فیلم The Super Mario Bros. Movie موفقیتی چشمگیر برای نینتندو بود و در حالی که این شرکت برنامههای بزرگی برای کنسول «سوئیچ ۲» دارد، قصد دارد دنیای سینمایی خود را نیز گسترش دهد.
عنوان بعدی که از دنیای نینتندو به فیلم تبدیل خواهد شد، Legend of Zelda است. با این تفاوت که این بار، پروژه به صورت لایو-اکشن ساخته میشود و کارگردانی آن را وس بال بر عهده دارد. قرار است کمتر از دو سال دیگر، طرفداران لینک و زلدا را بر پرده نقرهای سینما ببینند.
نینتندو برای این پروژه جای اشتباهی ندارد؛ چرا که بسیاری از طرفداران از همان ابتدا نسبت به انتخاب لایو اکشن به جای انیمیشن ناراضی بودهاند. با این حال، موارد بسیار بیشتری وجود دارد که نینتندو باید بهدرستی انجام دهد تا این فیلم با موفقیت همراه شود.
در این مقاله، ده مورد از عناصری که باید در فیلم گنجانده شوند رتبهبندی شدهاند. عناصری که بر اساس نظر طرفداران، پتانسیل توسعهی بیشتر فرنچایز، تمایز آن از سایر آثار و میزان اهمیتشان برای موفقیت پروژه بررسی شدهاند.
۱۰. ایمپا

داستان این فرنچایز حول سه شخصیت کلیدی میچرخد: لینک، زلدا و گنون. با این حال، شخصیتهای فرعی مهمی نیز در داستان حضور دارند که نقشهای حیاتی ایفا میکنند؛ یکی از این شخصیتها «ایمپا» است. او تقریباً همیشه نقش محافظ شخصی و مشاور زلدا را دارد و همچنین اطلاعاتی در اختیار لینک قرار میدهد تا مسیرش را پیدا کند و داستان را پیش ببرد.
اگرچه حضور ایمپا در فیلم زلدا الزامی نیست، اما این شخصیت آنطور که شایستهاش است مورد توجه قرار نگرفته. ایمپا تنها در تعداد محدودی از بازیهای زلدا ظاهر شده، در حالیکه شایستهی شناخت و دیدهشدن بیشتری است و فیلم میتواند بهترین فرصت برای این کار باشد. ایمپا چه در مبارزه نقش داشته باشد و چه در پیشبرد داستان، میتواند مهرهای ارزشمند باشد که کمک میکند روایت صرفاً به سهگانهی لینک، زلدا و گنون محدود نشود.
۹. پیشزمینه داستانی

در هر بازی فانتزی، وجود پیشزمینه داستانی امری ضروریست و مجموعه زلدا نیز از این قاعده مستثنی نیست. دنیای زلدا سرشار از رویدادهای پنهان و نشانههای محیطیست که به ساخت روایتی گستردهتر کمک میکنند. پیشزمینه داستانی اگرچه لزوماً برای روایت اصلی ضروری نیست، اما به غنای فضای داستانی کمک میکند، آن را چشمگیرتر میسازد و از سطحیبودن آن میکاهد. نینتندو در بازیهای خود بارها به این موضوع پرداخته است؛ از نامگذاری مکانها بر اساس شخصیتهای قبلی گرفته تا شباهت مکانها و آیتمهایی برگرفته از دیگر فرنچایزهایش.
فیلم «ماریو» پر از ارجاعات پنهان و ایستر اگهایی بود که اگرچه ضروری نبودند، اما برای طرفداران وفادار جنبهای سرگرمکننده داشتند. همین ویژگی میتواند در فیلم زلدا نیز بهکار گرفته شود تا جزئیات بیشتری به تصویر اضافه کند. با این حال، یک گام فراتر، میتواند گسترش دنیای روایی زلدا باشد: معرفی مفاهیم تازه، هیولاهای جدید، رویدادهای تاریخی و حتی بازنگری در خط زمانی مجموعه از طریق فیلم. کارگردان وس بال نقشههایی در سر دارد، اما وقتی پای دنیاسازی در میان باشد، پیشزمینهی بیشتر همیشه مفید است.
۸. لباس نمادین لینک

دقت به وفاداری به کمیکها (یا به طور کلی به طراحیهای اصلی) یکی از شکایات رایج طرفداران است، اما این شکایت دلیل خوبی دارد. طرفداران از کودکی به روش خاصی به آثار و شخصیتها علاقهمند شدهاند، و این موضوع برای «افسانه زلدا» هم صدق میکند. لینک در تقریباً تمام بازیها یک لباس نمادین به تن دارد که شامل تونیک سبز، شلوار سفید و کلاه سبز است. اگرچه او این لباس را در هر بازی نمیپوشد، اما این لباس جزء جداییناپذیر شخصیت اوست.
همانطور که برخی از موارد موجود در این فهرست، لباس لینک نقطهی عطف داستانی نیست، اما اگر نینتندو میخواهد طرفداران راضی باشند، باید این لباس را در فیلم بگنجاند. طراحی مجدد، مدرنسازی و تطبیق آن با شرایط سینمایی همگی قابل قبول و مورد انتظار هستند، اما دیدن لباس نمادین لینک در دنیای واقعی میتواند لحظهای لذتبخش باشد. وس بال کار خود را بلد است و طرفداران امیدوارند که گنجاندن این ظاهر کلاسیک در برنامههای بزرگ او جایگاهی داشته باشد.
۷. لینکِ ساکت

قهرمانان بازیهای ویدیویی معمولاً کمحرف بودهاند زیرا توسعهدهندگان میخواستند بازیکنان خود را با شخصیتها پیوند دهند و خود را جای آنها بگذارند، که این کار وقتی شخصیتها صدای خاص و ویژگیهای شخصیتی خود را دارند، بسیار سختتر میشود. در حالی که بازیهای مدرن قهرمانانی سخنگو را معرفی کردهاند، «افسانه زلدا» همچنان لینک را بیصدا نگه داشته است، او فقط قادر به غرغر کردن و فریاد زدن است.
لینک فقط یک بار در یک سریال تلویزیونی انیمیشنی زلدا صحبت کرده بود که نتیجهاش مختلط بود، اما برخی از جملات نمادین را نیز ارائه داد. در حالیکه طرفداران قطعاً دوست دارند جمله معروف «خب، ببخشید، پرنسس» را بشنوند، بهتر است این جمله از دهان لینک بیرون نیاید. تغییر این ویژگی متمایز لینک ممکن است برای طرفداران خوشایند نباشد و تجربه غرق شدن در داستان را خراب کند. ممکن است انجام این کار در یک فیلم دشوارتر باشد، اما هیچکس نگفته که آسان است، و اگر درست انجام شود، طرفداران همیشه از آن قدردانی خواهند کرد.
۶. شمشیر استاد و سپر

بسیاری از بازیهای نقشآفرینی به بازیکنان این امکان را میدهند که از سلاحهای مختلف دلخواه خود استفاده کنند، از جمله بازی «Breath of the Wild» که در آن طرفداران میتوانند تقریباً هر چیزی را بردارند و استفاده کنند. با این حال، همیشه اینطور نبوده است. در بازیهای زلدا، بازیکنان بهطور تقریبی مجبور بودند که فقط از شمشیر استاد (Master Sword) و چند سلاح دیگر استفاده کنند. این سلاح قدرتمند جزء اصلی داستان است و تنها چیزی است که میتواند گانون را مهر و موم کند، بنابراین حضور آن در فیلم ضروری است.
نینتندو نمیتواند فیلم «افسانه زلدا» را بدون شمشیر استاد و سپر استاد بسازد. اگرچه سپر استاد بهاندازه شمشیر استاد ضروری نیست، اما شمشیر استاد یک سلاح افسانهای است که برای مهر و موم کردن تاریکی طراحی شده و در تقریباً هر بازی زلدا حضور داشته است. نادیده گرفتن آن غیرمنطقی است و صرفاً برای متفاوت بودن کاری بیمورد است. این عنصر اصلی از سری بازیها به اندازه شخصیتها مهم است و تقریباً قطعاً در فیلم حضور خواهد داشت.
۵. تریفورس

ممکن است طرفداران غیر از سری زلدا این نماد را یک یا دو بار دیده باشند، اما برای بازیکنان، این نماد یک لوگوی نمادین است که نمایانگر سری و داستان آن است. «تریفورس» منبع نهایی قدرت در جهان است که به سه بخش تقسیم شده که بهترتیب نمایانگر شجاعت، حکمت و قدرت هستند. لینک، زلدا و گانون به ترتیب هر کدام یک بخش از تریفورس را در اختیار دارند و گانون همیشه تلاش میکند تا نماد را کامل کرده و هیرول را تصرف کند.
حضور تریفورس در فیلم زلدا میتواند عجیب باشد، زیرا این نماد عنصر اصلی است که داستان را به پیش میبرد. هرچند که نمیتوان آن را یک «مکگافین» دانست، اما بهطور اساسی همان نقش را ایفا میکند و برای این سری آثار کاملاً مهم و شناختهشده است. در حالی که طرفداران ممکن است از افزودن عنصر جدیدی استقبال کنند، تریفورس یکی از ارکان اصلی سری است.
۴. نقش بزرگ زلدا

این بازی «افسانه زلدا» نامیده میشود، و طرفداران و گیمرها همیشه به نامگذاری این سری شوخی کردهاند زیرا لینک نام قهرمان اصلی است، نه زلدا. با این حال، پرنسس زلدا دومین شخصیت حیاتی در این سری است و صرفنظر از اینکه او قابل بازی نیست (تا بازی Echoes of Wisdom)، به این معنا نیست که نقش مهمی ندارد.
در حالی که طرفداران حدس میزنند که چه کسی قرار است نقش زلدا را در فیلم بازی کند، سوالی مهمتر وجود دارد: نقش او در فیلم چه خواهد بود؟ تقریباً در هر بازی، زلدا به عنوان «دختری در خطر» ظاهر میشود و در حالی که بازیهای اخیر به او هدف و نقش بیشتری دادهاند، معمولاً او کسی است که به کمک لینک برای نجات نیاز دارد. این فیلم باید از همان ابتدا جسور باشد و زلدا را بیشتر از آنچه در بازیها دیدهایم، به نمایش بگذارد. به طور بالقوه با بازگشت شیک، هویت دیگر و شجاعانهاش که به سرعت میتواند به محبوبترین شخصیت تبدیل شود.
۳. دنجنها

بازیهای Breath of the Wild و Tears of the Kingdom از الگوی معمول فاصله گرفتهاند و اگرچه این تغییرات چیزهای خوبی به همراه داشته، کیفیت سیاهچالها (دنجنها)، که یکی از جنبههای اصلی بازیهای اولیه بود، کاهش یافته است. از آنجا که بیشتر بازیها لینک را مجبور میکنند تا اقلام خاصی را جمعآوری کند، سیاهچالها روش مناسبی برای افزودن چالش از طریق مبارزات، معماها، داستان و پیشرفت هستند.
همه میدانند که فیلم نمیتواند شامل چهار سیاهچال یا حرکت مشابه آنها باشد، اما باید حداقل یک سیاهچال در آن وجود داشته باشد. بیشتر گیمپلی و لحظات جذاب از سیاهچالها ناشی میشود که مواد و پیشرفت داستانی فوقالعادهای را ارائه میدهند. زلدا سیاهچالهای فوقالعادهای دارد و دیدن یک معبد پازل بزرگ میتواند بخشی عالی از فیلم باشد که خلاقیت، درام، مقیاس و اکشن را به نمایش میگذارد.
۲. CGI مینیمال

یشتر موارد ذکر شده در این فهرست مربوط به عناصری در بازی است که فیلم باید شامل آنها باشد، اما این مورد کمی فریبکارانه است، زیرا به جای «الزامی بودن»، باید «اجتنابشدنی» باشد. استفاده از CGI در فیلمها بیشتر از هر زمان دیگری رایج شده است، چرا که این تکنیک میتواند چیزهای غیرممکن را به زندگی بیاورد و کارهایی را که بهطور عملی قابل انجام نیست، به راحتی انجام دهد. با این حال، بسیاری از فیلمها از این تکنیک بیش از حد استفاده میکنند، که باعث میشود حس و اصالت اثر مخدوش شود.
با توجه به تاریخ اکران فیلم زلدا، طرفداران دعا میکنند که سازندگان سعی کنند تا جایی که ممکن است از جلوههای عملی استفاده کنند. Breath of the Wild و Tears of the Kingdom نشان دادند که این سری چقدر میتواند زیبا و باید باشد، با دیگر بازیها که نیز ظرافت طبیعی خود را به نمایش گذاشتهاند. یافتن مکانهای واقعی و مناظر طبیعی بهترین مسیر برای این فیلم است، جایی که CGI و طبیعت با هم ترکیب میشوند تا حس دنیای باز و جادویی زلدا را به نمایش بگذارند.
۱. داستان اورجینال

هر بازی زلدا داستان بزرگی ندارد، اما در هسته اصلی خود، این سری درباره داستانگویی و ساخت دنیای خود است. Skyward Sword و Ocarina of Time برخی از باشکوهترین داستانها در تاریخ بازیها هستند و این فرنچایز بهطور کلی دارای داستانهای چشمگیری است. با وجود داستانهای عالی بسیاری، فیلم نباید چیزی را که طرفداران قبلاً میدانند دوباره روایت کند.
اگرچه بازیهای زیادی برای الهام گرفتن از آنها وجود دارد، این باید صرفاً به عنوان «الهام» باشد، نه کپی کردن داستان به صورت لایواکشن. اگر طرفداران میخواستند همان داستان را ببینند، به سادگی بازیها را بازی میکردند. یک داستان جدید برای فیلم زلدا ضروری است و میتواند این فیلم را از بازیها متمایز کند، در حالی که همچنان به فرمول کلاسیک ادای احترام میکند. تمرکز بر داستان و ساخت دنیای جدید، فرنچایز را گسترش میدهد بدون اینکه تنها به نمایش و اکشن توجه کند.
منبع: کولایدر
source