Wp Header Logo 1864.png

خادم | شهرآرانیوز؛ زنی پا‌به‌سن‌گذاشته، و البته رنج‌کشیده، به‌اصرار پسرش شروع می‌کند به تعریف‌کردن داستان زندگی‌اش. رقیه راوی ماجرای آوارگی و خشونت و غصب و تجاوز است. او ساکن روستایی ساحلی به‌نام «طنطوره» است که در ماه مه سال ۱۹۴۸ موردحمله اسرائیل قرار می‌گیرد. رقیه این روایت را تا حدود نیم قرن بعد و تا سال ۲۰۰۰ پیش می‌برد.

رقیه، هنگامی‌که شبه‌نظامیان صهیونیستی به روستایش هجوم می‌آورند، سیزده سال دارد و این آغاز آوارگی اوست، آغاز ناگهانی مواجهه با شکل بی‌رحم و ترسناکی از زندگی. هنگام فرار از روستا به‌همراه مادرش، اجساد پدر و برادران به‌قتل‌رسیده‌اش را می‌بیند، قدرت تکلمش را ازدست می‌دهد و سردرگم و حیران می‌ماند میان واقعیت به‌چشم‌دیده و روایت ساختگی مادرش برای گرفتن ضربِ واقعه و کاهش آسیب به او.

اما تلاش مادر رقیه چندان ثمری ندارد، چون زندگی ایشان، پس از کوچ اجباری به بیروت، در ماجرای قتل‌عام صبرا و شتیلا بار دیگر متلاشی می‌شود. رقیه، در ادامه زندگی، به کشور‌های مختلفی پناهنده می‌شود، زیست در شهر‌های زیادی را تجربه می‌کند، اما همیشه در آرزوی بازگشت به طنطوره است، همان روستای ساحلی که در سیزده‌سالگی آن را از او گرفتند.

زمان می‌گذرد و او ازدواج می‌کند و صاحب سه فرزند می‌شود. آنها بزرگ می‌شوند و هرکدام با نگاه و شیوه‌ای خاص با فلسطین مواجه می‌شوند و به آن نگاه می‌کنند. رقیه ابتدا با پیشنهاد پسرش، حسن، که از او می‌خواهد خاطراتش را بنویسد مخالفت می‌کند، چون می‌داند که باید به‌لحاظ احساسی هزینه‌ای گزاف پرداخت کند. اما حسن اصرار دارد؛ استدلالش این است که دیگران هم باید صدای مادر او، رقیه، را که یکی از هزاران آواره است بشنوند.

در بخشی از کتاب «من پناهنده نیستم» آمده است: «باید حال و ترس مرا تصور کنی: ما به بدبختی و مرگ و خرابی این سرزمین و ذلت بعدش فکر می‌کردیم. ما سنگ خانه‌های خودمان را برمی‌داشتیم تا آنها از این سنگ‌ها برای ساختن خانه‌های خودشان در شهرک‌هایشان استفاده کنند. این ظلم به انسان وحشتناک است، اینکه خانه کسی را ویران کنند و بعد مجبورش کنند سنگ خانه‌اش را بردارد و ببرد تا دشمنش با آن برای خودش خانه بسازد.»

رقیه یکی از هزاران آواره‌ای است که خودش فکر می‌کند زنده‌ماندنش را فقط مدیون اتفاق است و این، وقتی دارد ماجرا‌های «روز نکبت» را شرح می‌دهد، تأیید می‌شود: اعضای خانواده‌اش، دوست و فامیل و بسیاری از اهالی روستا کشته یا ناپدید شده‌اند، اما رقیه جان به‌دربرده تا راوی آن روز و آن نکبت باشد. پس از پذیرش پیشنهاد پسرش، شکاف میان دو جنبه زندگی او عمیق‌تر می‌شود: رقیه‌ای که زنی متأهل و مادر چند فرزند است و رقیه‌ای که بی‌وقفه در تلاش برای ارتباط با گذشته و هویتی آسیب‌دیده است.

رضوی عاشور (۱۹۴۶-۲۰۱۴) نویسنده، منتقد ادبی و استاد دانشگاه مصری است. برخی از آثار او به زبان‌های انگلیسی، اسپانیایی، ایتالیایی، و اندونزیایی ترجمه شده و کتاب «ثلاثیة غرناطة»، در سال ۱۹۹۴، در نمایشگاه بین‌المللی کتاب قاهره، جایزه بهترین کتاب را ازآنِ خود کرد. عاشور در سال ۲۰۰۷ نیز جایزه ادبی کنستانتین کاوافی را در بخش یونان برد.

رضوی عاشور مادر تمیم برغوثیِ شاعر و همسر مرید برغوثی، ادیب و شاعر فلسطینی، است. او در سال ۲۰۱۴، در شصت‌وهشت‌سالگی، و درپی بیماری در قاهره درگذشت.
آن‌طورکه اسماء خواجه‌زاده، مترجم این اثر، در مقدمه کتاب «من پناهنده نیستم» نوشته، این رمان، که نام اصلی آن «طنطوریه» است و در فارسی با این نام منتشر شده است، «یکی از مهم‌ترین رمان‌های مربوط به واقعه سال ۱۹۴۸ فلسطین در ادبیات روایی عرب» است.

«من پناهنده نیستم»، نوشته رضوی عاشور، ترجمه اسماء خواجه‌زاده، نشر شهرستان ادب، ۴۶۳ صفحه،۳۶۰هزار تومان

source

einiat.ir

توسط einiat.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *