آرمان امروز- رها معیری: در سالهای اخیر، بازتعریف نقش اجتماعی زنان در ایران یکی از محورهای اصلی بحثهای عمومی بوده است. حسین مظفری، خطیب نماز جمعه قزوین در خطبههای این هفته در مسجدالنبی این شهر ضمن اشاره به اهمیت عفاف و حجاب در جامعه اسلامی اظهار کرد: «اسلام زنان را از حضور در اجتماع منع نکرده اما حضورهای غیرضروری و از سر خودنمایی مورد تأیید دین ما نیست». حضور غیر ضروری اصطلاحاتی که از نظر اجتماعی تعریف روشن و قابلاندازهگیری ندارند، اما در عمل میتوانند بر زندگی روزمرهی زنان تأثیر بگذارند. در فضای عمومی، وقتی از «ضرورت» و «غیرضرورت» سخن گفته میشود، پرسش اصلی این است که تعیینکننده این ضرورت چه کسی است؟ جامعهشناسان معمولاً بر این نکته تأکید میکنند که در جوامع مدرن، نقش تشخیصدهنده اصلی در مسائل مرتبط با مشارکت اجتماعی، خود فرد است. انسانِ بالغ با توجه به شرایط زندگی، نیازهای شخصی، مسئولیتهای خانوادگی و شغلی و نیز خواستههای فردی، تصمیم میگیرد کجا و چگونه در جامعه حضور یابد. بر همین اساس، تعیین «ضرورت حضور» برای یک گروه خاص (مثلاً زنان) از بیرون، با چارچوبهای ثابت یا کلی، در بسیاری از نقاط جهان کنار گذاشته شده است. تجربه کشورهای مختلف نشان میدهد که هرگاه هنجارهای سختگیرانه درباره حضور، رفتار یا ظاهرِ یک گروه اجتماعی وضع شده، معمولاً با مقاومت یا واکنشهای جبرانی همراه بوده است. در چنین شرایطی، افراد تلاش میکنند خلأهای ایجادشده در فرصتهای دیدهشدن یا مشارکت اجتماعی را به روشهای دیگر پر کنند؛ مسئلهای که میتواند پیامدهای اجتماعی متفاوتی ایجاد کند.
میل به دیدهشدن؛ ویژگی انسانی نه جنسیتی
از دیگر مفاهیمی که در این بحث مطرح میشود «خودنمایی» است؛ واژهای که اغلب بدون تعریف دقیق به کار میرود. از دید علوم رفتاری، میل به دیدهشدن و ابراز خود یک ویژگی انسانی است، نه جنسیتی. این میل در مردان، زنان و حتی کودکان به اشکال مختلف بروز میکند. نقشهای اجتماعی، ساختارهای فرهنگی و فرصتهای موجود تعیین میکنند که این میل چگونه و در چه عرصههایی بروز پیدا کند. زمانی که امکان دیدهشدن در چارچوبهای رسمی، حرفهای و اجتماعی برای بخشی از جامعه محدود باشد، احتمال بروز رفتارهای نمایشی در فضاهایی دیگر افزایش پیدا میکند. این پدیده در جامعهشناسی به عنوان «رفتارهای جبرانی» شناخته میشود؛ یعنی افرادی که از فرصت دیدهشدن در عرصههای گستردهتر محروم هستند، ممکن است در برخی موقعیتهای محدودتر تلاش بیشتری برای ابراز خود داشته باشند. در مورد زنان نیز چنین تحلیلی قابل طرح است. اگر زنان امکان بروز توانمندیها، مهارتها و شخصیت اجتماعی خود را در محیطهای رسمی داشته باشند، میزان رفتارهای نمایشیِ بیرونزده بهطور طبیعی کاهش مییابد.
ساختارهای اجتماعی و پیامدهای محدودیت
بررسیهای مختلف نشان دادهاند که محدودیتهای ساختاری بر حضور زنان در عرصههای اجتماعی، همواره پیامدهای قابل توجهی داشته است. وقتی زنان در بسیاری از موقعیتها امکان مشارکت برابر با مردان را ندارند (چه در محیط کاری، چه در فضاهای عمومی یا حتی در حوزههای فرهنگی و هنری) جامعه دچار عدم تعادل میشود. این عدم تعادل نه فقط بر زنان، بلکه بر ساختار اجتماعی، اقتصاد و حتی روابط خانوادگی اثر میگذارد. در بسیاری از کشورها، از جمله جوامع در حال گذار، دیده شده است که حذف یا محدودسازی حضور زنان در برخی عرصهها به کاهش بهرهوری اقتصادی، کاهش کیفیت نیروی انسانی، محدود شدن نوآوری و در نهایت افت سرمایهی اجتماعی منجر میشود. از سوی دیگر، تجربههای جهانی نشان میدهد هرگاه فرصتهای اجتماعی برای زنان افزایش یافته، رفتارهای هیجانی، اعتراضات حاشیهای و الگوهای افراطی در نمایش ظاهر یا رفتار کاهش یافته است.
سخن گفتن درباره «ضرورت»
مشکل اصلی در بهکاربردن اصطلاح «حضور غیرضروری» این است که هیچ معیار مشخصی برای آن ارائه نمیشود. حتی کارشناسان حوزهی جامعه و خانواده نیز میگویند نمیتوان مشارکت اجتماعی را با دو واژهی «ضروری» و «غیرضروری» دستهبندی کرد. زیرا آنچه برای یک فرد «ضروری» است ممکن است برای دیگری جنبهی اختیاری داشته باشد و برعکس. حضور در کلاس آموزشی، فعالیت داوطلبانه، قدم زدن در پارک، حضور در محل کار، شرکت در جمعهای دوستانه یا فعالیتهای فرهنگی—همگی میتوانند در زندگی یک فرد ضروری یا مهم باشند، حتی اگر از نگاه دیگری چنین نباشد. این دستهبندیهای مبهم معمولاً نتیجهای جز افزایش تنش، محدود شدن نقشهای اجتماعی و تشدید سوءتفاهمها ندارد. جامعهای که در آن بخش بزرگی از جمعیت نتواند آزادانه دربارهی حضور خود تصمیم بگیرد، در مسیر توسعه اجتماعی دچار چالش میشود.
نگاه ساختاری به رفتارهای اجتماعی زنان
برای تحلیل دقیقتر بحثهایی مانند خودنمایی یا شکل حضور زنان، لازم است نگاه ساختاری جایگزین نگاه فردی شود. به بیان ساده، نمیتوان هر رفتار را به انتخاب شخصی یا نیت فردی فرد نسبت داد. اگر فرصتها، مسیرها و فضاهای برابر برای حضور و دیدهشدن وجود داشته باشد، رفتارهای افراطی یا واکنشهای جبرانی کمتر میشود. اما اگر فضاهای رسمی محدود و بازنمایی اجتماعی زنان کمرنگ باشد، طبیعی است که برخی رفتارهای نمایشی افزایش یابد. از این منظر، رفتار زنان نه نتیجهی ویژگیهای فردی، بلکه محصول ساختارهای گستردهتر است: میزان آزادی عمل، فرصتهای شغلی، امنیت اجتماعی، امکان مشارکت در فضاهای عمومی، و نگرش جامعه نسبت به نمایش توانمندیها. بحثهایی که در سالهای اخیر دربارهی «ضرورت» حضور زنان در جامعه مطرح میشود، در بیشتر موارد به دلیل ابهام مفهومی و نبود معیارهای روشن، نمیتواند به شکل مؤثر به حل مسائل کمک کند. آنچه جامعهی امروز با آن مواجه است نه ضرورت محدودسازی، بلکه نیاز به گسترش فرصتهای برابر و بازتعریف نقشهای اجتماعی بر اساس تواناییها و انتخابهای فردی است. در یک جمعبندی کلی میتوان گفت: هر فرد، و نه جنسیت او، باید تعیینکنندهی ضرورت حضورش در جامعه باشد. مادامیکه این اصل رعایت نشود، بحثهای مرتبط با «ضرورت» و «نمایش» همچنان به سوءتفاهم، فشار اجتماعی و رفتارهای جبرانی منجر خواهد شد؛ مسائلی که میتوان با رویکردی واقعبینانهتر و مبتنی بر اصول جامعهشناختی از شدت آنها کاست.
source