پس از اعلام «بدر بوسعیدی» وزیر امور خارجه عمان مبنی بر تعویق دور چهارم مذاکرات ایران و ایالات متحده به «دلایل لجیستیکی» نظرات و حدس و گمان های متعددی از طرف دو طرف مذاکره مطرح شده است.
در این میان برخی منابع رسانهای گزارش دادند که ایالات متحده از قبل زمانی برای انجام دور چهارم مذاکره با ایران تعیین نکرده و قرار بود تصمیم در مورد تعیین زمان دور چهارم، بعدا گرفته شود. بی تردید به تعویق افتادن دور چهارم مذاکرات را صرفا نباید به دلایل لجیستیکی مربوط دانست، بلکه عواملی که به موضوع مذاکرات مربوط می شود، بی ارتباط با این تعویق نمی تواند باشد.
قبل از هر چیز باید این واقعیت کلی را در نظر داشت که از آن جا که دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، فردی غیرقابل پیش بینی است و این خصوصیت در تصمیمات و رفتار او در سایر مسایل سیاسی و اقتصادی جهانی مشاهده می شود، لذا در مورد مذاکرات با ایران نیز باید این واقعیت را در نظر داشت.
نکته دوم این است که در میان همکاران دونالد ترامپ در مورد مذاکره و توافق احتمالی با ایران دو و چند گانگی وجود داشته است. وجود همین چندگانگی باعث شده تغییرات مهمی در کابینه ترامپ آن هم پس از صد روز صورت گیرد.
«مایک والتز» مشاور امنیت ملی کاخ سفید که از تندروها و طرفدار «شدت عمل در مقابل ایران» بود، مودبانه از کار برکنار و به سِمَت نماینده ایالات متحده در سازمان ملل منصوب شد. همزمان صحبت از این بود که چند مقام وزارت دفاع آمریکا نیز به دلیل نظرات تند و افراطی احتمالا از سمت خود کنار گذاشته شوند.
در میان این تغییرات و تحولات، نکته جالب این بود که «مارک روبیو» وزیر امور خارجه ایالات متحده به سمت مشاور امنیتی کاخ سفید منصوب شد. بعد از چهار دهه و پس از دولت ریچارد نیکسون ( سی و هفتمین رئیسجمهور ایالات متحده از ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴) این اولین بار است که یک فرد عهده دار دو پست قدرتمند وزارت امورخارجه و مشاور امنیت ملی در ایالات متحده می شود. بار قبل «هنری کیسینجر» عهده دار این دو پست بوده است. به همین دلیل صاحب نظران سیاسی با گوشه و کنایه و طنز پیش بینی می کنند که مارک روبیو، دیپلمات ۵۳ ساله کوبائی تبار، میتواند «کیسینجر دوم» در امریکا باشد.
با این تغییرات گمانه زنی هایی وجود دارد که کابینه ترامپ در ارتباط با مذاکرات هسته ای با ایران و احتمالا سایر مسایل جهانی یک دست شده باشد.
البته قبل از این که مارک روبیو به این سمت منصوب شود و تغییرات در کابینه ترامپ صورت گیرد، او در ارتباط و مذاکرات نزدیک با همتایان انگلیسی، فرانسوی و آلمانی خود بود. در همان زمان هم گفته میشد که سه کشور اروپائی مذکور، راه جداگانه ای نسبت به امریکا در ارتباط با رفتار در قبال ایران دارند. چرا که بر اساس داده های موجود، آن ها بیشتر روی فعال کردن سیستم بازگرداندن خودکار قطعنامههای شورای امنیت موسوم به مکانیسم ماشه متمرکز بودند که طبعا با نظر ترامپ هماهنگی نداشت.
پیش از این مقرر شده بود که معاونان سیاسی وزیر خارجه ایران با همتاهای خود از سه کشور حاضر در ترکیب اولیه برجام (بریتانیا، آلمان و فرانسه) در حاشیه دور چهارم مذاکرات در رم دیدار کنند که این دیدار هم به طبع به تعویق افتادن مذاکرات ایران و آمریکا به زمان دیگری موکول شد.
حال این پرسش مطرح است که با انتصاب روبیو با حفظ سمت به عنوان مشاور امنیت کاخ سفید آیا او می تواند نظرات را در داخل دولت امریکا و نیز با متحدان اروپائی اش در ارتباط با ایران هماهنگ سازد؟
باید در نظر داشته باشیم روبیو به دلیل سمت خود در وزارت امور خارجه، در پست مشاور امنیت ملی کاخ سفید مسئولیت هماهنگی میان وزرات امور خارجه، وزارت دفاع و سایر دستگاههای اطلاعاتی – امنیتی و ذیربط در ایالات متحده را به عهده دارد و طبعا پیشنهاد شورای امنیت ملی امریکا در صورت هماهنگی میان اعضای آن می تواند اساس و مبنای تصمیم رئیس جمهور ایالات متحده در مورد مسایل جهانی و از جمله مذاکرات و توافق با ایران باشد.
به هر حال باید منتظر بود و مشاهده کرد که روبیو تا چه اندازه می تواند در این زمینه موفق شود. البته باید دید که آیا مسئولیت مذاکرات دور چهارم کماکان به عهده استیو ویتکاف خواهد بود و یا وزارت امور خارجه نقش پررنگ تری در این روند بر عهده خواهد داشت.
عامل دیگری که شاید کاملا در اختیار دولت ایالات متحده نباشد رفتار و واکنش های اسرائیل در قبال توافق با ایران است. اسرائیل همچنان بر برچیده شدن تمام تاسیسات هسته ای ایران پافشاری می کند در حالی که مارک روبیو و احتملا شخص ترامپ خواهان توافقی کم و بیش مشابه با برجام ۲۰۱۵ هستند. البته ناگفته نماند که سخنان اخیر وزیر خارجه آمریکا مبنی بر اینکه ایران میتواند تاسیسات هستهای خود را حفظ اما اورانیوم مورد نیاز برای آنها را از خارج وارد کند با مخالفت شدید در ایران روبهرو شده که بر حفظ چرخه غنی سازی و تولید اورانیوم در داخل تاکید دارد.
اما اسرائیل همچنان به موضع خود پا می فشارد و طبعا این می تواند مذاکرات و توافق احتمالی میان ایران و ایالات متحده را با مشکل مواجه سازد. بی تردید نتانیاهو هر گونه توافق میان ایران و ایالات متحده را به نفع خود نمی داند زیرا این امر را موجب تمام شدن زندگی سیاسی خود می پندارد.
اکنون این سئوال مطرح می شود که ما با شرایطی روبرو هستیم که پیچیدگی خاص خود را دارد. اول آن که ترامپ هر لحظه ممکن است تصمیم خود را تغییر دهد. دوم این که مارک روبیو وزیر امور خارجه و حالا مشاور امنیتی کاخ سفید ظاهرا توانسته نظرات مختلف را در داخل آمریکا هماهنگ کند.
البته هنوز باید منتظر بود و دید که با بچه شروری مانند نتانیاهو چگونه می خواهد کنار بیاید؟ آیا اگر واقعا از او به عنوان کیسینجر دوم یاد می شود این توان و قدرت را دارد تا همانند آن سیاستمدار کهنه کار با واقع بینی عمل کند همان طور که کیسینجر در مورد رابطه با چین و ویتنام و بعد هم اعراب و اسرائیل عمل کرد؟
البته در این میان این گفته یکی از مشاورین اتفاقا ایرانی دونالد ترامپ هم قابل توجه است که معتقد است «با آن که ترامپ اهل معامله است ولی معامله با او بسیار خطرناک است.» در چنین شرایطی آیا به غیر از روش و شخصیت و رفتار ترامپ، سایر عوامل تاثیرگذار بر مذاکره با ایران، معامله با رئیس جمهور آمریکا را خطرناکتر و سختتر نخواهد کرد؟
آیا برای ترامپ و همکارانش بهتر نیست در راستای تلاش برای حل و فصل این اختلاف با پندگیری از تجربیات گذشته که بسیار سنگین و پرهزینه بوده، برای رسیدن به هدف متوازن و مرض الطرفین کمی در انجام معامله انعطاف داشته باشند؟ بی تردید جواب مثبت است، زیرا یکی از عوامل موثر در موفقیت کیسینجر اولا واقع گرائی و بعد هم در صورت لزوم انعطاف او بود./ایرنا
source