سیده فرخنده پورنصرانی،کارشناس و کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی دانشگاه گیلان / کارشناس ارشد پژوهش هنر دانشگاه گیلان
در ستایشِ روز قلم در ایران؛ ۱۴ اّمِ تیر ۱۴۰۴
در جهان بیمرز و آشفتهی کنونی، دیگر زبان روابط صریح و شفاف نیست و نمادهایِ خودساخته معناها را منتقل میکنند. گاهی اندیشهها و نبوغِ پشت پردهای رویدادهای تاریخی، دینی و مذهبی، فرهنگی و غیره را به شکل امروزی نمایش میدهند؛ یادمان نرود که زیستن در جهانِ حال حاضر یعنی حضور در محیطی خوفناک که خود ساختهایم . بسیار شنیدهایم که فیلمی عجیب و یا چرند بوده است؛ شاید مسئله در کمتوجهی، ناآگاهی و عدم ارتباط با سوژهی مورد نظر باشد. وضعیتی که در آن زیست نکردهایم و نمیتوانیم با بسیاری از پدیدهها ارتباط درستی برقرار کنیم. به عبارت دیگر، فهمِ “مضمون و محتوای” داستان برای ما دشوار است. چرا؟ چون یک نمایشِ درخور و بامعنا میان زمانها و ادوار میچرخد تا از گذشته بگیرد، حال را نشان دهد و به آینده بسپارد.
یکی از این فیلمها (۲۰۲۰)The Other lamb به کارگردانی Małgorzata Szumowska لهستانی است که شاید تماشا و تفسیر آن از حوصلهی بسیاری از افراد، خارج و برای آنها جذاب نباشد. از خود بپرسیم چرا؟ چرا عواملی اولویت میدانند که چنین داستانی را نمایش دهند!. با توجه به کلِ داستان، حضرت مسیح نوبتی دیگر بازنمایی میشود، اما در فضایِ ترسناک و متناقض و تبعیضگونهی امروزی و مدرن؛ مسیحی که روزگاری چوپان و ماهیگیری نیکو بوده و از کلمات و محبت برایِ انتقال پیامها بهره میبرد، امروز برای رسیدن به خواستههایش سیلی میزند، به بردگی میکشاند و میکُشد. به عبارتی، فضای مسیحیت و منجی را از خصلتهایِ شناخته شده و معنوی بیرون کشانده و ویژگیهایِ جهان کنونی و مادیطلبی را رخت تن آن کرده است. برای مثال؛ روزگاری یک مسیح و نجاتدهنده بود و امروز هر کس میتواند با بر هم زدن اصول و با معیارهای خاص خود یک رهبر باشد. سکوت و بیابانِ آشنایِ آن عهد به جنگل و سرسبزیِ گسترده و خوفناک و هزارتویِ امروز تغییر پیدا کرده است. مسیحی که پیروان اصلی آن مرد بودند، امروز زنان را همسران و فرزندان خود میداند. گوشت خوردنی و خون نوشیدنیِ مسیح به صورت رنگهای سبز و قرمز لباسها درآمدند. میتوان به موارد بیشتری از جمله کلبهی جنگلی بهمثابهی خانقاه، انجامِ غسل در آب، نقش کوهها در حفاظت از افراد و غیره اشاره نمود که شاید از نگاه هر فرد متفاوت و خاص باشد.
این فیلم با اطاعتِ زنان (گلهای از جنس ماده) از چوپانی آغاز وَ با قدرتِ آنان برای به صلیب کشاندن همان نر به پایان رسید. جریان فرقهای که در فضایِ مسیحیت و پایبندی به قوانین آن طور دیگری و با شیوهی امروزی چوپان و یا پیشوایِ خویش را به مرگ فرا میخوانند. در حقیقت تلفیقی از افکار و باورها و نیازها که از گذشته تا به امروز بسیار تغییر کردهاند و نیز معضلاتی نظیر پولدوستی، دروغ، طمع، حسادت، خشم، هوس و غیره، باعث شده است تا شماری از هنرمندان با خلاقیتی فردی دوباره “ایمان” و یا “وجدان” را در بسترها و ابعاد گوناگون به پرسش بکشانند؛ گاهی از منظر فرهنگی و اجتماعی، گاهی دینی و مذهبی و یا زمانی سیاسی و جنسیتی.
بهطور کلی؛
شالودهی پیامِ تلویحی این موضوعات، اشتراکگذاری است؛ ادراکِ فردی و واقعیِ میان دو دنیای معنوی گذشته و مادی حال حاضر. شاید بتوان برای این داستان چنین گفت؛ اگر دیروز یک یهودا کافی بود، امروز جمعی از این نوع و با ظاهری مشابه یکدیگر را میکشند و میخورند و مینوشند. اصل ماجرا و آیینها همان است، تنها ابزار و جنسیت با توجه به وضعیتِ کنونی و در برابر انواعِ زورگوییها و شیوههایِ تنبیه فرق کرده است؛ از عهد و پیمان قدیم به خشونتهایِ جدید.
source