Wp Header Logo 579.png

بازی های ویدیویی زیادی با محوریت خیانت وجود دارند. در این مقاله به دردناک‌ترین و به‌یادماندنی‌ترین این داستان‌ها می‌پردازیم.

خیانت از سوی کسی که به او اعتماد داریم، یکی از دردناک‌ترین حس‌هایی به شمار می‌آید که ممکن است در طول زندگی‌مان تجربه کنیم. اعتماد چیز بسیار ارزشمندی است که به دیگران هدیه می‌دهیم و سوء استفاده کردن از آن، چیزی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن عبور کرد. شاید به همین دلیل است که در بین آثار ادبی و سینمایی، آن‌هایی که به موضوع خیانت و اعتماد اشاره دارند، مورد استقبال خیل عظیمی از مخاطبان قرار می‌گیرند؛ چون همه به نحوی این حس را در زندگی خود تجربه کرده‌اند و حتی اگر تجربه نکرده باشند، می‌توانند درد آن را حس کنند.

در دنیای بازی‌های ویدیویی نیز بارها و بارها شاهد خیانت‌هایی دردناک بودیم که در ذهن‌مان نقش بسته‌اند. برخی از آن‌ها حتی به نمادین‌ترین صحنه‌ها در تاریخ بازی‌ها تبدیل شده‌اند که گیمرها پس از سال‌ها، هنوز هم در موردشان صحبت می‌کنند.

در این مقاله تصمیم گرفتیم به ۱۵ مورد از دردناک‌ترین داستان‌های خیانت بپردازیم. اینکه کدام یک بیشتر شما را تکان داده کاملاً سلیقه‌ای است، اما تمام مواردی که در لیست آورده شده، بدون شک از نمادین‌ترین داستان‌های خیانت هستند.

هشدار: در این مقاله نقاطی کلیدی از بازی‌ها اسپویل شده است.

۱۵- Rise of the Tomb Raider – Anna

rise of tomb raider

شخصیت آنا در Rise of the Tomb Raider نماد همان آدم‌هایی‌ است که از پشت به شما خنجر می‌زنند. برای لارا، او فقط نامزد پدرش نبود، بلکه تنها کسی بود که می‌توانست با او درباره‌ی گذشته حرف بزند، درباره‌ی زخم‌هایی که هنوز تازه بودند. اما وقتی فهمیدیم آنا نه‌تنها با ترینیتی (Trinity) همراه بوده، بلکه همه‌ی آن سال‌ها لارا را بازی داده، حسابی عصبانی شدیم. آنا ثابت کرد که بعضی خیانت‌ها، زهرشان عمیق‌تر از هر دشمن مسلحی‌ است.

این خیانت، چیزی فراتر از فریب بود؛ شکستن اعتماد لارا به تنها چیزی که از خانواده‌اش مانده بود. بازیکن با هر قدمی که در مسیر انتقام لارا برمی‌دارد، وزن آن خیانت را هم روی دوش می‌کشد. آنا دشمنی بیرون از خانه نبود، بلکه ماری در زندگی لارا بود که در گوشه‌ای چنبره زده و منتظر فرصتی مناسب بود.

۱۴- Ghost of Tsushima – Ryuzo

ghost of tsushima

ریوزو در Ghost of Tsushima، نه فقط یک دوست قدیمی، بلکه تکه‌ای از گذشته‌ی معصوم جین بود. بچه‌محل قدیمی که میان بادهای خنک سوشیما، کنار هم شمشیر چرخاندند و کودکی خود را گذراندند. اما وقتی ریوزو با وعده‌های مغول‌ها، پشت به رفیق و سرزمینش کرد، آن کودک معصوم زیر خاک دفن شد. خیانت ریوزو نه یک تصمیم ناگهانی، بلکه زخمی بود که سال‌ها در روحش رشد کرده بود؛ زخمی از تحقیر، از دست‌های خالی و از ترس ماندن در سایه.

لحظه‌ی آخر وقتی شمشیر جین در سینه ریوزو فرو می‌رود، درد فقط از دست دادن یک دوست نیست؛ درد از دست دادن گذشته‌ای‌ست که دیگر هیچ‌وقت برنمی‌گردد. ریوزو یادمان می‌دهد که بعضی خیانت‌ها آن‌قدر شخصی و تلخ‌اند که حتی انتقام هم مرهمی برایشان نیست.

۱۳- The Walking Dead Season 2 – Mike and Bonnie

the walking dead game

در دنیای بی‌رحم The Walking Dead که هیچ کسی از منافع خودش عقب نمی‌کشد، داشتن چند دوست نزدیک می‌تواند سبب دلگرمی باشد؛ اما به شرط اینکه دوستان‌تان خیانتکار از آب درنیایند! خیانت مایک (Mike) و بانی (Bonnie) یکی از شخصی‌ترین و تلخ‌ترین لحظات سری Walking Dead است. کلمنتاین کوچک آن‌قدر سختی کشیده که انگار روحش بسیار پیرتر از سنش است و مایک و بانی که قرار بود پناه و دوستانی برای او باشند، تصمیم گرفتند پس از دزدیدن تمام منابع و آذوقه‌های کمپ فرار کنند و کلمنتاین را تنها بگذارند.

این خیانت، سنگین‌تر از خیانت‌های آشکار دشمنان است؛ چون اولاً بازیکن حسی پدرانه نسبت به کلمنتاین کوچک پیدا می‌کند و می‌خواهد او را به هر قیمتی از آسیب‌ها حفظ کند، دوماً بخاطر اینکه اعتماد او را در هم می‌شکند. دنیای The Walking Dead پر از خیانت‌های ریز و درشت است، اما این یکی بسیار پررنگ‌تر در ذهن‌مان باقی می‌ماند.

۱۲- Demon Souls: Yurt the Silent Chef

demon souls

در بازی Demon’s Souls، یورت (Yurt) ممکن است به نظر یک شخصیت بی‌ضرر و آرام بیاید، اما او یکی از بزرگ‌ترین خیانت‌کاران است. او که در ابتدا به عنوان یک شخصیت بی‌صدا و مرموز معرفی می‌شود، در نهایت آشکار می‌شود که نه تنها در تلاش برای به دست آوردن قدرت است، بلکه در پشت پرده به کمک دشمنان می‌آید. خیانت او دردناک است زیرا ابتدا جوری به نظر می‌رسید که می‌توان به او اعتماد کرد، اما در نهایت متوجه می‌شویم که آزاد کردنش به معنای کشته شدن NPCهای دیگر بازی است که دیگر نمی‌توان آن‌ها را به بازی برگرداند.

خیانت یورت در این دنیای تاریک و بی‌رحم، یک احساس ناامیدی شدید در بازیکن ایجاد می‌کند. در نهایت، این شخصیت که بی‌صدا و بی‌ضرر به نظر می‌رسید، حالا به نمادی از تمام اشتباهات و خیانت‌هایی تبدیل می‌شود که در بازی‌های ویدیویی دیده‌ایم.

۱۱- Portal 2 – Wheatly

دردناک‌ترین داستان‌های خیانت در بازی های ویدیویی - گیمفا

خیانت ویتلی (Wheatly) در Portal 2، از آن خیانت‌هایی‌ محسوب می‌شود که اولش با لبخند همراه است. رباتی دست‌وپاچلفتی که اولش بیشتر به دوستی بامزه‌ شبیه است تا یک تهدید واقعی. اما در بازی پیش می‌رویم و می‌بینیم چطور قدرت، حتی می‌تواند یک توپ کوچک فلزی را به هیولا تبدیل کند. ویتلی که یک روز کنار ما بود و جوک‌های بامزه می‌گفت، ناگهان همان کسی می‌شود که دیوارهای آزمایشگاه را علیه‌مان بلند می‌کند.

این خیانت شاید انسانی نباشد، اما زهرش چیزی کم ندارد. ویتلی، نمادی از آن چهره‌های ساده‌دل و خنگی‌ست که قدرت، آن‌ها را به چیزی فراتر از دشمن تبدیل می‌کند. او نه از سر کینه، بلکه از سر وسوسه‌ای کودکانه ما را می‌فروشد و همین زخمش را عجیب‌تر و ماندگارتر می‌کند.

۱۰- Assassin’s Creed III – Haytham Kenway

assassin's Creed III

خیانت‌های خانوادگی، همیشه زخمی عمیق‌تر دارند؛ زخمی که تا مغز استخوان را می‌سوزاند و هیچ مرهمی برایش پیدا نمی‌شود. هیتم کنوی (Haytham Kenway)، پدری بود که می‌توانست پناه و پشتوانه‌ی کانر (Conor) باشد؛ نقطه‌ای امن در طوفان تاریخ. اما وقتی پرده‌ها کنار رفت و حقیقت روشن شد، فهمیدیم اتفاقاً او یکی از دلایل همین طوفان است! فهمیدن اینکه پدرت نه‌تنها در جبهه‌ی دشمن ایستاده، بلکه دستش تا آرنج در خیانت و خون فرو رفته، زخمی نیست که فقط با نفرت التیام پیدا کند.

اما دردناک‌ترین بخش ماجرا شاید این بود که حتی در دل آن خیانت، ذره‌ای محبت واقعی موج می‌زد. هیتم هیولایی نبود که از ریشه به پلیدی آلوده باشد؛ او مردی بود که باور داشت راه خودش درست است، حتی اگر به قیمت شکستن قلب پسرش تمام شود. در لحظه‌ای که دشنه‌ی کانر در گردن پدرش فرو رفت، انگار تاریخ هم برای چند ثانیه نفسش را حبس کرد. این خیانت، فقط یک خیانت سیاسی نبود، یک تراژدی خانوادگی بود، قصه‌ای از تقابل خون و باور. قصه‌ای که نشان داد گاهی دشمن واقعی، از آغوش گرم خانه بیرون می‌آید.

۹- Metal Gear Solid – Master Miller

metal gear solid

در سری Metal Gear چندین بار شاهد خیانت‌هایی از سوی شخصیت‌های مختلف هستیم، اما خیانت مستر میلر (Master Miller) شاید سیاه‌ترین آن‌ها باشد. میلر، با آن صدای خسته و آرام، همیشه مثل معلمی صبور کنار اسنیک بود؛ کسی که انگار بیشتر از هر کسی دردهای اسنیک را می‌فهمید. اما وقتی فاش شد که تمام آن پیام‌ها، راهنمایی‌ها و حرف‌ها از دهان میلر نبود و لیکوئید اسنیک پشت این نقاب پنهان شده، بازی رنگ و بوی دیگری می‌گیرد. میلر، نه یک دوست، بلکه تله‌ای بود که آرام‌آرام ساخته شد تا درست در لحظه‌ی آخر بسته شود.

این خیانت از آن جنس خیانت‌هایی بود که فقط کوجیما می‌تواند خلق کند؛ خیانتی که از جنس فریب در سطح داستان نیست، بلکه با شکستن دیوار اعتماد بین بازیکن و بازی، شما را دقیقاً در همان حفره‌ای می‌اندازد که اسنیک افتاد. وقتی صدای میلرِ جعلی در گوشت می‌پیچد و به گذشته فکر می‌کنید، می‌فهمید همه‌چیز از اول آلوده بود.

۸- Mafia – Sam

mafia

در دنیای سیاه و سفید مافیا، خیانت چیز غیرمنتظره و عجیبی نیست، اما با این وجود نویسندگان توانستند ما را حسابی غافل‌گیر کنند. سَم (Sam) و تامی (Tommy) مثل دو برادر در کنار هم رشد کردند، با هم سیگار کشیدند و با هم خندیدند. اما نهایت این دوستی چیزی جز خیانت نبود. سَم به خاطر سهم بزرگ‌تر، قدرت و برای زنده ماندن در دنیای بی‌رحم مافیا، حاضر شد برادرش را بفروشد.

بازی Mafia با تمام صحنه‌های اکشن و درام مافیایی‌اش، در همان چند دقیقه خیانت سَم خلاصه می‌شود. آن لحظه‌ای که تامی، غرق در ناامیدی و ناباوری، سم را اسلحه به دست و در انتظار خود می‌بیند، بازیکن هم به فکر فرو می‌رود. آیا واقعا در این دنیا چیزی به نام رفاقت واقعی وجود دارد؟ یا همه‌چیز فقط تا وقتی ارزش دارد که پای منافع وسط نیامده باشد؟

۷- Resident Evil – Albert Wesker

resident evil

یکی از محبوب‌ترین ویلن‌های تاریخ، یکی از خیانتکارترین افراد تاریخ بازی‌های ویدیویی نیز هست! آلبرت وسکر (Albert Wesker)، در سری بازی‌های Resident Evil، در طول سال‌ها به یکی از نمادهای خیانت تبدیل شده است. او که در ابتدا به عنوان یکی از اعضای وفادار گروه S.T.A.R.S. معرفی می‌شود، به مرور خود واقعی‌اش را رو می‌کند. وسکر روزی از بهترین و کلیدی‌ترین اعضای گروه استارز بود و سپس به تمام اعضای این تیم و اهدافشان پشت کرد که اهداف شخصی‌اش را دنبال کند.

او نه تنها به عنوان یک دشمن قدرتمند در برابر شخصیت‌های اصلی بازی ظاهر می‌شود، بلکه تمام باورهایی که بازیکنان در مورد کار درست و غلط داشتند را به طور کامل زیر سوال می‌برد. این تغییر شخصیت از یک هم‌پیمان به یک دشمن، یکی از لحظات شگفت‌انگیز و دردناک سری Resident Evil است که همچنان در ذهن طرفداران این بازی حک شده.

۶- A Way Out – Vincent

a way out

خیانت وینسنت (Vincent) در A Way Out، یکی از شخصی‌ترین و در عین حال ویران‌کننده‌ترین خیانت‌های دنیای بازی‌های ویدیویی است. بازی از همان ابتدا رابطه‌ای عمیق و واقعی بین وینسنت و لئو (Leo) می‌سازد، دو مرد که هر کدام با زخم‌های خود پا به فرار می‌گذارند و در طول مسیر، چیزی بیشتر از یک اتحاد ساده بین‌شان شکل می‌گیرد. وقتی در پایان پرده می‌افتد و معلوم می‌شود وینسنت یک مامور مخفی بوده، تمام آن خاطرات، فرارها و دردهای مشترک، به یک دروغ تلخ بدل می‌شود.

بازیکن، همان لحظه‌ای که حقایق آشکار می‌شود، احساس می‌کند دیگر نمی‌تواند به هیچ کس در زندگی اعتماد کند! خیانت وینسنت از آن جنس خیانت‌هایی است که هرچقدر هم دلیل داشته باشد، باز هم توجیه نمی‌شود. چون رفاقت و اعتمادی که ساخته شده بود، آن‌قدر واقعی بود که باورش سخت است همه‌اش نمایش بوده باشد.

۵- Final Fantasy XVI – Anabella

final fantasy xvi

در چندین و چند نسخه که تا به حال از سری Final Fantasy منتشر شده، داستان‌های تاثیرگذار زیادی دیده‌ایم، اما خیانت آنابل (Anabella) یکی از آن چیزهایی است که هرگز فراموش نمی‌شود. او که مادر کلایو (Clive) و جاشوا (Joshua) است، می‌توانست پناهگاهی برای پسرانش باشد؛ اما عشق به قدرت و جاه‌طلبی کورکننده‌اش باعث شد فرزندانش را فدای بازی‌های سیاسی خود کند. لحظه‌ای که کلایو متوجه می‌شود مادرش نه‌تنها پشت او، بلکه پشت تمام خانواده‌اش را خالی کرده، یکی از تلخ‌ترین لحظات سری است. آنابل با چهره‌ای آرام و نجیب، خیانتی عمیق‌تر از هر دشمن دیگری در دل قصه می‌کارد.

این خیانت نیز مانند خیانتی که در Assassin’s Creed III شاهد آن بودیم، خیانتی خانوادگی است و چه خیانتی دردناک‌تر از خیانت مادر به فرزند؟ او ثابت کرد که گاهی دشمن‌ترین دشمنان، همان‌هایی هستند که بیشترین نزدیکی را به دل آدم دارند. بازیکن تا پایان داستان، هر بار که نام او را می‌شنود، تمام وجودش پر از نفرت می‌شود.

۴- BioShock – Atlas

bioshock

در بازی Bioshock، اطلس (Atlas) ابتدا به عنوان یک شخصیت دوست‌داشتنی و حامی به نظر می‌رسد، کسی که در دنیای زیر آب به شما کمک می‌کند تا از شر دیکتاتوری به نام اندرو رایان (Andrew Ryan) رهایی یابید. اما در نهایت، مشخص می‌شود که او خود به شدت درگیر خیانت است. زمانی که اطلس در پشت پرده به عنوان دیکتاتور واقعی ظاهر می‌شود، همه‌چیز تغییر می‌کند و این تغییر، یکی از بزرگ‌ترین خیانت‌ها در دنیای بازی‌های ویدیویی به شمار می‌رود. فریبکاری او که تا آن زمان به خوبی پنهان شده بود، احساس اعتماد بازیکن را به شدت می‌شکند.

وقتی که بازیکن حقیقت را کشف می‌کند و متوجه می‌شود تمامی اقدامات اطلس به منظور منافع شخصی و نه برای آزادی است، حسی بین نفرت و ناامیدی را تجربه می‌کند. این خیانت نه تنها به دلیل عملکردهای اطلس است، بلکه به خاطر تمام آمال و آرزوهایی است که در دل بازیکن ایجاد شده و سپس به طرز وحشیانه‌ای نابود می‌شود. این بخش از بازی از جمله لحظاتی است که BioShock را به شاهکاری که هست تبدیل می‌کند.

۳- Red Dead Redemption 2 – Micah

red dead redemption 2

راکستار استاد روایت داستان‌هایی با تِمِ خیانت است و به خوبی می‌تواند شخصیت‌هایی خلق کند که عاشق آن‌ها شوید یا از آن‌ها نفرت داشته باشید. مایکا (Micah) از منفورترین شخصیت‌های بازی‌های ویدیویی است که به خاطر خیانت به آرتور، به هیچ‌وجه قابل بخشش نیست. او همان کاراکتر منفوری است که از ابتدا می‌خواهید یک مشت در صورتش بخوابانید و او را از گروه بیرون کنید! مایکا با لبخندی کثیف وارد قصه شده و در نهایت با فروختن دوستانش، تبدیل لکه ننگی در تاریخ گروه ون‌در‌لیند می‌شود. خیانت مایکا فقط یک خیانت فردی نبود؛ او رویاهای یک گروه را فروخت، اعتماد آرتور را لگدمال کرد و همه‌چیز را به آتش کشید.

مرگ آرتور زیر سایه خیانت مایکا، یکی از آن لحظات فراموش‌نشدنی است که سال‌ها بعد، وقتی آهنگ‌های غمگین کلبه شکارچی را می‌شنویم، دوباره زنده می‌شود. چیزی که خیانت او را بدتر می‌کند، این است که آرتور از ابتدا می‌دانست نمی‌شود به او اعتماد کرد، اما به‌خاطر منافع گروه، کار خاصی از دستش ساخته نبود.

۲- GTA San Andreas – Big Smoke

gta san andreas

می‌رسیم به یکی از نمادین‌ترین خیانتکاران تاریخ بازی‌های ویدیویی! بیگ اسموک (Big Smoke) در GTA San Andreas و کل تاریخ بازی‌ها، نمادی از خیانت است. او که به نظر می‌رسید یکی از متحدان اصلی کارل جانسون (Carl Johnson) باشد، در حقیقت با فریب دادن او و دست‌ زدن به خیانت‌های متعدد، باعث نابودی خیلی چیزها شد. زمانی که کارل در پی انجام مأموریت‌ها و مبارزه با مشکلات خود بود، بیگ اسموک همواره نقش یک دوست و همراه را ایفا می‌کرد. اما در نهایت، مشخص می‌شود که او در پشت پرده با دشمنان همکاری می‌کند و با خیانت به کارل، همه‌چیز را به خطر می‌اندازد. این خیانت نه تنها تلخ، بلکه باورناپذیر بود؛ چرا که در طول بازی نویسندگان توانسته بودند او را حسابی در دل بازیکن جا کنند.

خیانت Big Smoke، که در آن شاهد بدترین نوع فریبکاری در برابر دوستان هستیم، به یکی از صحنه‌های نمادین دنیای بازی‌ها تبدیل شده است. این اتفاق که به شکلی غم‌انگیز و تاریک رخ می‌دهد، در خاطرات تمام کسانی که این بازی را تجربه کرده‌اند حک شده؛ چون در زندگی واقعی نیز وقتی از کسانی که بیشترین اعتماد را به آنها داریم ضربه می‌خوریم، احساس درونی‌مان به همان اندازه دردناک می‌شود.

۱- Call of Duty Modern Warfare 2 – General Shepherd

دردناک‌ترین داستان‌های خیانت در بازی های ویدیویی - گیمفا

و نهایتاً می‌رسیم به صحنه‌ای که باعث شد یک نسل از گیمرها مشکلات اعتمادی پیدا کنند! فکر کنم با قاطعیت می‌توان گفت که در دنیای بازی‌های ویدیویی، هیچ صحنه‌ای به اندازه خیانت ژنرال شپرد (General Shepherd) دل‌خراش نبوده است. او که به عنوان یک قهرمان ملی شناخته می‌شود، در حقیقت همه‌چیز را برای رسیدن به اهداف شخصی خود فدا می‌کند. لحظه‌ی شلیک او به ما و گوست (Ghost) پس از رد کردن یک مرحله‌ی دشوار، بی‌شک یکی از تاریک‌ترین لحظات تاریخ بازی‌هاست. مخصوصاً آن لحظه که گوست بدون حتی لحظه‌ای درنگ اسلحه‌اش را به سمت او نشانه می‌رود تا انتقام ما را بگیرد و لحظه‌ای بعد خودش هم در کنار ما می‌افتد و در آتش می‌سوزد.

این لحظه را همه‌ی طرفداران با دلهره و ناراحتی به یاد می‌آورند، لحظه‌ای که به طور غیرمنتظره با شلیک گلوله‌ها از سوی جنرال شپرد مواجه می‌شویم، کسی که برای مدت‌ها در برابر ما نقاب یک قهرمان را به چهره زده بود. در این لحظه همه‌مان احساساتی مخلوط از خشم، غم و شگفتی را تجربه می‌کنیم، اما متوجه می‌شویم در پس نقشه‌های بزرگ، خیانت همیشه حضور دارد.

نظر شما چیست؟ کدام خیانتکاران در دنیای بازی‌های ویدیویی بیشتر در ذهن شما مانده‌اند؟ در بخش نظرات منتظر شما هستیم!

source

einiat.ir

توسط einiat.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *