محمود عارفی قوچانی در جماران نوشت: دیروز امیر خلیفهاصل، سرمربی استقلال خوزستان، در تصمیمی کمسابقه بازیکن خود را تنها به دلیل بیاحترامی به بزرگان فولاد از زمین بیرون کشید؛ آن هم در لحظهای که بسیاری نتیجه را حتی بر اصول اخلاقی ترجیح میدهند. این رفتار در ظاهر یک تصمیم فنی بود، اما در حقیقت نشانه یک مسئله عمیقتر است: اینکه اخلاق در جامعه ما هنوز یک «حادثه فردی» است نه یک «قاعده ساختاری». خلیفهاصل یادآور شد که انسان گاهی باید در برابر منطق سود، به نفع حقیقت بایستد.
این صحنه پیشینهای دارد؛ فوتبال ایران یکبار دیگر نیز چنین ایستادگی را تجربه کرده بود، آن هم از سوی مرحوم پرویز دهداری. رفتار دهداری نشان داد که اخلاق، اگر اصل باشد، میتواند حتی مسیر یک تیم ملی را تغییر دهد. تصمیم خلیفهاصل ادامه همان سنت است؛ سنتی که متأسفانه در فوتبال ایران کمفروغ مانده، چون ساختارها نه آن را تشویق میکنند و نه آن را الزامی میدانند.
در روزهای اخیر اما صحنههای دیگری دیده شد که گویی دقیقاً در نقطه مقابل این میراث قرار دارند؛ برخی ملیپوشان با لحنی توهینآمیز درباره مردم سخن گفتند، انگار پیراهن تیم ملی تنها یک مسئولیت فنی است، نه حامل شأن یک ملت. و این دوگانه فقط در ورزش نیست؛ نمونههای مشابه را در مدیریت و سیاست نیز میبینیم: تصمیمهای شتابزده و غیرکارشناسی که نتیجهاش تورم، آلودگیهای زیست محیطی، مشکلات اقتصادی و فرسایش اعتماد عمومی است. این رفتارها در ظاهر «عمل مدیریتی» خوانده میشوند، اما در عمق، محصول همان بیتفاوتی نسبت به اخلاق مسئولیتاند.
مسئله اصلی ما کمبود انسانهای اخلاقی نیست؛ کمبود سازوکاری است که اخلاق را به بخشی از فرآیند تصمیمگیری تبدیل کند. وقتی اخلاق بر پایه ساختار بنا نمیشود، آدمهای اخلاقگرا استثناء میمانند و نتیجهگرایی بیقید و شرط تبدیل به عادت جمعی میشود.
امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «الإنسان عبد الإحسان»؛ یعنی قدرت حقیقی از احترام، عدالت و نیکوکاری سرچشمه میگیرد، نه از پیروزیهای ظاهری. همین نگاه است که در فوتبال، مدیریت و سیاست یکسان عمل میکند: هر قدرتی که اخلاق را کنار بگذارد، دیر یا زود خودش را هم از دست میدهد.
راهی که دهداری آغاز کرد و خلیفهاصل آن را ادامه داد، یک پیام روشن دارد: اخلاق زمانی ارزشمند است که هزینه داشته باشد. کنار گذاشتن بازیکن در دقایق پایانی یا استعفا از تیم ملی، فقط یک واکنش شخصی نیست؛ اعلان این باور است که شأن انسان بر هر نتیجهای مقدم است.
قدرت بدون اخلاق، اعتباری ندارد. همانگونه که خلیفهاصل بازیکن توهینکننده را کنار گذاشت، مدیران بالادستی نیز باید شجاعت کنار گذاشتن مدیران ناکارآمد، بیادب و نالایق را داشته باشند.
در کنار اخلاق، «تخصص» نیز ضرورت انکارناپذیر مدیریت است. جامعهای که فقط بر اخلاق تکیه کند، در عمل ناکارآمد میشود و جامعهای که فقط بر تخصص بنا شود، به بیعدالتی و بیاعتمادی میرسد. توسعه پایدار زمانی شکل میگیرد که اخلاق و تخصص در کنار هم قرار گیرند.
رسانهها و افکار عمومی نیز باید این مطالبه را پیگیری کنند؛ زیرا کنار گذاشتن افراد بیتخصص و بیاخلاق، یک انتخاب نیست بلکه شرط بقا و سلامت جامعه است.
رئیسجمهوری که بر اخلاق تأکید دارد، اگر میخواهد این سخن از سطح شعار فراتر رود، باید اخلاق را به بخشی از سازوکار رسمی مدیریت تبدیل کند. پیشنهاد روشن آن است که دولت یک نظام شفاف و الزامآور برای ارزیابی اخلاق حرفهای در کنار توان کارشناسی طراحی کند؛ ساختاری که رفتار مدیران را همانقدر جدی بسنجد که عملکردشان را. همچنین ضروری است شاخصهای رفتاری، مانند احترام به مردم، صداقت، مسئولیتپذیری و امتناع از تحقیر افکار عمومی، به معیار انتخاب یا کنار گذاشتن مدیران بدل شود. و در نهایت، دولت باید بهطور شفاف اعلام کند که چه مدیرانی به دلیل بیمسئولیتی، بیاخلاقی یا ناکارآمدی از ساختار کنار گذاشته شدهاند تا اعتماد عمومی که امروز آسیب دیده ترمیم شود.
کاری که خلیفهاصل در زمین فوتبال انجام داد، ادامه مسیر دهداری بود؛ مسیری که یادآور میشود اخلاق، اگر ساختاری شود، نه تنها شأن انسانی را حفظ میکند بلکه در نهایت بهترین نتیجه را نیز به همراه میآورد. اکنون زمان آن است که این منطق از زمین فوتبال به زمین سیاست منتقل شود؛ جامعهای که اخلاق را در قلب سازوکار خود قرار دهد، هم بهتر اداره میشود و هم محترمتر زندگی خواهد کرد.
source