الهام بهروزی
این روزها انگار آمدهاند تا بخشی از گنجینههای شعر فارسی را که در
انزوای خانه روزگار میگذرانند، با خود ببرند به جایی دورتر از این دنیا. هنوز خاک
مزار احمدرضا احمدی و ر. اعتمادی خشک نشده که این بار خبر مرگ شاپور جورکش، منتقد
ادبی، شاعر، مترجم و نمایشنامهنویس معاصر اندوه را بر دل اهالی ادبیات نشاند.
شاپور جورکش، یکی از چهرههای ادبی معاصر بود که با وجود داشتن روحیه
و اخلاق خاص خود، در حوزه ادبیات معاصر با تدوین آثاری در حوزه شعر نو و زنان، رد
پای محکمی از خود بر جای گذاشت. او شاعری بود که هم شعر را میدانست و هم تفسیر میکرد.
جورکش، با اینکه زخمخورده سانسور بود و منزوی؛ ولی قامتش به شعر میخورد و بلد
بود چطور شعر را بگوید و بخواند و نقد کند.
جورکش کسی بود که بخشی از حیات خود را صرف بازخوانی آرای نیما و
شعرهای نو کرد و بر این باور بود که «شعر نیمایی گفتن کار سختی است؛ چون شاعر باید
مثل نمایشنامهنویس پرسونا بیافریند تا هر کدام از شخصیتها با هنجارهای طبقه و
فرهنگ خاص خودش صحبت کند. شعر نیما زاویه صدای تازه و میدان دید تازه است که باید
در آن به جای افراد مختلف نشست و با زبان آنها صحبت کرد و از دید آنها جهان را دید؛
از دید یک کارگر، روحانی، وکیل و… همانطور که نیما در شعر «افسانه» از دید عاشقی
صحبت میکند که با موضوع شعر مواجه شدهاست یا مثل «سه تابلوی مریم» میرزاده عشقی
که افراد مختلف راجع به یک موضوع حرف می زنند. سرودن چنین شعرهایی واقعا سخت است.»
شاپور جورکش در ۱۰ بهمن ماه ۱۳۲۹ در شهرستان فسا از توابع استان فارس به دنیا آمد و در
دانشگاه شیراز در رشته زبان انگلیسی فوق لیسانس گرفت.
او تا سال ۱۳۵۸ در همین
دانشگاه تدریس میکرد؛ اما در دوران پس از انقلاب ادامه همکاری وی با این دانشگاه
متوقف شد.
کار هنری جورکش پیش از انقلاب تئاتر بود. او سرپرستی کمیته تئاتر
دانشگاه شیراز را از سال ۱۳۵۴
تا ۱۳۵۶ به عهده داشت و در کارگاه
تئاتر کودک تلویزیون مرکز شیراز نیز تا سال ۱۳۵۸تدریس میکرد ولی در دوران بعد از انقلاب این فعالیتهای
او هم با مشکل مواجه شد. از آن پس شعر و ترجمه و
فعالیت در آموزشگاههای خصوصی به حرفه و دلمشغولی اصلی جورکش بدل شد.
«بوطیقای شعر نو» کتاب معروف شاپور جورکش است که در آن از منظری تقریبا
متفاوت به نوآوریهای پدر شعر معاصر ایران نگاه کرده بود. او معتقد بود که رهروان
شعر نیما یوشیج مضمون ایدهها و کار او را
درک نکردند. وی پس از انتشار این اثر، در گفتوگویی بیان
کرد: «سردرگمي امروز حاصل پيگير نبودن و نخواندن تئوريهاي نيماست. نيما در برههاي
بنيان شعر فارسي را به هم ريخت و انتظار داشت شاگرداني داشته باشد که کار او را
ادامه دهند، اگرچه زمان زيادي از وفات او نميگذرد؛ اما قالب ابداعياش کمتر به
کار ميرود، هرچند روح شعر نو همچنان بر فضاي ادبيات حاکم است.»
از دید وی، «کار نيما صرفا پيشنهاد يک قالب نبوده، بلکه تغيير ديدگاه
يا تغيير زاويه صدا بود. در طرح چنين سوالات و مباحثي بايد به سراغ نقطه پايان آن
مساله رفت و بعد به چرايي ادامه نيافتن آن پرداخت؛ اما الان نکته اين است که شعر
نيما کلا دنبال نشده است…
حتي شاملو هم متوجه نشد نيما
چه ميگويد. او با کمک فريدون رهنما و چند نفر ديگر، بهجاي حل کردن صورت مساله،
کار را براي خودشان سادهتر کردند و به دنبال شعر سپيد و حجم و… رفتند. در حالي
که اگر آنها موضوع کار نيما را درک کرده بودند، ميتوانستند شعر سپيد را بهتر به
سرانجام برسانند. از معدود کساني که بهدنبال شعر نيمايي رفتند، يکي اخوان ثالث
بود که در شعرهايي مثل «کتيبه» و «خوان هشتم» توانست نظريات و کار نيما را اجرايي
کند. حتي بعدها فروغ و آتشي هم از نيما جدا شدند و همانطور که گفتم، کسي اساسا
شعر نيما را دنبال نکرد. حتي در زمينه تئوري هم کسي به انديشه و نظرات نيما بهايي
نداد.»
جورکش افزون بر شعر نیمایی، در اثر دیگری با عنوان «زندگی، عشق و مرگ
از دیدگاه صادق هدایت» نقبی به حیات و کارنامه ادبی هدایت زده است. این اثر بهدلیل
استواری نظر و غنای محتوا، از جمله کارهای مهم در گستره هدایتپژوهی تلقی میشود.
از دیگر کارهای پژوهشی این منتقد ادبی میتوان به کتاب «خفیهنگاری
خشونت در سرزمین آدم لِتی» اشاره کرد که به موضوع خشونت و زنستیزی در ایران
پرداخته و کوشیده بود، رد و نشانهها و دلایل این رویکرد را در نمونههایی از آثار
ادبی کلاسیک و معاصر ریشهیابی کند. این کتاب پس از چندی از بازار جمع شد و مهر
ممنوعیت خورد.
افزون بر این آثار پژوهشی، از جورکش دو مجموعهشعر خواندنی به نامهای
«هوش سبز» و «نام دیگر دوزخ» منتشر شده است. از دید منتقدان ادبی، جورکش در این دو
منظومه، به کشف و شهودي دامنهدار در ناگفتههاي اسطورهاي، حماسي و تاريخي انسان
و زيست او در جهان ميپردازد و بايد به اين نکته مهم توجه داشت که موتور محرکه و
عامل پيشبرنده منظومههاي او نيز همچون اغلب منظومههاي شاعران ديگر، غالبا عنصر
روايت است.
روايت در اکثر منظومهها نقش پررنگي دارد و در عين پيشراندن جريان
تکوين و تکامل شعر، عامل اصلي پيوستگي و انسجام در محور عمودي آن است؛ اما نقطه
افتراق و تمايز مهمي که ميان منظومههاي مدرن شاعراني از جنس جورکش با شاعران عصر
کلاسيک وجود دارد، اين است که در منظومههاي کلاسيک اعم از منظومههاي مهم ادبيات
کلاسيک فارسي (در کار شاعران بزرگي چون نظامي و جامي و فخرالدين اسعد گرگاني) يا
نمونههاي غربي (از قبيل بهشت گمشده جان ميلتون يا منظومههاي چاوسر) روايت يا حتي
فراروايتي بيرون از شعر شکل گرفته، ساخته و پرداخته شده است و سپس از بيرون به شعر
تزريق ميشود؛ اما در منظومههاي مدرن از قبيل سنگ آفتاب اکتاويو پاز، سرزمين هرز
اليوت، بلنديهاي ماچوپيچو از نرودا يا صداي پاي آب سهراب سپهري و اسماعيل رضا
براهني، روايت در درون خود شعر شکل ميگيرد و تکوين مييابد و به صورت بلاواسطه از
بيرون به شعر تزريق نميشود؛ بلکه اساسا خود منظومه به بستري براي کشف و شهود و
پيريزي روايتي جديد از انسان و جهان تبديل ميشود.»
از دید آنها، این منظومههاي شاپور جورکش نيز در زمره منظومههاي
مدرن و موفق در شعر معاصر فارسي قرار ميگيرند. شاعر در اين دو کتاب شعر با خلق
فضاهاي اسطورهاي و تاريخي و با ارجاعات متعدد به متون کهن ديني و اساطيري و
افسانههاي قومي و ملي، ضمن احضار آنها به افق فکري امروز، از طريق ايجاد ارتباطات
بينامتني درهم تنيده، ميکوشد اتصال کوتاهي ميان ديروز و امروز برقرار کند که در
نوع خود قابلتامل است. در واقع جورکش در اين منظومه پروژهاي فراتر از شعرنوشتن
صرف را دنبال ميکند و محصول کارش محاط در يک دايره معنايي و مفهومي عظيمتر است
که تامل و پيجويي مستمر براي يافتن راه برونرفت انسان امروز از بحران را دربر ميگيرد.
ذهنيت شاعرانه و تعاليجوي جورکش، چه در وقت سرايش شعر و چه در هنگام
نقادي، ريشه در ميراث ادبي و تاريخي برگرفته از سنت پيشينيان دارد؛ اما به سبب
اشراف بر تحولات گسترده مدرن در اعصار جديد و با تکيه بر دانستههاي تجربياش، هيچگاه
از پذيرش نوآوري و طرح مسائل بشريت همعصر خود نيز غافل نميشود. ارجاعات مکرر
شاعر به متون کهن و ارتباط بينامتني با ماجراها و شخصيتهاي اسطورهاي و تاريخي در
بافت تاريخي و مالوفشان متوقف نميمانند و در مقاطع مختلف به رخدادها و دغدغههاي
امروز پيوند ميخورند.
او ماهرانه به ترسيم تقابل
جبهه يکپارچه شر در برابر توان تحليل رفته نيروي خير در جهان مصيبتزده ما ميپردازد
و نشان ميدهد که چگونه تمامي نيروهاي بدي در پسزمينه جهاني معناباخته، در يک
راستا و با برآيندي واحد عمل ميکنند و البته از اين نکته کليدي هم غافل نميماند
که تقابل ميان جبهه خير و شر را فراتر از تقابل سنتي و شناختهشده آنها تصوير کند
و نشان دهد که ما با جابهجاشدن دايمي صحنه خير و شر و تغيير نقشها مواجه هستيم.»
علاوه بر شاعری و پدید آوردن منظومههای ژرف و مدرن مبتنی بر اسطورههای
کهن، از دیگر فعالیتهای ادبی مهم جورکش میتوان به تأسیس گروه «ترجمه شیراز» اشاره
کرد که ترجمههایی همچون «دموکراسی و هنر»، «درآمدی تاریخی بر نظریههای ادبی از
افلاطون تا بارت»، «پست مدرنیسم» از سوی این گروه بیرون آمد.
از دید برخی از کارشناسان و منتقدان ادبی، اگر مروري کلي بر مجموعه
فعاليتها و دستاوردهاي جورکش در زمينه نقد و نظريه ادبي داشته باشيم، روشن است که
پژوهشها و تاليفات او چه در مورد زندگي و آثار صادق هدايت و بوطيقاي شعري نيما
يوشيج و چه پژوهش تفسيري و نقادانه او از بنيادهاي خشونت در کتاب خفيه نگاريها،
همگي براساس حفظ دو عنصر مشترک و بنيادين ساخته و پرداخته شدهاند: يکي خوانش
دقيق، همدلانه و البته چندجانبه متون مورد بحث با روشي هرمنوتيکي که به او امکان
کشف لايه به لايه معناها و استخراج نکات تازه را ميدهد و ديگر، سعي مستدام او
براي ساختن روايتها و جهانهاي موازي بر مبناي امکانات و منابع ادبي و بلاغي که
متون مرجع در اختيارش قرار ميدهند.
شاپور جورکش که در سالهای آخر عمر طریق عزلت را
برگزیده بود و در کمتر محفل ادبی شرکت میکرد، سرانجام در روز جمعه، ششم مردادماه
در سن 73 سالگی درگذشت. او از ۱۰
روز پیش از مرگش به علت مشکلات ریوی با هوشیاری پایین در بیمارستانی در شیراز بستری
شده بود.
source