شده بود، آگاه سازد!
اما به عنوان نکته آخر به ویلن فیلم، پایان بندی و مضمون آن میپردازم. ویلن فیلم در ابتدای فیلم به شکلی کلیشهای ولی خوب تصویر شده بود و تهدیدآمیز به نظر میرسید. در ادامه فیلم و حضور کاراکتر جان لبت به عنوان کارگزار قاتل سریالی، از تهدیدات ویلن هم کم شد چرا که لبت یک کاراکتر مضحک بود. هشدار اسپویل: در پایان بندی فیلم و با پیچش داستانی میبینیم که قاتل سریالی همان پدر مکسین است که قصد دارد این دختران را –که از نظرش شیطانی شدهاند- رها کند! این موضوع در کاراکترِ پدر اصلا ساخته نمیشود که چرا چنین طرز فکری دارد و صرفا قصد دارد با ربط دادن او به مذهب این موضوع را توجیه کند که غیرقابل باور است. همچنین مکسین به شکلی بسیار خونسرد و بی توجه پدرش را در حضور نیروهای پلیس به طرز فجیعی میکشد و از او به عنوان یک قهرمان یاد میشود! یکی از عوامل موفقیت نسبی دو فیلم پیشین، پیچیدگی کاراکترها و موقعیت آنها بود. مشخص نیست در این فیلم چه بر سرِ تی وست آمده که کاراکترهایش را چنین سطحی و مضحک به تصویر کشیده و حتی سعی نکرده کوچکترین عمقی به آنها بدهد.
فیلم MaXXXine با فروش ۲۲ میلیون دلاری به پرفروشترین فیلم این سهگانه تبدیل شد و با توجه به پایان بندی اثر و مصاحبه خود تی وست، به نظر میرسد به زودی خبر ساخت فیلم چهارم هم تایید شود. چیزی که واضح است این است که اگر تی وست بخواهد ۲ فیلم نسبتا خوبی که ساخته است (X و Pearl) هدر نرود باید به فکر استخدام یک فیلمنامه نویس خوب باشد تا نگذارد ضعفهای بزرگ فیلم MaXXXine تکرار شود.
در پایان باید گفت فیلم MaXXXine بدون شک ضعیفترین فیلم سهگانه X محسوب میشود. فیلمنامه فیلم در بسیاری از موارد ضعیف کار شده است و به هیچ وجه در حد دو فیلم قبلی نیست. اگرچه «مکسین» در نمایش نمایی کلی از دهه ۸۰ هالیوود موفق بوده و فیلمی سرگرم کننده است؛ اما نه تنها این فیلم به هیچ وجه ترسناک نیست، بلکه با کاراکترهای جدیدالورود بدی که دارد، در لحظاتی تبدیل به فیلمی مضحک میشود.
نمره نویسنده به فیلم: ۵ از ۱۰
source