بازیهای روانی، الگوهای ارتباطی پیچیدهای هستند که در آنها افراد به طور ناخودآگاه یا آگاهانه از تکنیکهای خاصی برای کنترل و بهرهبرداری از دیگران استفاده میکنند. این رفتارها که اغلب ریشه در نیازهای ارضا نشده یا الگوهای کودکی دارند، میتوانند به روابط عاطفی و اجتماعی آسیب جدی وارد کنند. از گسلایتینگ و تحریف واقعیت گرفته تا مثلث کارپمن و نقشهای قربانی، ظالم و ناجی، هر یک از این بازیها با هدف و روشهای خاصی اجرا میشوند و میتوانند افراد را در چرخهای معیوب از ارتباطات ناسالم گرفتار کنند. شناخت نشانههای هشدار، مانند احساس ناراحتی و سردرگمی، اجبار به انجام کارهایی که نمیخواهید، و تکرار بحثهای بینتیجه، میتواند به افراد کمک کند تا از ورود به این بازیها جلوگیری کنند.
با این حال، گاهی اوقات تشخیص و خروج از این الگوهای مخرب به تنهایی دشوار است. اگر احساس میکنید که در یک بازی روانی گرفتار شدهاید یا به طور مداوم در روابط خود با الگوهای ناسالم مواجه میشوید، توصیه میشود که به یک تراپیست متخصص و مشاور روابط در تهران مراجعه کنید. یک تراپیست میتواند به شما کمک کند تا الگوهای رفتاری خود و دیگران را بهتر بشناسید، مهارتهای ارتباطی خود را تقویت کنید، راهکارهای مناسبی برای مقابله با رفتارهای دستکاریکننده پیدا کنید، عزت نفس و اعتماد به نفس خود را تقویت کنید و روابط سالم و سازنده را جایگزین بازیهای روانی کنید. کمک گرفتن از یک متخصص، میتواند به شما دیدگاه وسیعتری بدهد و به شما در بهبود کیفیت روابط و سلامت روانتان کمک کند.
مکانیسمهای ورود به بازیهای روانی
ورود به بازیهای روانی میتواند ناشی از عوامل مختلفی باشد. یکی از مهمترین عوامل، نیازهای ارضا نشده است. افرادی که نیازهای عاطفی یا روانی خود را به درستی برآورده نمیکنند، ممکن است به دنبال راههای ناسالم برای کسب توجه و تأیید باشند. برای مثال، فردی که احساس تنهایی میکند، ممکن است با بازی نقش قربانی، سعی در جلب توجه و دلسوزی دیگران داشته باشد.
علاوه بر این، الگوهای کودکی نیز میتوانند نقش مهمی در ورود به بازیهای روانی ایفا کنند. افرادی که در دوران کودکی با رفتارهای دستکاریکننده مواجه شدهاند، ممکن است این الگوها را در روابط بزرگسالی خود تکرار کنند. برای مثال، فردی که در خانوادهای با ارتباطات ناسالم بزرگ شده است، ممکن است به طور ناخودآگاه الگوهای مشابهی را در روابط خود اعمال کند.
همچنین، ضعف اعتماد به نفس و تاییدطلبی نیز میتوانند افراد را مستعد ورود به بازیهای روانی کنند. افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، ممکن است به راحتی تحت تأثیر دیگران قرار بگیرند و به خواستههای آنها تن دهند. این افراد ممکن است برای کسب تأیید و پذیرش، به رفتارهای دستکاریکننده متوسل شوند.
چه زمانی در حال بازی کردن هستید؟
شناخت نشانههای هشدار میتواند به افراد کمک کند تا از ورود به بازیهای روانی جلوگیری کنند. یکی از مهمترین نشانهها، احساس ناراحتی و سردرگمی است. افرادی که در یک بازی روانی گرفتار شدهاند، اغلب احساس ناامنی و سردرگمی میکنند و نمیتوانند به درستی تصمیمگیری کنند.
علاوه بر این، احساس اجبار به انجام کاری که نمیخواهید، میتواند نشانهای از ورود به بازی روانی باشد. افرادی که تحت تأثیر دستکاری قرار میگیرند، ممکن است احساس کنند که مجبور به انجام کارهایی هستند که با ارزشها و خواستههای آنها مغایرت دارد.
همچنین، تکرار بحثهای بی نتیجه و شک به خود نیز از دیگر نشانههای هشدار هستند. افرادی که درگیر بازیهای روانی هستند، اغلب در بحثهای بی نتیجه و تکراری گرفتار میشوند و به تدریج به قضاوت و احساسات خود شک میکنند.
برای مطالعه بیشتر در این حوزه, مقاله ی “How to Recognize the Sings and Types of Manipulative Behavior” را بخوانید.
گسلایتینگ (Gaslighting): تحریف واقعیت
گسلایتینگ یک تکنیک دستکاری روانی است که در آن، فرد دستکاریکننده واقعیت را تحریف میکند تا قربانی به حافظه، ادراک و قضاوت خود شک کند. این روش معمولاً شامل انکار مداوم حقایق، تحریف وقایع و القای حس جنون در قربانی است. فرد دستکاریکننده با استفاده از عباراتی مانند “تو اشتباه میکنی”، “این اتفاق نیفتاده” و “تو خیلی حساسی”، قربانی را متقاعد میکند که مشکلات از جانب اوست. این تکنیک میتواند به مرور زمان باعث کاهش شدید اعتماد به نفس و استقلال قربانی شود. گس لایتینگ یکی از پیچیدهترین انواع دستکاری های روانی محسوب میشود. طبق منبع سایت verywellmind اثرات آن میتواند بسیار مخرب باشد.
Gaslighting is usually performed over an extended period of time that causes the victim to question the validity of their own thoughts, perception of reality, or memories. This can lead to confusion, loss of confidence and self-esteem, and uncertainty of one’s mental stability. A common result of gaslighting is a dependency on the perpetrator.2
نور گاز معمولاً در مدت زمان طولانی انجام می شود که باعث می شود قربانی اعتبار افکار، درک واقعیت یا خاطرات خود را زیر سوال ببرد. این می تواند منجر به سردرگمی، از دست دادن اعتماد به نفس و عزت نفس، و عدم اطمینان از ثبات ذهنی فرد شود. یک نتیجه رایج از روشن کردن گاز، وابستگی به مرتکب است.
مثلث کارپمن: نقشهای قربانی، ظالم و ناجی
مثلث کارپمن یک مدل تعامل ناسالم است که در آن، افراد به طور متناوب نقشهای قربانی، ظالم و ناجی را ایفا میکنند. این بازی معمولاً به صورت ناخودآگاه انجام میشود و میتواند روابط را بسیار پیچیده و آسیبزا کند. در نقش قربانی، فرد احساس درماندگی و ناتوانی میکند و به دنبال نجاتدهنده میگردد. در نقش ظالم، فرد به سرزنش و تحقیر دیگران میپردازد و در نقش ناجی، فرد سعی میکند با دخالت در مشکلات دیگران، احساس ارزشمندی کند. این الگو میتواند در روابط خانوادگی، عاطفی و کاری تکرار شود و باعث ایجاد حس نارضایتی و ناامنی در افراد درگیر شود.
بازی قدرت و کنترل: تحقیر و سرزنش
بازیهای قدرت و کنترل شامل رفتارهایی است که با هدف کسب برتری و تسلط بر دیگران انجام میشود. در این بازیها، فرد دستکاریکننده با تحقیر، سرزنش و تهدید، قربانی را وادار به اطاعت میکند. این رفتارها میتوانند به صورت آشکار یا پنهان انجام شوند و معمولاً با هدف کسب کنترل بر منابع، تصمیمات و احساسات قربانی صورت میگیرند. فرد دستکاریکننده ممکن است از عباراتی مانند “تو نمیتوانی بدون من کاری انجام دهی” یا “من همیشه درست میگویم” استفاده کند. این تکنیک میتواند باعث کاهش شدید اعتماد به نفس و استقلال قربانی شود.
بازی قربانی: جلب توجه و دلسوزی
در بازی قربانی، فرد دستکاریکننده با نشان دادن خود به عنوان یک قربانی، سعی در جلب توجه و دلسوزی دیگران دارد. این رفتار معمولاً به منظور کسب حمایت، کمک یا جلوگیری از مسئولیتپذیری انجام میشود. فرد قربانی ممکن است از عباراتی مانند “من همیشه بدشانس هستم” یا “هیچکس مرا درک نمیکند” استفاده کند. این تکنیک میتواند باعث شود دیگران احساس کنند که باید همیشه مراقب او باشند و از خواستههای خود بگذرند.

بازی ناجی: احساس ارزشمندی از طریق کمک
بازی ناجی شامل رفتارهایی است که با هدف کسب احساس ارزشمندی از طریق کمک به دیگران انجام میشود. در این بازی، فرد دستکاریکننده سعی میکند با دخالت در مشکلات دیگران و ارائه راه حلهای غیرضروری، احساس قدرت و اهمیت کند. این رفتار معمولاً به منظور کسب تأیید و تحسین دیگران انجام میشود و میتواند باعث وابستگی قربانی به فرد ناجی شود. فرد ناجی ممکن است از عباراتی مانند “من تنها کسی هستم که میتواند به تو کمک کند” استفاده کند.
بازی سکوت: تنبیه با بیتوجهی
بازی سکوت یک تکنیک دستکاری روانی است که در آن، فرد دستکاریکننده با سکوت کردن و بیتوجهی، قربانی را تنبیه میکند. این رفتار معمولاً به منظور ایجاد احساس گناه، اضطراب یا ترس در قربانی انجام میشود و میتواند باعث شود قربانی برای جلب توجه فرد دستکاریکننده، به خواستههای او تن دهد. طبق منبع سایت Psychology Today سکوت افراد، میتواند مخرب تر از خشونت کلامی باشد.
Clearly, silent treatment creates an atmosphere of anxiety, fear, and sadness that preclude an underlying sense of safety. As such, it causes unhappiness and psychological harm that most often heightens conflict in a relationship. It can lead one to feel anger, abandonment, rejection, and overall distress. In one study of 581 couples, partners reported significantly less satisfaction when their partner used detached emotional communication (Guerrero, et. al., 2009). Such aversion has also been found to be a powerful trigger for feeling ostracized, reduced self-esteem, lowered relational value, and—highly important—an increased temptation to act aggressively toward the partner (Wirth, et. al., 2010).
واضح است که درمان بیصدا فضایی از اضطراب، ترس و غم ایجاد میکند که مانع از احساس امنیت میشود. به این ترتیب، باعث ناراحتی و آسیب روانی می شود که اغلب باعث تشدید تعارض در یک رابطه می شود. این می تواند فرد را به احساس خشم، رها شدن، طرد شدن و ناراحتی کلی سوق دهد. در یک مطالعه روی ۵۸۱ زوج، شرکا رضایت کمتری را در زمانی که شریکشان از ارتباطات عاطفی جدا استفاده میکرد، گزارش کردند (گررو، و همکاران، ۲۰۰۹). همچنین مشخص شده است که چنین بیزاری محرکی قوی برای احساس طرد شدن، کاهش عزت نفس، کاهش ارزش رابطه، و – بسیار مهم – افزایش وسوسه برای رفتار پرخاشگرانه نسبت به شریک زندگی است (Wirth، و همکاران، ۲۰۱۰).
بازی گناه: القای حس پشیمانی
القای احساس گناه، یکی از تکنیکهای رایج دستکاری روانی است. در این روش، فرد دستکاریکننده با متهم کردن قربانی به بیتوجهی یا کمتوجهی، او را وادار به انجام خواستههای خود میکند. او با ایجاد حس پشیمانی در فرد مقابل، از وجدان او برای رسیدن به اهداف خود بهرهبرداری میکند. برای مثال، فرد ممکن است بگوید: “بعد از تمام کمکهایی که بهت کردم، واقعاً اینطوری جبران میکنی؟” این عبارات، فرد مقابل را در موقعیتی قرار میدهد که احساس میکند باید برای جبران کوتاهیهای خود، به خواستههای فرد دستکاریکننده تن دهد.
مظلومنمایی و قربانیجلوهدادن خود: کسب حمایت و دلسوزی
در این تکنیک، فرد دستکاریکننده با نشان دادن خود به عنوان یک قربانی، سعی در جلب توجه و دلسوزی دیگران دارد. او با بیان مشکلات و رنجهای خود، دیگران را وادار میکند که از او حمایت کنند. برای مثال، فرد ممکن است بگوید: “من خیلی بدبخت و تنها هستم و هیچکس مرا درک نمیکند.” این عبارات، باعث میشود دیگران احساس کنند که باید همیشه مراقب او باشند و از خواستههای خود بگذرند. در واقع، این تکنیک به فرد امکان میدهد تا مسئولیتهای خود را نادیده بگیرد و دیگران را وادار به انجام آنها کند.
تهدیدهای غیرمستقیم: ایجاد ترس و ناامنی
تهدیدهای غیرمستقیم، شامل عباراتی است که به ظاهر دوستانه و عادی هستند، اما در واقع حاوی پیامهای تهدیدآمیز هستند. فرد دستکاریکننده با استفاده از این تهدیدها، قربانی را وادار به انجام خواستههای خود میکند. برای مثال، فرد ممکن است بگوید: “اگه اینطوری ادامه بدی، باید در مورد این رابطه تجدید نظر کنم.” این عبارات، باعث میشود قربانی احساس کند که در معرض از دست دادن رابطه یا امنیت خود قرار دارد و برای جلوگیری از آن، به خواستههای فرد دستکاریکننده تن دهد. استفاده از تهدیدهای نامحسوس، به فرد قدرت اعمال کنترل را بدون نشان دادن چهره ی خشن میدهد.
ایجاد وابستگی عاطفی: کنترل از طریق وابستگی
ایجاد وابستگی عاطفی، یک تکنیک دستکاری روانی است که در آن، فرد دستکاریکننده سعی میکند قربانی را وابسته به خود کند. او با القای حس نیاز و ناتوانی در قربانی، او را وادار میکند که همیشه به او مراجعه کند. برای مثال، فرد ممکن است بگوید: “من تنها کسی هستم که واقعاً تو رو درک میکنم.” این عبارات، باعث میشود قربانی احساس کند که بدون فرد دستکاریکننده نمیتواند زندگی کند و برای حفظ این رابطه، به خواستههای او تن دهد. ایجاد این نوع از وابستگی، بسیار پیچیده است. از این رو رهایی از آن، کار دشواری است.
نادیدهگرفتن و سکوت: تنبیه با بیتوجهی
نادیدهگرفتن و سکوت، یک تکنیک دستکاری روانی است که در آن، فرد دستکاریکننده با سکوت کردن و بیتوجهی، قربانی را تنبیه میکند. این رفتار معمولاً به منظور ایجاد احساس گناه، اضطراب یا ترس در قربانی انجام میشود و میتواند باعث شود قربانی برای جلب توجه فرد دستکاریکننده، به خواستههای او تن دهد. برای مثال، فرد ممکن است به طور ناگهانی و بدون توضیح، صحبت کردن با قربانی را متوقف کند یا به او بیتوجهی کند. این سکوت میتواند باعث شود قربانی احساس کند که خطایی مرتکب شده است و برای جبران آن، به خواستههای فرد دستکاریکننده تن دهد.
تغییر موضوع و فرار از مسئولیت: جلوگیری از پاسخگویی
تغییر موضوع و فرار از مسئولیت، یک تکنیک دستکاری روانی است که در آن، فرد دستکاریکننده با تغییر جهت بحث، از پاسخگویی به سوالات یا اتهامات اجتناب میکند. او با طرح مسائل دیگر، سعی میکند توجه را از موضوع اصلی منحرف کند و از مسئولیتپذیری فرار کند. برای مثال، اگر فردی به خاطر نادیدهگرفتن دیگری مورد انتقاد قرار گیرد، ممکن است بگوید: “تو هم همیشه منو نادیده میگیری!” این عبارات، باعث میشود فرد مقابل سردرگم شود و احساس کند که باید از خود دفاع کند. در نتیجه، موضوع اصلی فراموش میشود. این دستکاری، به افراد خاطی امکان میدهد از پاسخگویی فرار کنند.
کماهمیت جلوه دادن احساسات شخص مقابل: بیاعتبار کردن احساسات
کماهمیت جلوه دادن احساسات شخص مقابل، یک تکنیک دستکاری روانی است که در آن، فرد دستکاریکننده با کوچک شمردن یا بیاهمیت جلوه دادن احساسات قربانی، او را بیاعتبار میکند. او با استفاده از عباراتی مانند “تو خیلی حساسی” یا “دلیل خاصی برای اینهمه ناراحتی وجود نداره”، قربانی را متقاعد میکند که احساساتش نامناسب یا بیمورد است. این تکنیک میتواند باعث شود قربانی به مرور زمان اعتماد به نفس خود را از دست دهد و از بیان احساساتش خودداری کند. این عمل سبب میشود که افراد از بیان احساسات واقعی خود خودداری کنند.
انکار مسئولیت و سرزنش دیگری: فرار از خطا
انکار مسئولیت و سرزنش دیگری، یک تکنیک دستکاری روانی است که در آن، فرد دستکاریکننده با انکار نقش خود در مشکلات، دیگری را مقصر جلوه میدهد. او با استفاده از عباراتی مانند “همیشه تویی که بحث رو شروع میکنی و خرابش میکنی”، قربانی را مسئول تمام مشکلات نشان میدهد. این تکنیک میتواند باعث شود قربانی احساس گناه کند و به مرور زمان خود را مسئول تمام مشکلات بداند. با این روش، افراد با ایجاد حس منفی در دیگران از اشتباهات خود شانه خالی میکنند.
نادیده گرفتن نیازهای عاطفی: بیتوجهی به احساسات
نادیده گرفتن نیازهای عاطفی، یک تکنیک دستکاری روانی است که در آن، فرد دستکاریکننده با بیتوجهی به نیازهای عاطفی قربانی، او را نادیده میگیرد. او با استفاده از عباراتی مانند “تو خیلی needy هستی، باید مستقل باشی!”، قربانی را متقاعد میکند که نیازهایش نامناسب یا بیمورد است. این تکنیک میتواند باعث شود قربانی احساس کند که نیازهایش ارزشی ندارند و به مرور زمان از ابراز آنها خودداری کند. این بی توجهی ها باعث ایجاد شکاف عاطفی در افراد میشود.
قضاوت و سرزنش غیرمستقیم: تخریب تدریجی اعتماد به نفس
قضاوت و سرزنش غیرمستقیم، یک تکنیک دستکاری روانی است که در آن، فرد دستکاریکننده با استفاده از کنایهها و شوخیهای کوچک، قربانی را قضاوت و سرزنش میکند. او با استفاده از نگاهها و اشارات تحقیرآمیز، قربانی را متقاعد میکند که تصمیمات و دیدگاههایش ارزش چندانی ندارند. این تکنیک میتواند باعث شود قربانی به تدریج به خود شک کند و اعتماد به نفس خود را از دست دهد. این نوع دستکاری روانی، بسیار نامحسوس و در عین حال مخرب است.
تهدیدهای عاطفی و ترک ناگهانی: ایجاد ترس از دست دادن
تهدیدهای عاطفی و ترک ناگهانی، تکنیکی است که در آن فرد برای کنترل رابطه، قربانی را تهدید به ترک میکند. برای مثال، میگوید: “اگر تغییر نکنی، این رابطه را تمام میکنم.” این تهدیدها باعث میشوند قربانی مدام در ترس و ناامنی باشد. او هر کاری میکند تا رابطه را حفظ کند. این روش، فرد قربانی را در وضعیت ترس و وابستگی نگه میدارد. این حالت منجر به رفتارهای مطابق میل فرد دستکاری کننده، خواهد شد.
سکوت به عنوان مجازات: اعمال قدرت با بیتوجهی
سکوت به عنوان مجازات، تکنیکی است که در آن فرد به جای حل مشکل، ناگهان سکوت میکند. این رفتار بدون توضیح انجام میشود. سکوت و بیتوجهی ابزاری برای کنترل قربانی است. قربانی احساس گناه یا اضطراب میکند. او برای بازگرداندن رابطه، به خواستههای فرد دستکاریکننده تن میدهد. سکوت طولانی مدت، بیشتر از خشم و خشونت کلامی آزاردهنده است. طبق مطالب مندرج در سایت Psychology Today، این رفتار به شدت مخرب است.
استفاده از تعریف و تمجید مصنوعی: سوءاستفاده از اعتماد
استفاده از تعریف و تمجید مصنوعی، تکنیکی است که در آن فرد با تعریف بیش از حد، سعی در جلب اعتماد قربانی دارد. او سپس از قربانی میخواهد که کارهای او را هم انجام دهد. به این ترتیب، از اعتماد قربانی سوءاستفاده میکند. فرد دستکاریکننده با این روش، کارهای خود را به دوش قربانی میاندازد. او از احساس رضایت و اعتماد قربانی برای منافع خود استفاده میکند.
نیمهحقیقت را گفتن: تحریف اطلاعات
نیمهحقیقت را گفتن، تکنیکی است که در آن فرد بخشی از حقیقت را مخفی میکند. او اطلاعات را به گونهای ارائه میکند که به نفع خود باشد. با مخفی کردن بخشی از حقیقت، سعی میکند قربانی را وادار به انجام کاری کند. برای مثال، فرد ممکن است بگوید به پول نیاز دارد، اما دلیل واقعی را نگوید. او از این روش برای دستکاری دیگران استفاده میکند. این کار، سبب بی اعتمادی و شک و تردید در افراد میگردد.
وانمود به قربانی بودن: فرار از مسئولیت
وانمود به قربانی بودن، تکنیکی است که در آن فرد برای فرار از مسئولیت، خود را مظلوم و بیگناه نشان میدهد. او با این کار، دیگری را وادار میکند که از او مراقبت کند. برای مثال، در یک رابطه عاطفی، فرد ممکن است بگوید همیشه مظلوم است. این کار باعث میشود دیگری احساس کند باید همیشه مراقب احساسات او باشد. با این رفتار افراد در دام مسئولیت پذیری قرار نخواهند گرفت.
استفاده از تهدیدهای غیرمستقیم در محیط کار: ایجاد ترس از دست دادن جایگاه
در محیط کار، مدیر یا همکار ممکن است از تهدیدهای غیرمستقیم برای کنترل دیگران استفاده کند. برای مثال، مدیر به کارمند میگوید: “تو همیشه عملکرد خوبی داشتی، و امیدوارم این کار جدید رو هم به خوبی انجام بدی، چون میدونی که شرکت از عملکرد تو راضی بوده.” این حرف به ظاهر تشویقی است، اما در واقع نوعی تهدید است. کارمند احساس میکند اگر در این کار موفق نشود، جایگاهش به خطر میافتد. این تهدیدها باعث ایجاد استرس و فشار روانی در محیط کار میشود. این رفتار مخرب باعث بازدهی منفی در کارکنان خواهد شد.
انکار مسئولیت و سرزنش دیگری در روابط عاطفی: مقصر جلوه دادن طرف مقابل
در روابط عاطفی، یکی از طرفین ممکن است برای فرار از مسئولیت، دیگری را مقصر جلوه دهد. برای مثال، اگر بحثی پیش بیاید، میگوید: “همیشه تویی که بحث رو شروع میکنی و خرابش میکنی.” این کار باعث میشود طرف مقابل احساس گناه کند و به مرور زمان خود را مسئول همه مشکلات بداند. این رفتار مخرب باعث ایجاد حس بیاعتمادی در روابط عاطفی میشود. مقصر جلوه دادن دیگران، سبب به وجود آمدن محیطی نا امن خواهد شد.
نادیده گرفتن نیازهای عاطفی در روابط خانوادگی: بیتوجهی به احساسات فرزندان
در روابط خانوادگی، والدین ممکن است نیازهای عاطفی فرزندان را نادیده بگیرند. برای مثال، وقتی فرزند از والدین درخواست توجه و محبت میکند، والدین میگویند: “تو خیلی وابسته هستی، باید مستقل باشی!” در اینجا، والدین نیاز عاطفی طبیعی فرزند را بیارزش و نامناسب جلوه میدهند. این کار باعث میشود فرزند از ابراز نیازهایش منصرف شود. نادیده گرفتن نیاز های کودکان، آسیب های جبران ناپذیری به روح و روان آنان وارد می نماید.
قضاوت و سرزنش غیرمستقیم در روابط دوستانه: تخریب اعتماد به نفس دوستان
در روابط دوستانه، یکی از طرفین ممکن است به طور غیرمستقیم و با شوخیهای کوچک به طرف مقابلش بگوید که به اندازه کافی خوب نیست. برای مثال، وقتی یکی از طرفین چیزی برای گفتن دارد یا تصمیمی میگیرد، طرف دیگر با کنایه یا نگاههای تحقیرآمیز به او میفهماند که تصمیمات یا دیدگاههایش ارزش چندانی ندارند. این کار باعث میشود طرف مقابل به تدریج به خود شک کند. استفاده از این روش، سبب تخریب تدریجی اعتماد به نفس افراد میشود.
تغییر موضوع و فرار از مسئولیت در روابط کاری: منحرف کردن توجه از خطاها
در روابط کاری، وقتی کارمندی با اشتباهی که مرتکب شده مواجه میشود، ممکن است سریعاً موضوع بحث را به چیز دیگری که همکارش اشتباه کرده است تغییر دهد. برای مثال، اگر یکی از کارمندان از همکارش به خاطر نادیده گرفتنش گلایه کند، او در جواب میگوید: “خودت هم همیشه منو نادیده میگیری!” این کار به نوعی فرار از مسئولیت است. با اینکار فرد خاطی از مسئولیت اشتباه خود طفره میرود.
استفاده از جذابیت ظاهری در روابط عاطفی: پنهان کردن نیات واقعی
در روابط عاطفی، فرد دستکاریکننده ممکن است از جذابیت ظاهری خود برای جلب اعتماد قربانی استفاده کند. او در ابتدا بسیار جذاب و کاریزماتیک به نظر میرسد و از این جذابیت برای پنهان کردن نیات واقعی خود استفاده میکند. این جذابیت ظاهری باعث میشود قربانی از آسیبهای واقعی که در ادامه ممکن است به او وارد شود، غافل بماند. افراد با شخصیت های خود شیفته و یا سایکوپت، از این تکنیک برای رسیدن به خواسته های خود استفاده مینمایند.
دروغگویی و فریب در محیط کار: پنهان کردن خطاها و کسب منافع شخصی
در محیط کار، فرد دستکاریکننده ممکن است برای پنهان کردن خطاها یا کسب منافع شخصی، به دروغگویی و فریب متوسل شود. او با تحریف واقعیت یا ارائه اطلاعات نادرست، سعی میکند دیگران را تحت تأثیر قرار دهد و به اهداف خود برسد. این رفتار مخرب میتواند باعث ایجاد بیاعتمادی و ناامنی در محیط کار شود. دروغ گویی و فریب، اعتماد و صداقت موجود در محیط را به نابودی میکشد.
استفاده از ترس و تهدید در روابط خانوادگی: اعمال کنترل بر اعضای خانواده
در روابط خانوادگی، والدین یا سایر اعضای خانواده ممکن است از ترس و تهدید برای اعمال کنترل بر دیگران استفاده کنند. آنها ممکن است با تهدید به تنبیه، طرد یا افشای رازها، دیگران را وادار به اطاعت کنند. این رفتار مخرب میتواند باعث ایجاد ترس، ناامنی و اضطراب در اعضای خانواده شود. استفاده از ترس و تهدید در محیط خانواده، سبب از بین رفتن امنیت روانی اعضا خواهد شد.
بیتفاوتی نسبت به آسیبهایی که به دیگران وارد میکنند: فقدان همدلی
افراد دستکاریکننده ممکن است نسبت به آسیبهایی که به دیگران وارد میکنند، بیتفاوت باشند. آنها به دلیل فقدان همدلی، نمیتوانند احساسات و نیازهای دیگران را درک کنند و به راحتی به آنها آسیب میرسانند. این افراد بدون احساس گناه یا پشیمانی، به دستکاری و بهرهکشی ادامه میدهند. این افراد به دلیل نداشتن حس همدردی، به راحتی باعث ایجاد آسیب های روانی در دیگران خواهند شد.
ایجاد حس گناه در روابط دوستانه: بهرهبرداری از احساسات دوستان
در روابط دوستانه، فرد دستکاریکننده ممکن است با ایجاد حس گناه در دوست خود، از احساسات او بهرهبرداری کند. او ممکن است با متهم کردن دوست خود به بیتوجهی یا کمتوجهی، او را وادار به انجام خواستههای خود کند. این رفتار مخرب میتواند باعث ایجاد احساس نارضایتی و ناامیدی در روابط دوستانه شود. با ایجاد احساس گناه در افراد، به راحتی میتوان از آنان بهره برداری نمود.
استفاده از تملق و چاپلوسی: کسب منافع از طریق تعریفهای اغراقآمیز
استفاده از تملق و چاپلوسی، تکنیکی است که در آن فرد دستکاریکننده با تعریفهای اغراقآمیز و غیرواقعی، سعی در جلب توجه و اعتماد قربانی دارد. او با ستایشهای مکرر و بیدلیل، سعی میکند قربانی را تحت تأثیر قرار دهد و به اهداف خود برسد. برای مثال، فرد ممکن است به طور مداوم از ظاهر، تواناییها یا دستاوردهای قربانی تعریف کند، حتی اگر این تعریفها با واقعیت همخوانی نداشته باشند. این تکنیک معمولاً به منظور کسب منافع شخصی، مانند کمک مالی، حمایت عاطفی یا دستیابی به اطلاعات محرمانه، انجام میشود. چاپلوسی در حدی که غیر طبیعی به نظر برسد، نوعی زنگ خطر خواهد بود.
پخش شایعات و تهمت: تخریب وجهه و ایجاد بیاعتمادی
پخش شایعات و تهمت، تکنیکی است که در آن فرد دستکاریکننده با انتشار اطلاعات نادرست و مخرب، سعی در تخریب وجهه و ایجاد بیاعتمادی در قربانی دارد. او با انتشار شایعات دروغین، سعی میکند قربانی را در انظار عمومی بیاعتبار کند و از موقعیت اجتماعی او بکاهد. برای مثال، فرد ممکن است شایعه کند که قربانی مرتکب اعمال غیراخلاقی شده است یا اینکه او در محیط کار مرتکب تقلب شده است. این تکنیک میتواند باعث ایجاد احساس انزوا، شرم و ناامیدی در قربانی شود. این رفتار مخرب باعث از بین رفتن اعتماد بین افراد میشود.
استفاده از وعدههای دروغین: ایجاد امید واهی و سوءاستفاده از اعتماد
استفاده از وعدههای دروغین، تکنیکی است که در آن فرد دستکاریکننده با ارائه وعدههای غیرقابلاجرا، سعی در ایجاد امید واهی و سوءاستفاده از اعتماد قربانی دارد. او با وعده دادن به چیزهایی که هرگز قصد انجام آنها را ندارد، سعی میکند قربانی را تحت تأثیر قرار دهد و به اهداف خود برسد. برای مثال، فرد ممکن است وعده دهد که به قربانی کمک مالی خواهد کرد، شغل مناسبی برای او پیدا خواهد کرد یا اینکه با او ازدواج خواهد کرد. این تکنیک میتواند باعث ایجاد احساس ناامیدی، خشم و پشیمانی در قربانی شود. دادن وعده های دورغین، منجر به بدبینی اطرافیان میشود.
ایجاد مثلث سازی: قرار دادن افراد در مقابل یکدیگر
ایجاد مثلث سازی، تکنیکی است که در آن فرد دستکاریکننده با قرار دادن دو یا چند نفر در مقابل یکدیگر، سعی در ایجاد اختلاف و درگیری بین آنها دارد. او با انتقال اطلاعات نادرست و تحریفشده، سعی میکند افراد را نسبت به یکدیگر بدبین کند و از این طریق، کنترل بیشتری بر آنها داشته باشد. برای مثال، فرد ممکن است به یکی از دوستان خود بگوید که دوست دیگرش در مورد او غیبت کرده است یا اینکه او را مسخره کرده است. این تکنیک میتواند باعث ایجاد احساس خشم، حسادت و کینه در افراد درگیر شود. این نوع رفتار مخرب، باعث ایجاد اختلاف و کینه در افراد میشود.
استفاده از مقایسه های نامناسب: پایین آوردن اعتماد به نفس
استفاده از مقایسههای نامناسب، تکنیکی است که در آن فرد دستکاریکننده با مقایسه قربانی با افراد دیگر، سعی در پایین آوردن اعتماد به نفس او دارد. او با تأکید بر نقاط ضعف قربانی و برجسته کردن نقاط قوت دیگران، سعی میکند او را بیارزش و ناتوان جلوه دهد. برای مثال، فرد ممکن است به طور مداوم قربانی را با افراد موفقتر، زیباتر یا ثروتمندتر مقایسه کند. این تکنیک میتواند باعث ایجاد احساس حسادت، ناامیدی و بیارزشی در قربانی شود. مقایسه های نامناسب سبب از بین رفتن احساس خود ارزشمندی میگردد.
استفاده از مقایسههای مثبت برای کنترل: ایجاد حس برتری کاذب
استفاده از مقایسههای مثبت به ظاهر بیضرر، میتواند ابزاری برای کنترل روانی باشد. در این تکنیک، فرد دستکاریکننده با مقایسه اغراقآمیز قربانی با دیگران، سعی در ایجاد حس برتری کاذب در او دارد. هدف این مقایسهها، نه تحسین واقعی، بلکه ایجاد وابستگی و پذیرش کنترل از سوی قربانی است. برای مثال، فرد ممکن است به طور مداوم بگوید: “تو از همه اطرافیانت باهوشتری، پس فقط تو میتونی این مشکل رو حل کنی.” این تعاریف، حس برتری کاذب را به افراد القا میکند.
طرح سوالات جهتدار: القای حس ضعف و ناتوانی
طرح سوالات جهتدار، تکنیکی است که در آن فرد دستکاریکننده با پرسیدن سوالاتی که پاسخ مشخصی را القا میکنند، سعی در ایجاد حس ضعف و ناتوانی در قربانی دارد. این سوالات معمولاً به گونهای طراحی میشوند که قربانی را در موقعیت دفاعی قرار دهند و او را وادار به پذیرش ناتوانیهای خود کنند. برای مثال، فرد ممکن است بپرسد: “آیا واقعاً فکر میکنی که میتونی از پس این کار بربیای؟” یا “مگه دفعه قبل یادت رفته چه اتفاقی افتاد؟” این نوع پرسش ها، اعتماد به نفس افراد را در موقعیت های گوناگون از بین میبرد.
ایجاد حس بدهکاری: وادار کردن به جبران محبتهای ظاهری
ایجاد حس بدهکاری، تکنیکی است که در آن فرد دستکاریکننده با انجام کارهای به ظاهر محبتآمیز، سعی در ایجاد حس بدهکاری در قربانی دارد. هدف این تکنیک، وادار کردن قربانی به جبران این محبتها و انجام خواستههای فرد دستکاریکننده است. برای مثال، فرد ممکن است به طور مداوم هدایای گرانقیمت به قربانی بدهد یا او را به سفرهای تفریحی ببرد و سپس از او بخواهد که در قبال این محبتها، کارهای خاصی را انجام دهد. افراد با شخصیت های سایکوپت از این تکنیک ها استفاده مینمایند.
استفاده از زبان بدن و رفتارهای غیرکلامی: ایجاد حس ترس و ناامنی
استفاده از زبان بدن و رفتارهای غیرکلامی، تکنیکی است که در آن فرد دستکاریکننده با استفاده از حرکات و اشارات خاص، سعی در ایجاد حس ترس و ناامنی در قربانی دارد. این رفتارها میتوانند شامل نگاههای خیره، اخم کردن، تکان دادن سر یا استفاده از لحن صدای تهدیدآمیز باشند. هدف این تکنیک، ایجاد احساس ناامنی و ترس در قربانی و وادار کردن او به اطاعت است. زبان بدن و رفتارهای غیر کلامی، تاثیرات به شدت مخربی را به همراه دارند.
بازی با احساسات: ایجاد تضادهای عاطفی
بازی با احساسات، تکنیکی است که در آن فرد دستکاریکننده با ایجاد تضادهای عاطفی در قربانی، سعی در کنترل او دارد. این تضادها میتوانند شامل ابراز محبت و سپس بیتوجهی، تعریف و تمجید و سپس تحقیر، یا ایجاد امید و سپس ناامیدی باشند. هدف این تکنیک، سردرگم کردن قربانی و ایجاد احساس وابستگی و نیاز به فرد دستکاریکننده است. این تضاد ها باعث میشود که قربانی، در یک شرایط روحی نا مساعد قرار گیرد.
بازی با احساسات در روابط دوستانه: ایجاد ناپایداری عاطفی و کنترل از طریق سردرگمی
در روابط دوستانه، افراد دستکاریکننده ممکن است با ایجاد تضادهای عاطفی، سعی در کنترل دوستان خود داشته باشند. آنها با ابراز محبت و سپس بیتوجهی، تعریف و تمجید و سپس تحقیر، یا ایجاد امید و سپس ناامیدی، سعی در سردرگم کردن دوستان خود و ایجاد احساس ناپایداری عاطفی در آنها دارند. برای مثال، فرد ممکن است به طور متناوب به دوستان خود محبت کند و سپس آنها را تحقیر کند یا به آنها بیتوجهی کند. این بازی ها، سبب به وجود آمدن سر در گمی در روابط دوستانه خواهد شد.
ایجاد حس بدهکاری در روابط خانوادگی: کنترل از طریق احساس گناه و اجبار به اطاعت
در روابط خانوادگی، افراد دستکاریکننده ممکن است با انجام کارهای به ظاهر محبتآمیز، سعی در ایجاد حس بدهکاری در اعضای خانواده داشته باشند. آنها با انجام کارهایی که به نظر میرسد فداکارانه هستند، سعی در ایجاد احساس گناه در اعضای خانواده دارند و آنها را وادار به اطاعت از خواستههای خود میکنند. برای مثال، والدین ممکن است به طور مداوم برای فرزندان خود هدایای گرانقیمت بخرند یا آنها را به سفرهای تفریحی ببرند و سپس از آنها بخواهند که در قبال این محبتها، کارهای خاصی را انجام دهند یا به خواستههای آنها تن دهند. این ایجاد حس بدهکاری، سبب اجبار افراد به اطاعت از خواسته های نامعقول میگردد.
بازی با احساسات در محیط کار: ایجاد ناپایداری عاطفی و کنترل از طریق تضادهای رفتاری
در محیط کار، افراد دستکاریکننده ممکن است با ایجاد تضادهای عاطفی، سعی در کنترل همکاران و زیردستان خود داشته باشند. آنها با ابراز محبت و سپس بیتوجهی، تعریف و تمجید و سپس تحقیر، یا ایجاد امید و سپس ناامیدی، سعی در سردرگم کردن همکاران و ایجاد احساس ناپایداری عاطفی در آنها دارند. برای مثال، مدیر ممکن است به طور متناوب به کارمندان خود محبت کند و سپس آنها را تحقیر کند یا به آنها بیتوجهی کند. ایجاد ناپایداری عاطفی در محیط کار، سبب تنش در بین همکاران خواهد شد.
استفاده از زبان بدن و رفتارهای غیرکلامی برای ایجاد حس ترس در کودکان: اعمال کنترل از طریق وحشتافکنی
در روابط والد-فرزند، افراد دستکاریکننده ممکن است از زبان بدن و رفتارهای غیرکلامی برای ایجاد حس ترس و وحشت در کودکان استفاده کنند. آنها با استفاده از حرکات و اشارات خاص، سعی در ایجاد حس ترس و ناامنی در کودکان دارند و آنها را وادار به اطاعت از خواستههای خود میکنند. برای مثال، والدین ممکن است از نگاههای خیره، اخم کردن، تکان دادن سر یا استفاده از لحن صدای تهدیدآمیز استفاده کنند. استفاده از این روش، آسیب های جدی روحی و روانی به کودکان وارد مینماید.
راهکارهای پیشگیری: چگونه از ورود به بازیها اجتناب کنیم؟
خودآگاهی: شناخت نقاط ضعف و الگوهای رفتاری
خودآگاهی اولین قدم برای پیشگیری از ورود به بازیهای روانی است. شناخت نقاط ضعف، نیازها و الگوهای رفتاری خود و دیگران، به شما کمک میکند تا در موقعیتهای مختلف، رفتارهای دستکاریکننده را شناسایی کرده و از آنها دوری کنید. برای مثال، اگر میدانید که به راحتی تحت تأثیر تعریف و تمجید قرار میگیرید، باید در مقابل افرادی که از این تکنیک استفاده میکنند، هوشیار باشید. خودآگاهی به شما کمک میکند تا در دام بازی های روانی نیفتید.
تقویت عزت نفس: باور به ارزش و تواناییهای خود
تقویت عزت نفس، نقش مهمی در پیشگیری از بازیهای روانی دارد. افرادی که عزت نفس بالایی دارند، به راحتی تحت تأثیر دیگران قرار نمیگیرند و میتوانند در مقابل رفتارهای دستکاریکننده مقاومت کنند. باور به ارزش و تواناییهای خود، به شما اعتماد به نفس میدهد تا در مقابل درخواستهای نامعقول یا رفتارهای توهینآمیز دیگران، “نه” بگویید و از حقوق خود دفاع کنید. عزت نفس بالا، سپر دفاعی شما در برابر دستکاری های روانی است.
مرزبندی سالم: تعیین محدودیتها و احترام به حقوق خود و دیگران
مرزبندی سالم، به معنای تعیین محدودیتها و احترام به حقوق خود و دیگران است. این مهارت به شما کمک میکند تا در روابط خود، تعادل برقرار کنید و از سوءاستفاده دیگران جلوگیری کنید. برای مثال، اگر دوستتان به طور مداوم از شما درخواست پول قرض میکند و این موضوع باعث ناراحتی شما میشود، باید با او در مورد این موضوع صحبت کنید و محدودیتهای خود را مشخص کنید. مرزبندی سالم به شما قدرت نه گفتن میدهد.
ارتباط موثر: بیان صادقانه و شفاف نیازها و احساسات
ارتباط موثر، به معنای بیان صادقانه و شفاف نیازها و احساسات خود به دیگران است. این مهارت به شما کمک میکند تا در روابط خود، صمیمیت و اعتماد ایجاد کنید و از سوءتفاهمها و درگیریها جلوگیری کنید. برای مثال، اگر از رفتار یکی از اعضای خانواده خود ناراحت هستید، باید به جای سرکوب کردن احساسات خود، با او در مورد این موضوع صحبت کنید و به دنبال راه حل باشید. ارتباط موثر، روابط سالم را تقویت مینماید.
قاطعیت: دفاع از حقوق خود بدون پرخاشگری
قاطعیت، به معنای دفاع از حقوق خود بدون پرخاشگری است. این مهارت به شما کمک میکند تا در موقعیتهای مختلف، نیازها و خواستههای خود را به طور شفاف و محترمانه بیان کنید و از حقوق خود دفاع کنید. برای مثال، اگر همکارتان به طور مداوم از شما میخواهد که کارهای او را انجام دهید، باید به جای پذیرفتن این درخواستها، به طور قاطعانه و محترمانه با او در مورد این موضوع صحبت کنید. قاطعیت، به شما در بیان خواسته هایتان کمک میکند.
مهارتهای مقابله: اگر در بازی گرفتار شدیم چه کنیم؟
مکث و بررسی: توقف و تفکر در مورد موقعیت
اگر احساس میکنید که در یک بازی روانی گرفتار شدهاید، اولین قدم، مکث کردن و تفکر در مورد موقعیت است. سعی کنید با آرامش به رفتارهای طرف مقابل و احساسات خودتان توجه کنید و الگوهای مخرب را شناسایی کنید. این مکث به شما فرصت میدهد تا با دید بازتری به موقعیت نگاه کنید و واکنش مناسبی نشان دهید. برای مثال، اگر در یک بحث احساس میکنید که طرف مقابل سعی در تحریف واقعیت دارد، مکث کنید و از خود بپرسید که آیا واقعاً اینطور است؟
تغییر موضوع: منحرف کردن توجه از موضوع اصلی
در برخی موارد، تغییر موضوع میتواند یک راهکار موثر برای خروج از بازی روانی باشد. اگر احساس میکنید که در یک بحث تکراری و بینتیجه گرفتار شدهاید، میتوانید با تغییر موضوع، توجه را از موضوع اصلی منحرف کنید و از شدت درگیری بکاهید. برای مثال، اگر در یک بحث خانوادگی احساس میکنید که در حال بازی نقش قربانی هستید، میتوانید با تغییر موضوع به یک موضوع خنثی، مانند برنامههای آخر هفته، از این بازی خارج شوید. تغییر موضوع به شما کمک میکند که در بحث های بیهوده گرفتار نشوید.
قطع ارتباط: فاصله گرفتن از فرد دستکاریکننده
در برخی موارد، قطع ارتباط با فرد دستکاریکننده، بهترین راهکار برای خروج از بازی روانی است. اگر احساس میکنید که ارتباط با فردی باعث ایجاد احساس ناراحتی، ناامنی یا بیارزشی در شما میشود، باید به طور موقت یا دائمی ارتباط خود را با او قطع کنید. این قطع ارتباط به شما فرصت میدهد تا به خودتان مسلط شوید و از آسیبهای بیشتر جلوگیری کنید. برای مثال، اگر در یک رابطه عاطفی احساس میکنید که به طور مداوم مورد سوءاستفاده قرار میگیرید، باید به طور جدی به فکر قطع ارتباط با طرف مقابل باشید.
کمک حرفهای: مراجعه به روانشناس یا مشاور
در برخی موارد، کمک حرفهای از یک روانشناس یا مشاور میتواند به شما در خروج از بازیهای روانی و بهبود روابطتان کمک کند. یک متخصص میتواند به شما کمک کند تا الگوهای رفتاری خود و دیگران را بهتر بشناسید، مهارتهای ارتباطی خود را تقویت کنید و راهکارهای مناسبی برای مقابله با رفتارهای دستکاریکننده پیدا کنید. کمک گرفتن از متخصصین، به شما دیدگاه وسیع تری میدهد.
تقویت روابط سالم: جایگزینی بازیها با ارتباط سازنده
همدلی: درک احساسات و نیازهای دیگران
همدلی، به معنای درک احساسات و نیازهای دیگران است. این مهارت به شما کمک میکند تا با دیگران ارتباط برقرار کنید و روابط سالم و پایدار ایجاد کنید. برای مثال، اگر دوست شما در حال تجربه یک مشکل شخصی است، باید به جای قضاوت کردن او، سعی کنید احساسات او را درک کنید و به او حمایت عاطفی ارائه دهید. همدلی، روابط را عمیق تر مینماید.
احترام: پذیرش تفاوتها و ارزشهای دیگران
احترام، به معنای پذیرش تفاوتها و ارزشهای دیگران است. این مهارت به شما کمک میکند تا با دیگران ارتباط برقرار کنید و روابط سالم و پایدار ایجاد کنید. برای مثال، اگر با نظر یکی از اعضای خانواده خود در مورد یک موضوع خاص موافق نیستید، باید به جای تحقیر یا سرزنش او، به نظرات او احترام بگذارید و سعی کنید با او به طور منطقی گفتگو کنید. احترام به عقاید، از نشانه های یک رابطه ی سالم است.
صداقت: بیان صادقانه و شفاف نیازها و احساسات
صداقت، به معنای بیان صادقانه و شفاف نیازها و احساسات خود به دیگران است. این مهارت به شما کمک میکند تا در روابط خود، صمیمیت و اعتماد ایجاد کنید و از سوءتفاهمها و درگیریها جلوگیری کنید. برای مثال، اگر از رفتار یکی از همکاران خود ناراحت هستید، باید به جای سرکوب کردن احساسات خود، با او در مورد این موضوع صحبت کنید و به دنبال راه حل باشید. صداقت، به تحکیم روابط کمک مینماید.
گوش دادن فعال: توجه کامل به صحبتهای دیگران
گوش دادن فعال، به معنای توجه کامل به صحبتهای دیگران است. این مهارت به شما کمک میکند تا با دیگران ارتباط برقرار کنید و روابط سالم و پایدار ایجاد کنید. برای مثال، اگر دوست شما در حال صحبت کردن با شما در مورد یک موضوع مهم است، باید به جای قطع کردن صحبتهای او یا فکر کردن به چیزهای دیگر، به طور کامل به صحبتهای او گوش دهید و سعی کنید نظرات و احساسات او را درک کنید. گوش دادن فعال، نشان دهنده ی احترام به طرف مقابل است.
حل مسئله سازنده: همکاری و گفتگو برای حل مشکلات
حل مسئله سازنده، به معنای همکاری و گفتگو برای حل مشکلات است. این مهارت به شما کمک میکند تا در روابط خود، تعارضها را به طور مسالمتآمیز حل کنید و از تنشها و درگیریها جلوگیری کنید. برای مثال، اگر با همسر خود در مورد یک موضوع خانوادگی اختلاف نظر دارید، باید به جای مشاجره یا قهر کردن، با او به طور منطقی گفتگو کنید و به دنبال راه حل باشید.

source