وی که نویسنده کتاب «کشورداری مذهبی: سیاست اسلام در ایران» است در مقاله جدید خود با اشاره به حمله 13 ژوئن اسرائیل به ایران و شهادت دهها فرمانده ارشد و دانشمند هستهای و آسیب رسیدن به سیستمهای دفاع هوایی و تأسیسات هستهای و حملات دقیقی که نشان از نفوذ اطلاعاتی بالای این رژیم داشت، نوشت: اما به جای فروپاشی تحت شوک، به نظر میرسد جمهوری اسلامی جان تازهای گرفته است. این حملات باعث ایجاد یک تجمع در اطراف پرچم شد، زیرا ایرانیان، آنها را محکوم کردند و واکنش دولت را جشن گرفتند. ایران برای مقامات از دست رفته خود سوگواری کرد؛ اما به سرعت آنها را جایگزین نمود. بنابراین، این عملیات ملت ایران را منسجمتر و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تقویت کرد.
جمهوری اسلامی ممکن است از برخی جهات ضعیفتر شده باشد، اما رهبران آن به مقاومت در برابر حملات اسرائیل و آمریکا افتخار میکنند. آنها خسارات قابل توجهی را که به شهرهای اسرائیل وارد کردهاند، یک دستاورد بزرگ میدانند.
آنها همچنان معتقدند که نشان دادن عزم در مواجهه با تجاوز تنها راه برای جلوگیری مخالفانشان است. بنابراین، رهبران ایران برای بازسازی شبکه نیروهای نیابتی خود، یعنی همان محور مقاومت، اقدام خواهند کرد. آنها حتی کمتر از قبل به دیپلماسی اعتماد خواهند کرد. در عوض، زمینه را برای یک جنگ فرسایشی طولانی با اسرائیل – و یک گریز هستهای بالقوه – فراهم خواهند نمود.
حملات ایالات متحده منجر به فوران ناسیونالیسم ایرانی شد
در بخش دیگری از این یادداشت آمده است: در ابتدا، بسیاری از ایرانیان عادی تصور میکردند که این درگیری یک رویارویی کوتاه بین دو دولت خواهد بود که بعید است بر آنها تأثیر بگذارد؛ اما با تشدید حملات، هدف قرار دادن زیرساختها و کشتن شهروندان عادی، بسیاری از ایرانیان به این نتیجه رسیدند که این حملات صرفاً جنگی علیه رژیم نیست، بلکه جنگی علیه خود ملت است. این احساسات پس از آنکه ترامپ و مقامات اسرائیلی از ساکنان تهران خواستند خانههای خود را تخلیه کنند، افزایش یافت. یکی از ساکنان تهران به فایننشال تایمز گفت: «من طرفدار جمهوری اسلامی نیستم، اما اکنون زمان آن رسیده است که همبستگی خود را با ایران نشان دهیم. ترامپ و نتانیاهو میگویند “تخلیه کنید” انگار که به سلامتی ما اهمیت میدهند. چگونه یک شهر 10 میلیونی میتواند تخلیه شود؟ من و همسرم قرار نیست راه را برای آنها هموار کنیم. بگذارید ما را بکشند.»
این حملات به جای این که خشم عمومی را نسبت به دولت ایران برانگیزد، منجر به فوران ناسیونالیسم شد. همزمان با اینکه جمهوری اسلامی در برابر حمله اسرائیل مقاومت کرد و با موشکهای بالستیک خود تلافی کرد، واکنش رژیم مورد استقبال نویسندگان، هنرمندان و خوانندگان ایرانی حتی آنهایی که غیرسیاسی یا مخالف دولت هستند، قرار گرفت. مفسران ایرانی از طیفهای سیاسی، حمله اسرائیل را به حمله آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۴۱ تشبیه کردند و این درگیری را به عنوان جنگ میهنی خود ایران مطرح نمودند. یک مبارزه ملی که فراتر از سیاست است. حتی برخی از مخالفان قدیمی و زندانیان سیاسی سابق نیز به این جمع پیوستند. به عنوان مثال، صدها فعال سیاسی و حقوق مدنی – که بسیاری از آنها قبلاً زندانی شدهاند – در بیانیهای مشترک حملات اسرائیل را محکوم کردند. در این بیانیه اعلام شد: «در دفاع از تمامیت ارضی، استقلال، قابلیتهای دفاع ملی و… ما متحد و مصمم ایستادهایم.» این فعالان با دقت از رژیم فاصله گرفتند؛ اما تأکید آنها بر همبستگی با پیام دولت همسو بود. بنابراین حملات اسرائیل بخشی از فشار داخلی بر جمهوری اسلامی را کاهش داد.
دولت ایران احتمالاً از این مهلت برای تسریع نظامیسازی خود در آمادهسازی برای درگیری مداوم استفاده خواهد کرد. با توجه به اینکه فشار داخلی کمتر بر آن اعمال میشود، منابع را به سپاه پاسداران و سایر نیروهای مسلح و سازمانهای امنیتی هدایت خواهد کرد، به خصوص از آنجایی که بسیاری در تهران انتظار دارند آتشبس شکننده هر لحظه از بین برود.
مقامات اسرائیلی و آمریکایی البته بیشتر بر این موضوع تمرکز دارند که آیا تهران تهدیدی برای آنهاست یا خیر، تا اینکه آیا تهدیدی برای مردمش است یا خیر. و پس از یک سال و نیم درگیری غیرمستقیم و مستقیم، بسیاری از آنها معتقدند که رژیم به هیچ وجه به اندازه قبل تهدیدآمیز نیست. به گفته این مفسران، با توجه به فروپاشی حزبالله در لبنان، اسد در سوریه و حماس در غزه – به علاوه آسیب به ارتش خود ایران – استراتژی تهاجمی ایران در خاورمیانه شکست خورده است.
با این حال، سپاه پاسداران وضعیت را متفاوت میبیند. رهبران آن معتقدند که استراتژی دفاعی رو به جلوی این کشور – مبارزه با دشمنان با انجام جنگ نامتقارن در نزدیکی یا درون مرزهای آنها به جای خاک ایران – توجیه شده است. این رویکرد با موفقیت اسرائیل و ایالات متحده را سالها از حمله منصرف کرد و بنابراین زمان حیاتی را برای تهران خرید تا زیرساختهای صنعتی، تخصص فنی و تابآوری نهادی را که اکنون میتواند برای بازسازی سریع برنامههای هستهای و موشکهای بالستیک خود، حتی پس از بمبگذاریهای ویرانگر، از آن استفاده کند، بسازد.
رهبران سپاه سالها استدلال میکردند که برای محافظت از ملت باید جنگ را به خارج از کشور ببرند – به عنوان مثال، ادعا میکردند که عدم حمایت از اسد در دمشق منجر به حملاتی در تهران خواهد شد. به یک معنا، اکنون ثابت شد که حق با آنها بود. ایران موضع منطقهای خود را برای ایجاد لایههای دفاعی در قالب شرکای مختلف خود طراحی کرده بود و معتقد بود که این شبکه دشمنان را مجبور میکند قبل از حمله به خاک ایران، از چندین جبهه نفوذ کنند. البته، این دقیقاً همان کاری است که اسرائیل انجام داد. به عبارت دیگر، نحوهی وقوع جنگ به سپاه پاسداران و متحدان آن در رژیم اجازه میدهد تا ادعا کنند که استراتژی آنها همانطور که در نظر گرفته شده بود، عمل کرده است. رد این استدلال آسان است: دفاع لایهای حملات به خاک ایران را به تأخیر انداخت، اما مانع آن نشد. اما برای تهران، این تأخیر دقیقاً نکتهی اصلی است. این اقدام به دولت زمان داد تا آماده شود، از تاکتیکهای اسرائیل درس بگیرد و جنگ را به عنوان یک مبارزهی ملیِ وجودی مطرح کند.
انتهای پیام/
source